هنر و سینما

چرا باید سریال «ونزدی» (Wednesday) تیم برتون را تماشا کنید؟


خانواده‌ی آدامز که سه سال قبل در قالب انیمیشن به سینماها بازگشت و عملکرد موفقی در گیشه داشت، حالا به یک مجموعه‌‌ی تلوزیونی تبدیل شده است. این بار اما تنها یکی از شخصیت‌ها در کانون توجه قرار دارد: «ونزدی آدامز»، دخترک سیاه‌پوش خانواده که پلک نمی‌زند و رفتارهایش تفاوت چندانی با ربات‌ها ندارد. در سوی دیگر، «تیم برتون» که تا پیش از این در توسعه‌ی دو پروژه‌ی مرتبط با این مجموعه همکاری کرده بود، این‌بار شخصا پشت دوربین قرار گرفته و چهار قسمت اول را کارگردانی کرده است. نتیجه‌ی تلاش‌های این فیلم‌ساز، یک سریال نوجوانانه‌ی جذاب است که می‌تواند سلیقه‌های مختلفی را راضی کند، جز آن‌هایی که انتظار یک اقتباس وفادارانه داشتند.

اگر از طرفداران جدی و سرسخت خانواده‌ی آدامز هستید، احتمالا از تماشای این سریال تولیدی «نتفلیکس» اندکی خشمگین می‌شوید. بازسازی برتون از این مجموعه‌ی کمدی دهه‌ی 60 میلادی (که در دهه‌ی 90 میلادی هم به فیلم تبدیل شده بود) از آنچه طرفداران می‌شناسند و در یاد دارند، فاصله گرفته است و چندان وفادارانه نیست. بسیاری از عناصر آشنای مجموعه کنار گذاشته شده‌اند و این «جسد» رنگ‌وبوی متفاوتی دارد. سریال حول محور ونزدی می‌چرخد و باقی اعضای خانواده در این هشت اپیزود، حضوری افتخاری و کم‌رنگ دارند. آن‌ها فرصت خودنمایی چندانی نداشته‌اند اما «کاترین زتا جونز» در نقش مادر خانواده، «مورتیشا آدامز» توجه شما را جلب خواهد کرد.

ونزدی به‌عنوان دختر کوچک ترسناک این خانواده، همواره محبوبیت بالایی داشته است. در فیلم‌های خاطره‌انگیز دهه‌ی 90 میلادی، «کریستینا ریچی» نقش او را برعهدۀ داشت و برداشت وی از این شخصیت به نسخه‌های کلاسیک نزدیک بود. اینجا اما شخصیت مذکور با تغییرات مشخص، به «نسل زد» نزدیکی دارد و «جنا اورتگا»، بازیگر نوظهور 20 ساله نقش وی را ایفا می‌کند (برای اینکه بدانید چرا این سریال برای نسل زد است، به این دیالوگ که ونزدی می‌گوید توجه داشته باشید: «وقتی بهت نگاه می‌کنم، این ایموجی‌ها به ذهنم می‌رسه: طناب، بیل، گودال»). با گونه‌های رنگ‌پریده، هیکلی نحیف، موهای بافته و چانه‌ی برآمده، ونزدیِ مدرن را باید همزاد خواننده‌ی پاپ، «بیلی آیلیش» بدانیم. چهره‌ی غمگین دخترک با افسردگی‌های نوجوانان این روزها هم‌سو است اما از نظر شخصیت‌پردازی، نشانه‌هایی از آثار ترسناک کلاسیک هالیوودی هم در او به چشم می‌خورد.

سریال ونزدی

امضاهای برتون را هم اضافه کنید که هوشمندی‌های کمدی-ترسناکش از دوران «بیتل‌جوس» را به این مجموعه آورده است (خصوصا چهار اپیزود اول). طرفداران برتون، بی‌تردید عاشق این مجموعه خواهند شد و خشنود از این مسئله که او پس از چند شکست هنری-تجاری غم‌انگیز (بهتر است «دامبو» را به‌کلی نادیده بگیرید)، حالا اثری ساخته است که ما را به گذشته‌های دور و روزهای خوبش می‌برد. در سوی دیگر، طرفداران «هری پاتر» هم باید نیم‌نگاهی به این مجموعه داشته باشند.

قصه با پذیرفته شدن فرزند بزرگ خانواده در آکادمی «نِوِرمور» (آن را یک نسخه‌ی متفاوت از «هاگوارتز» در نظر بگیرید) آغاز می‌شود. نِورمور بهشتِ هیولاها است و در آن، خون‌آشام‌ها، حوری‌های دریایی و گرگ‌نماها درس می‌خوانند. در نقشی شبیه به «دامبلدور»، با «لاریسا ویمز» (گوندولین کریستی) ملاقات می‌کنید که مدیر عبوس مدرسه است. در میان کارکنان این آکادمی، «ونزدیِ نسل ایکس» را هم خواهید دید؛ کریستینا ریچی نقش معلمی به نام «مریلین تورن‌هیل» را برعهدۀ دارد. حضور ریچی اتفاق خوشایندی است و رویارویی دو ونزدی از دو نسل متفاوت، تجربه‌ای سورئال جلوه می‌کند.

نِورمور مکانی امن برای آدم‌های عجیب‌وغریب و مطرود است (مشهورترین دانش‌آموز آن‌ها «ادگار آلن پو» بوده است!). با وجود این، احتمالا می‌توانید حدس بزنید که در پشت این جهانِ ایدئال، نیرویی شیطانی کمین کرده است. هیولایی شکارچی در جنگل‌های محلی پرسه می‌زند و آدم‌های نگون‌بخت را شکار می‌کند؛ هم‌زمان، تصاویر سوزاندن جادوگران در شهر «جریکو» از چند قرن قبل، به ونزدی وحی می‌‎شود. آیا ممکن است که این ترس‌های کهن و مدرن، با یکدیگر مرتبط باشند؟

فیلم‌های دهه نودی خانواده‌ی آدامز با بازی «آنجلیکا هیوستون» در نقش مورتیشا و «رائول خولیا» در نقش گومز، آثار خوش‌ساخت و بامزه‌ای بودند که چندان خودشان را جدی نمی‌گرفتند. فارغ از فضاسازی خوب و شخصیت‌های به‌یادماندنی، نقطه‌ی عطف این‌ فیلم‌ها، دیالوگ‌های آن‌ها بود. خوشبختانه سریال جدید هم در این زمینه، دست‌کمی از آن آثار کلاسیک ندارد. سازندگان اما در خلق شخصیت ونزدی و نگارش دیالوگ‌های وی، ظرافت بیشتری به خرج داده‌اند؛ اگرچه از نهایت پتانسیل دخترک استفاده نمی‌کنند و او را در معمایی گرفتار کرده‌اند که بی‌تردید شما را به یاد سریال «چیزهای عجیب» می‌اندازد. معمای مذکور پیرامون هیولای درون جنگل (و قتل‌هایی که شاید به یک توطئه‌ی درون نِورمور مرتبط باشند) شکل می‌گیرد.

سریال ونزدی

در این میان، همه‌ی کلیشه‌های رایج فیلم‌های نوجوانانه را هم داریم، از «لحظه‌ی معرفی دخترک جدید به مدرسه» تا «لحظه‌ی ایستادگی در مقابل دختران بدجنس مدرسه». حتی می‌توانید یک ارجاع مشخص به سکانس مشهور فیلم «کری» را هم مشاهده کنید. استفاده از کلیشه‌ها فی‌نفسه یک نقطه‌ ضعف به حساب نمی‌آید و اگر درست استفاده شود، اغلب جواب می‌دهد؛ با تشکر از بازی خوب جنا اورتگا که به شخصیت ونزدی عمق بیشتری بخشیده است، این کلیشه‌ها کاملا جواب داده‌اند و هرگز مخاطب را آزار نمی‌دهند.

اگر سخت‌گیر باشید، می‌توانید نقاط ضعف سریال ونزدی را پیدا کنید اما درمجموع، اثری بامزه و سرگرم‌کننده است که برگ برنده‌ی آن را باید جنا اورتگا بدانیم، بازیگری که حین تماشای بازی او با خود می‌گویید آیا تاکنون در زندگی‌اش لبخند زده است؟ اما همه‌چیز به سرگرمی خلاصه نمی‌شود، این سریال اضطراب‌های دوران نوجوانی را هم بررسی می‌کند. شما به‌تدریج آگاه می‌شوید که بداخلاقی‌های دخترک، یک مکانیزم دفاعی است تا اعتمادبه‌نفس پایین او را از چشم دیگران پنهان کند.

و این‌گونه است که قصه‌ای از هیولاها و هرج‌ومرج‌های خونین به یک اثر تحلیلی درباره‌ی آسیب‌پذیری نوجوانان تبدیل می‌شود و به شما می‌گوید که چرا باید خودتان را دوست داشته باشید. البته این پیام‌های اخلاقی، شاید برای کسانی که به خاطر مورتیشا و گومز یا «عمو فستر» قصد تماشای سریال را دارند، کافی نباشد. اما مخاطب هدف این سریال، نوجوانان است و آن‌ها به گذشته‌ی این مجموعه یا پیشینه‌ی شخصیت‌ها اهمیتی نخواهند داد. در عوض، آن‌ها سریالی را تماشا می‌کنند که گویی ایده‌های سریال‌های «دروغ‌گوهای کوچک زیبا»، «دختر سخن‌چین» و «سرخوشی» را با انیمیشن «هتل ترانسیلوانیا» تلفیق کرده است و چه چیزی هیجان‌انگیزتر از این؟ همه‌چیز را که کنار بگذاریم، تنها به دلیل چهره‌ی محزون و عبوس جنا اورتگا که به دلایل نامشخص فرهمندی و جذابیت ویژه‌ای دارد، ونزدی ارزش حداقل یک بار تماشا کردن را خواهد داشت.

خرید انیمیشن خانواده آدامز از دیجی‌کالا

منبع: Telegraph

مجله خبری ای بی سی مگ

ای بی سی مگ یک وب سایت خبری و علمی در حوزه فیلم و سینما، تکنولوژی و لوازم خانگی با جدیدترین اخبارهای این حوزه می باشد. خوشحالیم بتوانیم مطالب مفیدی را برای شما ارائه دهیم.
دکمه بازگشت به بالا