دانلود فیلم جنگ جهانی سوم دوبله فارسی

در این مطلب به معرفی ۲۵ فیلم جنگی برتر درباره جنگ جهانی دوم می‌پردازیم.

فیلم‌های جنگی گونه‌ای از آثار سینمایی هستند که از نظر هنری وزن بالایی دارند و ظرف دهه‌های گذشته مخاطبان بسیاری را به خود جذب کرده‌اند. بسیاری از هنرمندان صاحب‌نام فیلم جنگی ساخته‌اند. در این میان احتمالا فیلم‌های مرتبط با جنگ جهانی دوم برای مخاطبان آشناترین و برای کارگردان‌ها و فیلم‌نامه‌نویسان پرسوژه‌ترین فیلم‌های سینمایی جنگی بوده‌اند.

جنگ جهانی دوم نبردی ویرانگر با بیش از ۶۰ میلیون کشته؛ بزرگترین نبرد انسانی در طول تاریخ است. نبردی که شش سال به طول انجامید و به نوعی تاریخ جهان و سرنوشت ملت‌ها را دگرگون کرد. بسیاری معتقدند این جنگ سوای ویرانی‌هایی که به بار آورد درس‌های گران‌قیمتی نیز برای بشریت داشت.

آثار سینمایی از زوایای مختلف به این جنگ بزرگ پرداخته‌اند و در کشورهای گوناگون روایت‌های متنوعی از جنگ، آثار مستقیم و غیرمستقیم آن به زبان سینما بیان شده است. برخی از این آثار جبهه‌های نبرد را نشان می‌دهند و مستقیما با صحنه‌های جنگی خشن و نفس‌گیر مخاطب را در میان خون، آتش و گلوگه به پیش می‌برند.

بعضی دیگر از آثار مطرح مربوط به جنگ جهانی دوم به حواشی جنگ پرداخته‌اند؛ اینکه تاثیر جنگ بر زندگی میلیون‌ها انسان غیرنظامی چه بود، چگونه زندگی در شهرهای تحت اشغال یا درگیر نبرد را تغییر داد.

بعضی دیگر از آثار مرتبط با جنگ به آثار ضد جنگ معروفند. این دسته از آثار با نگاهی انتقادی به عواقب جنگ می‌نگرند و عموما نشان می‌دهند جنگ چگونه فرصت‌های صلح، زندگی، عشق‌ورزیدن و تجربه‌های انسانی زیبا را تباه کرده است.

در کنار این‌ها هر سینماگر از زاویه دید خود و با توجه به تجربیات خود به جنگ جهانی دوم پرداخته. کسانی به اردوگاه‌های کار اجباری و قتل عام بیرحمانه یهودیان پرداخته‌اند، برخی به آنچه در جبهه‌های مقاومت زیرزمینی در جریان بوده توجه کرده‌اند و عده‌ای دیگر داستان‌های عاطفی و عاشقانه را در سایه جنگ روایت کرده‌اند.

1. بیا و بنگر

بیا و بنگر

عنوان اصلی: Come and See
کارگردان: الم کلیموف
بازیگران اصلی: الکسی کراوچنکو، لیوبومیراس لوکویکیوس، الگا میرونوا
محصول: شوروی

فیلم سینمایی «بیا و بنگر» روایتگر زندگی یک پسر جوان روسی در طول اشغال بلاروس به دست نیروهای نازی در جنگ جهانی دوم است. الم کلیموف کارگردان این اثر سینمایی در کودکی از نزدیک جنگ را تجربه کرده و در بیا و بنگر احساسات واقعی را به شیوه‌ای موثر بیان کرده چنان که نه می‌توان فراموش کرد و نه می‌توان انکارشان کرد. الکسی کراوچنکو پسر ۱۶ ساله‌ای است که به عنوان بازیگر اصلی فیلم به شکل شگفت‌انگیزی از پس نقش خود برآمده و شخصیتی کاملا ملموس را خلق کرده است. پسری که با پیدا کردن یک تفنگ قدیمی به یک گروه مقاومت شوروی علیه نیروهای آلمانی می‌پیوندد و لحظات خوفناکی را در جنگ جهانی دوم تجربه می‌کند. فیلم‌نامه فیلم سینمایی بیا و بنگر نه ساختاری رسمی دارد و نه درگیر لحظات دراماتیک سینمایی می‌شود بلکه روشی به شدت واقع‌گرایانه را برمی‌گزیند. با این وجود این اثر سینمایی توانایی این را دارد که هر تماشاگری را تا پایان فیلم با خود همراه کند.

فیلم با ترکیب صدا و تصاویر خلاقانه و ناب تلاش می‌کند تجربه‌ای تکان‌دهنده را برای مخاطب رقم بزند و همانطور که نام آن نشان می‌دهد، دست تماشاگر را بگیرد تا «بیاید» و رنج‌های عظیمی که در آن تاریخ و آن جنگ بر مردم رفته است را «بنگرد».

‌2. پیانیست

فیلم پیانیست

عنوان اصلی: The Pianist
کارگردان: رومن پولانسکی
بازیگران اصلی: آدرین برودی، توماس کرچمان، فرنک فینالی
محصول: انگلستان، آلمان، فرانسه، لهستان

رومن پولانسکی کارگردان برجسته و پرحاشیه لهستانی ۱۵ سال پس از ردکردن پیشنهاد کارگردانی فیلم سینمایی فهرست شیندلر به دلایل شخصی روایت خود از روزهای تلخ جنگ جهانی دوم را در قالب فیلم سینمایی «پیانیست» روی پرده برد.

این اثر سینمایی داستان واقعی زندگی یک پیانیست یهودی به نام ولادیسلاو اشپیلمان (با بازی آدرین برودی) و بر اساس کتابی به قلم خود او است. پیانیستی که برای زنده‌ماندن در گتوی ورشو به سختی تلاش می‌کند. او به عنوان انسان ساده‌ای که خانواده، شغل و آزادی‌اش را در حملات ظالمانه نازی‌ها از دست داده و نزدیک است جانش را هم از دست بدهد برای حفظ زندگی می‌جنگد.

آدرین برودی که پیش از بازی در این اثر سینمایی کم‌تر شناخته شده بود توانست در هفتاد و پنجمین دوره جوایز اسکار برای ایفای نقش درخشان خود در پیانیست جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش اصلی مرد را دریافت کند. اجرای آهنگ « Ballade in G Minor» شوپن یکی از تاثیرگذارترین، زیباترین و روح‌نوازترین صحنه‌هایی است که برودی در این اثر سینمایی به بهترین شکل از پس اجرای آن برآمده است.

3. مدفن کرم‌های شب‌تاب

مدفن کرم های شب تاب

عنوان اصلی: Grave of the Fireflies
کارگردان: ایسائو تاکاهاتا
بازیگران اصلی: تسوتومو تاتسومی، آیانو شیرائیشی، یوشیکو شینوهارا
محصول: ژاپن

استودیوی جیبلی در جهان سینمایی امروز یکی از بزرگترین استودیوهای تولید انیمیشن است. این استودیو فیلم‌های تحسین‌شده زیادی ساخته که در آن‌ها با ترکیب خیال و واقعیت بیشتر به موضوعاتی پیرامون ماهیت انسان می‌پردازند. یکی از عمیق‌ترین و تاثیرگذارترین فیلم‌های تولیدشده توسط این استودیو فیلم «مدفن کرم‌های شب‌تاب» است؛ انیمیشنی که از نظر سبک منحصر به فرد و از زمان خود جلوتر بود.

داستان فیلم درباره برادر و خواهری است که از جنگ جهانی دوم ژاپن جان سالم به در برده‌اند اما بدون غذا‌، لباس و سرپناه تنها رها شده‌اند. شخصیت‌ها به سرعت به سمت ناامیدی سوق پیدا کرده و تسلیم می‌شوند. همچنین روابط آن‌ها با بدترشدن کیفیت زندگی رو به تلخی می‌رود. داستان فیلم سینمایی مدفن کرم‌های شب‌تاب روایتی سوزناک و به شدت غم‌انگیز دارد. این انیمه ژاپنی به کارگردانی ایسائو تاکاهاتا بر اساس کتابی با همین نام اثر آکیوکی نوساکا یک شاهکار در جهان انیمیشن به حساب می‌آید.

4. خط باریک سرخ

عنوان اصلی: The Thin Red Line
کارگردان: ترنس مالیک
بازیگران اصلی: شان پن، جیمز کاویزل، نیک نولتی
محصول: ایالات متحده آمریکا

فیلم سینمایی «خط باریک سرخ» اقتباسی از کتابی خودزندگینامه‌ای به همین نام نوشته جیمز جونز و به کارگردانی ترنس مالیک بر درگیری ارتش نظامی آمریکا در جزیره گوادالکانال  واقع در اقیانوس آرام متمرکز است.

خط باریک سرخ در همان سالی که فیلم سینمایی نجات سرباز رایان اکران شد به نمایش درآمد و به دلیل متمرکز شدن توجهات به سمت اثر سینمایی استیون اسپیلبرگ شاید کم‌تر مورد توجه قرار گرفته باشد گرچه اثر مالیک نیز تعدادی از همان عناصر قابل توجه را با خود به همراه داشت. از جمله بازیگران بزرگ، صحنه‌های جنگی ماهرانه و کارگردانی سطح بالا. توجه بیشتر به اثر اسپیلبرگ از اینجا ناشی شد که فیلم او جنبه‌های تجاری گسترده‌تری داشت اما اثر مالیک درون‌گرایانه‌تر و دارای جنبه‌های هنری پررنگ‌تری بود.

خط باریک سرخ نسبت به سایر فیلم‌هایی که درباره جنگ ساخته می‌شوند جنبه‌های ذهنی عمیق‌تری دارد. دوربین در این اثر نگاهی تحلیلی دارد و همچون بسیاری از آثار مالیک سوالاتی در ارتباط با مرگ و معنای زندگی را مورد بررسی قرار می‌دهد. از نظر فلسفی فیلم درباره زیبایی طبیعت، نگرش مسامحه‌کار انسان و روحیه بقاخواهانه بشریت است.

5. فهرست شیندلر

عنوان اصلی: Schindler’s List
کارگردان: استیون اسپیلبرگ
بازیگران اصلی: لیام نیسون، بن کینگزلی، رالف فاینز
محصول: ایالات متحده آمریکا

«فهرست شیندلر» زندگینامه یک صنعتگر آلمانی به نام اسکار شیندلر در طول جنگ جهانی دوم است. مردی که جان تقریبا ۱۲۰۰ یهودی را در طول دوران هولوکاست نجات داد. داستان فیلم در لهستان تحت اشغال آلمانی‌ها اتفاق می‌افتد و شیندلر پس از اینکه نیروی کار یهودی‌اش در کارخانه مورد آزار و اذیت نیروهای نازی قرار می‌گیرند تصمیم به نجات جان آن‌ها می‌گیرد.

داستان‌های متقاطع، شخصیت‌ها و احساسات پیچیده، خاکستری و مبهم در نهایت به روایت تلخ و تاریکی از رستگاری انسان منجر شده که از طریق قدرت‌نمایی بصری اسپیلبرگ احساسات مخاطبان گسترده‌ای را در سراسر جهان تحریک کرد. اسپیلبرگ به عنوان یک یهودی با این فیلم احساس نزدیکی و خویشاوندی داشت. شخصیت اصلی فیلم این موضوع مهم را یادآور می‌شود که جان هیچ انسانی نسبت به انسان دیگر برتری ندارد.

فهرست شیندلر مورد تحسین منتقدان بسیاری قرار گرفت و در هفت رشته از جمله بهترین فیلم، بهترین کارگردانی، بهترین فیلم‌نامه اقتباسی و بهترین موسیقی جایزه اسکار را از آن خود کرد.

6. نجات سرباز رایان

عنوان اصلی: Saving Private Ryan
کارگردان: استیون اسپیلبرگ
بازیگران اصلی: تام هنکس، تام سایزمور، بری پپر
محصول: ایالات متحده آمریکا

«نجات سرباز رایان» در میان فیلم‌های جنگی به شکل قابل توجهی محبوب واقع شد و موفقیت تجاری زیادی کسب کرد. این اثر سینمایی عناصر سرگرم‌کننده را با لحظاتی خشن، پرکشش و تاثربرانگیز در هم آمیخته است.

داستان فیلم با ورود سربازان آمریکایی به ساحل نرماندی و همزمان نبردی با نیروهای آلمانی شروع می‌شود. به دنبال نبرد نرماندی گروهی از سربازان آمریکایی برای پیدا کردن سرباز چتربازی به نام رایان که برادرانش را در جنگ از دست داده است به پشت خطوط دشمن می‌روند.

صحنه جنگی ساحل اوماها در آغاز فیلم در زمان خود بسیار مورد بحث قرار گرفت. صحنه‌ای که ۱۱ میلیون دلار هزینه در برداشت، از ۴۰ بشکه خون جعلی برای آن استفاده شد و ۱۰۰۰ نفر را درگیر خود کرد. کارگردان فیلم استیون اسپیبلرگ عکس‌های گرفته شده توسط عکاس مشهور جنگ رابرت کاپا را مورد مطالعه قرار داد و برای صحنه نبرد نرماندی و در کل برای تولید فیلم از آن استفاده کرد. کارگردان از زاویه دید لنز کاپا برای بیان واقعیت‌های عریان جنگ در فیلم خود بهره برده است.

7. کشتی

عنوان اصلی: Das Boot
کارگردان: ولفگانگ پترسن
بازیگران اصلی: یورگن پروچنو، هربرت گرونمیر، کلاوس ونمان
محصول: آلمان غربی

فیلم سینمایی «کشتی» اثری است واقع‌گرایانه درباره جنگ جهانی دوم. فیلم در یک زیردریایی که مملو از احساس تنگاترسی (claustrophobic) است روایت می‌شود. خدمه زیردریایی با کسالت، بهت و آشفتگی روزها و خطرات را سپری می‌کنند. ولفگانگ پترسن کارگردان این اثر سینمایی با سبک خاص فیلمبرداری از طریق دوربین متحرک نمایی کلی از زیردریایی را نمایش داده که مخاطب را کاملا درگیر فیلم می‌کند.

فیلم سینمایی کشتی یادآور آثار نویسنده آمریکایی هرمان ملویل است. از جمله «بیلی باد» و «تایپی» که هر دو در فضایی دریایی و همینطور پیرامون موضوعات اخلاقی اتفاق می‌افتند. در نهایت باید اشاره کنیم که این فیلم سینمایی از درون یک مینی سریال 6 ساعته تلویزیونی بیرون کشیده شده. فیلم بی آنکه بر قهرمان‌ها، قربانیان یا شخصیت‌های شرور متمرکز باشد به انسان‌هایی توجه می‌کند که در شرایطی فرساینده برای بقا و حفظ جانشان می‌جنگند.

8. کازابلانکا

عنوان اصلی: Casablanca
کارگردان: مایکل کورتیز
بازیگران اصلی: هامفری بوگارت، اینگرید برگمن، پل هنرید
محصول: ایالات متحده آمریکا

اغراق نکرده‌ایم اگر بگوییم کازابلانکا فیلمی است با شهرتی عالم‌گیر. یک درام رمانتیک که با بازی هامفری بوگارت و اینگرید برگمان براساس نمایشنامه «همه به کافه ریک می‌آیند» ساخته شد و با گذر زمان جایگاهی دست نیافتنی میان آثار عاشقانه پیدا کرد اما  در عین حال فیلمی است درباره جنگ جهانی دوم.

کازابلانکا تنها فیلم در این لیست است که واقعا در دوران جنگ جهنی دوم ساخته شده است. فیلمی که در دوره جنگ روی مفاهیم عشق و چشم‌پوشی کردن از آن متمرکز شده است. جنگ و مبارزه در پشت عشقی که میان همفری بوگارت و اینگرید برگمان شکل می‌گیرد و یکی از رمانتیک‌ترین زوج‌های تاریخ سینما را شکل می‌دهد پنهان شده است. فیلم که در جریان روزهای پر تنش جنگ جهانی دوم می‌گذرد یک رابطه عاشقانه قدیمی را با مانعی اساسی روبرو کرده که به یک دو راهی پیچیده ختم شده است؛ مردی که باید بین عشق و انسان‌دوستی دست به انتخاب بزند.

مایکل کورتیز کارگردان مجاری-آمریکایی فیلم سینمایی کازابلانکا و تعدادی از بازیگران این فیلم از جمله افرادی بودند که در عالم واقع از شر آزار و اذیت نازی‌ها به کشورهای دیگر مهاجرت کردند. ترکیب بسیاری از عناصر، شخصیت‌ها و موضوعات جذاب درون فیلم این اثر سینمایی را به فیلمی فراموش‌نشدنی برای تمام زمان‌ها تبدیل کرده است.

9. سقوط

عنوان اصلی: Downfall
کارگردان: الیور هیرشبیگل
بازیگران اصلی: برونو گانتس، الکساندرا ماریا لارا، یولیانه کولر
محصول: آلمان، ایتالیا، اتریش

سقوط فیلمی با رویکردی منحصر به فرد است. این اثر سینمایی روی نبردها، مقاومتها و توده مردم متمرکز نیست بلکه به یکی از شخصیت‌های مرکزی جنگ جهانی دوم پرداخته است: آدولف هیتلر. آخرین منشی شخصی پیشوای آلمان نازی شخصی به نام تراودل یونگه روایتگر داستان فیلم سقوط است.

کارگردان فیلم اولیور هرشبیگل دوازده روز آخر زندگی آدولف هیتلر، ترس‌ها و تصمیمات او و متعاقبا مرگش در پناهگاهی در برلین را به تصویر کشیده است. برونو گانتس با بازی فوق‌العاده درخشان خود اعتبار بزرگ دیگری به کارنامه حرفه‌ای خود اضافه کرد.

سقوط با نشان دادن بخش احساساتی شخصیت هیتلر و روابط خانوادگی این شخصیت هیولایی به کیفیتی خاص و پیچیده می‌رسد؛ در واقع این‌طور به نظر می‌رسد که حتی شیطان هم می‌تواند لحظاتی انسانی داشته باشد.

۱۰. مفیستو

عنوان اصلی: Mephisto
کارگردان: ایشتوان سابو
بازیگران اصلی: کلاوس ماریا برانداور، کریستیانا یاندا، ایلدیکو بانشاگی
محصول: مجارستان

فیلم سینمایی «مفیستو» بر اساس رمانی به همین نام اثر کلاوس مان ساخته شده است. این اثر سینمایی به کارگردانی ایشتوان سابو به جای اینکه همچون فاوست چگونگی تسخیر روح انسان توسط شیطان را نمایش دهد؛ نشان می‌دهد چه اتفاقی می‌افتد تا یک انسان روحش را به نازی‌ها می‌فروشد. این سرنوشتی است که هنریک هافمن (با بازی کلاوس ماریا برانداور) شخصیت اصلی مفیستو به آن دچار می‌شود. فیلم ایشتوان سابو ثابت می‌کند که چگونه حتی بی‌گناه‌ترین‌ها می‌توانند از راه درست خارج شده و تباه شوند.

فیلم چنین داستانی دارد: در اوایل دهه ۱۹۳۰ یک بازیگر در موقعیت دشواری قرار می‌گیرد؛ اینکه از موضع غیرسیاسی خود کنار بکشد و با مواضع و اصول رایش موافقت کند یا به فراموشی سپرده شود.

باید به این نکته نیز اشاره کرد که مفیستو در سال ۱۹۸۲ میلادی برنده جایزه اسکار بهترین فیلم خارجی‌زبان شد.

۱۱. حرامزاده‌های لعنتی

عنوان اصلی: Inglourious Basterds
کارگردان: کوئنتین تارانتینو
بازیگران اصلی: برد پیت، کریستوف والتس، مایکل فاسبندر
محصول: ایالات متحده آمریکا، آلمان

فیلم سینمایی «حرامزاده‌های لعنتی» به کارگردانی کوئنتین تارانتینو یک کمدی سیاه جنایی است که در چند فصل روایت می‌شود. اثری که با درون‌مایه هجو، طعنه و طنز تصویری خیالی را از جنگ جهانی دوم نشان می‌دهد. از جمله شخصیت‌های فیلم می‌توان از آلدو آپاچی (با بازی برد پیت)، هانس لاندا یا همان کلنل اس اس (با بازی کریستوف والتس) و دانی ملقب به خرس یهودی (با بازی الی راث) که در طول فیلم پرداخته می‌شوند اشاره کرد.

داستان فیلم مربوط به فرانسه اشغالی در دوره جنگ جهانی دوم است که در آن گروهی از سربازان آمریکایی- یهودی تصمیم می‌گیرند تعدادی از رهبران نازی را ترور کنند. این تصمیم هم‌زمان با برنامه‌های انتقام‌جویانه یک صاحب سالن تئاتر پیش می‌رود. فیلم ضد قهرمانی جذاب دارد؛ چندین ژانر گوناگون را ترکیب می‌کند؛ تاریخ را نه آنطور که رخ داده بلکه به شیوه تخیلی جایگزین می‌کند و در نهایت مرزهای میان درست و غلط را از میان می‌برد.

۱۲. زندگی زیباست

عنوان اصلی: Life Is Beautiful
کارگردان: روبرتو بنینی
بازیگران اصلی: روبرتو بنینی، نیکولتا براسچی، جورجو کانتارینی
محصول: ایتالیا

فیلم سینمایی «زندگی زیباست» داستانی ساده دارد اما نه به این معنا که داستان فیلم به سادگی قابل بیان باشد. شرح این قصه صمیمانه از تاریخ خانوادگی کارگردان فیلم روبرتو بنینی سرچشمه می‌گیرد. بنینی با ترکیب بی‌امان درام و کمدی تعادل ظریف و بی‌نظیری در فیلم خود ایجاد کرده است.

فیلم با نمایش مخلوطی از وحشت، وحشی‌گری و در کنار آن عناصری از تمدن همچون هنر و موسیقی به شخصیت اصلی فیلم به نام گوئیدو و احساسات او در اردوگاهی که اسیر است نزدیک می‌شود. گوئیدو (با بازی روبرتو بنینی) یک کتاب‌دار روشنفکر یهودی است که در جریانی عاشقانه با زنی مسیحی ازدواج می‌کند و پس از گسترش یهودی‌ستیزی در جنگ جهانی دوم همراه با پسرش در اردوگاه کار اجباری اسیر شده است. او برای حفاظت از فرزندش در مقابل خطراتی که در کمین آن‌ها است از ترکیب فوق‌العاده‌ای از اراده، شوخ‌طبعی و خیال استفاده می‌کند.

بنینی به عنوان کارگردان، بازیگر و نویسنده فیلم سینمایی زندگی زیباست به گونه‌ای درخشان تعادلی بسیار ظریف و شکننده را میان عناصر فیلم حفظ کرده که نتیجه آن اثری تحسین‌شده است. فیلمی که در سال ۱۹۹۸ برنده جایزه اسکار بهترین فیلم خارجی‌زبان، اسکار بهترین موسیقی متن و همچنین اسکار بهترین بازیگر نقش اصلی مرد شد.

۱۳. آتش در دشت

عنوان اصلی: Fires on the Plain
کارگردان: کن ایچیکاوا
بازیگران اصلی: اجی فوناکوشی، اسامو تاکیزاوا، مایکی کورتیس
محصول: ژاپن

فیلم سینمایی «آتش در دشت» یک فیلم جنگی است که بسیار دست‌کم گرفته شده است حتی در ژاپن که زادگاه فیلم است. آتش در دشت اقتباسی است از رمانی به همین نام نوشته شوهه اوکا که توسط کن ایچیکاوا کارگردانی شده است. آتش در دشت فیلمی است بدون قهرمان و بدون پروپاگاندا؛ اثری شامل تصاویر بسیار ساده اما قدرتمند و تاثیرگذار. در واقع می‌توان گفت آتش در دشت یک سفر سینمایی به برزخ است.

فیلم برای فضای غم‌انگیز، ویران‌کننده و تاریک خود مورد توجه قرار گرفت. آتش در دشت سرنوشت تعدادی از سربازان ژاپنی رهاشده‌ای که در طول جنگ جهانی دوم با گرسنگی و قحطی روبرو شده‌اند را روایت می‌کند. این اثر سینمایی هم‌چنین محصول عشق کارگردان آن به ادبیات کلاسیک ژاپن است.

۱۴. پل رودخانه کوای

عنوان اصلی: The Bridge on the River Kwai
کارگردان:دیوید لین
بازیگران اصلی: ویلیام هولدن، الک گینس، جک هاوکینز
محصول: بریتانیا

«پل رودخانه کوای» به کارگردانی دیوید لین مانند آثار دیگر او داستانی کلاسیک را استادانه روایت می‌کند. فیلم بر اساس رمانی با نام «پلی بر روی رودخانه کوای» اثر پیر بول ساخته شده است. این ثر سینمایی فقط یک فیلم جنگی نیست بلکه نمونه اولیه و اصلی فیلم‌هایی با مضامین جنگی است که از پس آن ساخته شده‌اند.

این فیلم با توانمندی بسیار زیاد داستان قدرت و بقا در منطقه‌ای جنگی، ممنوعه و دورافتاده را ترسیم می‌کند. این اثر روایتگر دستگیری چندتن از سربازان ارتش انگلیس به دست نیروهای ژاپنی در جنگ جهنی دوم و انتقال آن‌ها به تایلند برای ساختن پلی روی رودخانه کوای است.

فیلم سینمایی پل رودخانه کوای در سال ۱۹۵۸ برنده هفت جایزه اسکار از جمله جایزه در رشته‌های بهترین فیلم، بهترین کارگردانی، بهترین بازیگر نقش اصلی مرد، بهترین فیلمنامه، بهترین تدوین و بهترین فیلمبرداری شد.

۱۵. نامه‌هایی از ایوو جیما

عنوان اصلی: Letters From Iwo Jima
کارگردان: کلینت ایستوود
بازیگران اصلی: کن واتانابه، کازوناری نینومیا، ایهارا تسویوشی
محصول: ایالات متحده آمریکا

کلینت ایستوود در فیلم سینمایی «پرچم‌های پدران ما» چشم‌اندازی آمریکایی از نبرد ایوو جیما ارایه داد. اما در فیلم سینمایی «نامه‌ایی از ایوو جیما» متقابلا داستان را از دید نیروهای ژاپنی در جنگ جهانی دوم روایت کرد. ایستوود تماشاگران را در شرایطی سخت و پیچیده قرار می‌دهد، توجه آن‌ها را به جزئیات جلب می‌کند و در ساخت فیلم از زبان ژاپنی به عنوان زبان اصلی اثر استفاده می‌کند. نتیجه تلاش‌های ایستوود ساخت فیلمی مستند-مانند و در عین حال یادآور آثار کوروساوا و ایمامورا است.

فیلم برای نمایش تفاوت‌های کلیدی میان نیروهای آمریکایی و ژاپنی روی دو شخصیت متمرکز می‌شود: ژنرال کوری‌بایاشی و سایگو که شخصیت‌پردازی آن‌ها بر محوریت ویژگی‌هایی چون غرور و وفاداری استوار است. نامه‌هایی از ایوو جیما سرشار از استعاره‌ها و تشبیهات شاعرانه است. فیلم همدلی مخاطب را نسبت به نیروهای ژاپنی‌ برمی‌انگیزد و نشان می‌دهد آن‌ها چگونه هر لحظه آماده مرگ بودند اما جرقه‌های امید در افق نگاه آن‌ها خاموش نمی‌شد.

۱۶. پاتن

عنوان اصلی: Patton
کارگردان: فرانکلین جی شافنر
بازیگران اصلی: جرج سی. اسکات، کارل مالدن، ادوارد بینز
محصول: ایالات متحده آمریکا

فیلم سینمایی «پاتن» بیشتر از اینکه تصویری از جنگ ارائه دهد تصویر یک انسان است. فیلم درباره یک ژنرال بحث‌برانگیز آمریکایی به نام جرج پاتن در طول جنگ جهانی دوم است همراه با نظرات و اراده‌ی قدرتمندش در هدایت نیروهای خود. پیچیدگی‌های فیلم بیشتر از هر عامل دیگری به پیچیدگی‌های خود شخص پاتن برمی‌گردد. به همین دلیل کیفیت فیلم بسیار به عملکرد نقش اصلی فیلم (با بازی جرج سی. اسکات) وابسته بود.

جورج سی اسکات با ایفای نقشی پرقدرت، کاریزماتیک و فوق‌العاده موثر عملکرد درخشانی ارایه داد و یک‌تنه در موفقیت فیلم نقشی گسترده ایفا کرد. فرانسیس فورد کاپولا نویسندگی این اثر سینمایی را به عهده داشته و تاثیر قلم او را در کیفیت فیلم نباید نادیده گرفت. پاتن در سال ۱۹۷۱ برنده هفت جایزه اسکار از جمله اسکار بهترین فیلم و بهترین بازیگر نقش اصلی مرد شد.

۱۷. پدر یک سرباز

عنوان اصلی: Father of a Soldier
کارگردان: رواز چخیدزه
بازیگران اصلی: ولادیمیر پروالتسف، الکساندر نظروف،‌سرجو زاکاریادزه
محصول: شوروی

فیلم سینمایی «پدر یک سرباز» اثری ضد جنگ است که بر ارتباط قوی میان یک پدر و پسر متمرکز می‌شود. داستان از این قرار است که در طول جنگ جهانی دوم  یک کشاورز پیر روستای خود را برای یافتن پسرش که در بیمارستان بستری است ترک کرده اما به محض رسیدن به بیمارستان متوجه می‌شود پسرش دوباره به جنگ برگشته است. پدر که برای برگشتن به خانه انگیزه‌ای ندارد به خط مقدم می‌رود و تلاش می‌کند پسر زخمی خود را پیدا کند. پدر یک سرباز شاید فیلمی شناخته‌شده نباشد اما سادگی و احساسات جاری درون اثر آن را به فیلمی تاثیرگذار و خاص تبدیل کرده است.

رواز چخیدزه کارگردان گرجستانی فیلم با روایت کردن داستان از نگاه پدری که درگیر این سفر جنگی شده است توانسته فیلمی ناب و خالص را تولید کند. فیلم با استفاده‌ای موشکافانه و خلاقانه از بیان سینمایی در کنار ایفای نقش فراموش‌نشدنی بازیگر اصلی کیفیتی مثال‌زدنی دارد.

پدر یک سرباز ادای احترامی ماندگار به مردم گرجستان است در طول سفری زیبا، غبارآلود و پرماجرا.

۱۸. اروپا

عنوان اصلی: Europa
کارگردان: لارس فون تریه
بازیگران اصلی: ژان مارک بار، باربارا سوکوا، اودو کی یر
محصول: دانمارک، سوئد، فرانسه، آلمان، سوئیس، انگلستان

کارگردان بحث‌برانگیز دانمارکی لارس فون تریه بیشتر از آنچه تصور می‌شود چندوجهی است. از بهترین تلاش‌های او می‌توان سه‌گانه اروپا را نام برد. سه‌گانه‌ای متشکل از سه فیلم «عنصر جنایت»، «اپیدمیک» و «اروپا».

فیلم سینمایی اروپا با تاثیرپذیری از رمان آمریکا اثر فرانتس کافکا تصویر جوانی امریکایی و ایده‌آل‌گرا را نشان می‌دهد که سعی دارد مهربانی را به مردم المان بعد از جنگ جهانی دوم نشان دهد. در پایان اما اتفاقات کاملا خلاف انتظار لئوپولد کسلر (با بازی ژان-مارک بار) رقم می‌خورد.

در واقع لئوپولد درست بعد از جنگ جهانی دوم برای کار در راه آهن از آمریکا به آلمان آمده است اما چیزی نمی‌گذرد که با افرادی سیاسی و هنوز متعصب به نازی‌ها به اختلاف عقیده می‌خورد. کسانی که سعی دارند جهت دسترسی به اهداف خود از او سواستفاده کنند. فیلم با داستان مهیج خود و طرح سوالات عمیق و اساسی کاری از فون تریه است با زیبایی‌شناسی خاص او و البته تاثیرات انکارناپذیر کافکا و ابهامی که معمولا درون آثار این نویسنده جاری بود؛ به همین منوال کارگردان سعی کرده است گنگی و ابهام کافکاگونه‌ای را در سبک فیلم رعایت کند.

فیلم سینمایی اروپا در جشنواره فیلم کن ۱۹۹۱ توانست جایزه هیئت داوران را از آن خود کند.

۱۹. دشمن پشت دروازه‌ها

عنوان اصلی: Enemy at the Gates
کارگردان: ژان-ژاک آنو
بازیگران اصلی: جود لا، اد هریس، جوزف فینز
محصول: ایالات متحده آمریکا، بریتانیا، آلمان، ایرلند

نبرد استالینگارد یکی از مهلک‌ترین نبردهای جنگ جهانی دوم بوده است که بین اتحاد جماهیر شوروی در برابر آلمانی‌ها، رومانیایی‌ها، ایتالیایی‌ها، مجارها و کروات‌ها درگرفت. جنگی که در آن بر خلاف احتمالات، شوروی برنده میدان شد.

همانطور که تمام نبردهای بزرگ قهرمان‌های بزرگ خاص خود را دارند در این نبرد نیز واسیلی زایتسف (با بازی جود لا) یک تک‌تیرانداز اهل شوروی است که قهرمان داستان به حساب می‌آید. واسیلی به دلیل توانایی بی‌نظیرش در انهدام نیروهای دشمن و مهارت ویژه‌اش در تک‌تیراندازی در کشور خود به یک اسطوره‌ تبدیل شده. او به عنوان مسئول کشتن سرگرد کونیگ (با بازی اد هریس)-بهترین تک‌تیرانداز آلمانی- تعیین شده و چالشی میان آن دو در می‌گیرد.

در طول این بازی موش و گربه هیجان‌انگیز سرباز جوان شوروی احساس‌هایی مثل عشق، ترس و خیانت را از دیدگاه خود تجربه می‌کند. دشمن پشت دروازه‌ها مجموعه‌ای است از تیراندازی‌ها، حرکات تاکتیکی و جزئیات یک درام تاریخی. ژان-ژاک آنو کارگردان این اثر سینمایی نبرد نیروهای بزرگ را در تجربه جنگیدن دو تک‌تیرانداز ماهر در استالینگارد با ظرافت و دقت به تصویر کشیده است.

۲۰. کتاب‌خوان

عنوان اصلی: The Reader
کارگردان: استیون دالدری
بازیگران اصلی: کیت وینسلت، رالف فاینس، داوید کروس
محصول: ایالات متحده آمریکا، آلمان

فیلم سینمایی «کتاب‌خوان» به کارگردانی استیون دالدری اقتباسی است از کتابی با همین نام نوشته برنهارد شلینک. داستان فیلم پس از جنگ جهانی دوم اتفاق می‌افتد. سال‌ها قبل پسر ۱۵ ساله‌ای به نام میشائل برگ (با بازی داوید کروس) با زنی به نام هانا اشمیتز (با بازی کیت وینسلت) آشنا شده و اکنون پس از هشت سال دوباره با هانا در یک دادگاه جنایات جنگی روبرو می‌شود. هانا در زمان جنگ نگهبان اردوگاه کار اجباری آشوویتز بوده و این موضوع او را به دادگاه کشانده است.

کتاب‌خوان روایتگر معضلات اخلاقی است. فیلم سوالاتی را مطرح کرده و پاسخ‌هایی ارایه می‌کند که  در بهترین حالت مبهم به نظر می‌رسند؛ البته این ابهام‌ها سرچشمه‌گرفته از ابهامات پرسش‌های اخلاقی در زندگی واقعی است.

۲۱. پسری در پیژامه راه‌راه

عنوان اصلی: The Boy in the Striped Pajamas
کارگردان: مارک هرمن
بازیگران اصلی: ایسا باترفیلد، جک اسکنلن، روپرت فرند
محصول: ایالات متحده آمریکا، بریتانیا

فیلم سینمایی «پسری در پیژامه راه‌راه» به کارگردانی مارک هرمن بر اساس رمان پرفروشی به همین نام اثر جان بوین و درباره فجایع هولوکاست از زاویه دید یک کودک ساخته شده است.

داستان از دید پسری به نام برونو، فرزند یک فرمانده نازی روایت شده است. خانواده برونو همواره او را به تنفر از یهودیان واداشته و او را به این امر تشویق می‌کنند. اما پذیرش این دیدگاه برای برونو بسیار دشوار است به خصوص وقتی به خانه‌ای در نزدیکی اردوگاه آشوویتس نقل مکان کرده و با پسری یهودی به نام اشمول آشنا می‌شود؛ پسری یهودی که در آن‌سوی دیوار اردوگاه اسیر است. برونو و اشمول مخفیانه با هم آشنا شده و ارتباطات آن دو به مرور بیشتر می‌شود.

اگرچه برونو در جوار موقعیتی کابوس‌مانند زندگی می‌گذراند اما برخلاف اشمول که زندگی‌اش از بی‌عدالتی و وحشی‌گری مملو شده، زندگی ساده و آزادانه‌ای دارد. فیلم به خوبی این تضاد را با کنار هم قراردادن زندگی دو پسر در سراسر داستان حفظ کرده است. نهایتا خلوص و پاکی موجود درون دوستی دو پسر مانند کورسوی امیدی است درون تاریکی وسیع روزهای جنگ و تباهی.

۲۲. کانال

عنوان اصلی: Kanal
کارگردان: آندری وایدا
بازیگران اصلی: تادئوش یانچار، وینچیسواف گلینسکی، استانیسلاف میکولسکی
محصول: لهستان

فیلم سینمایی پیانیست تنها فیلمی نیست که لهستان را در جنگ جهانی دوم به تصویر می‌کشد. فیلم سینمایی «کانال» در سال ۱۹۵۶ اکران شد و دومین فیلم از سه‌گانه جنگی آندره وایدا اولین اثری بود که به قیام سال ۱۹۴۴ شهر ورشو می‌پرداخت. دو دیگر وایدا به نام‌های «یک نسل» در سال ۱۹۵۵ و «خاکسترها و الماس‌ها» در سال ۱۹۵۸ از دیگر آثار سه‌گانه یاد شده‌اند. داستان کانال روایتی است از جابه‌جایی گروهی نظامی از چنگال آلمان‌ها درون شبکه فاضلابی که زیر شهر ورشو قرار گرفته.

شروع فیلم کانال با تصاویری از ویرانی و خرابی از داستانی واقع‌گرایانه بدون احساسات مثبت و تصاویر زیبا حکایت می‌کند. لهستان یکی از کشورهایی است که در جنگ جهانی دوم بیشترین آسیب‌ها و تاثیرات منفی را تجربه کرده است و شاید به همین دلیل نیز فیلم وایدا با تاکید بر جنبه‌های شنیع، پلید و بسیار تلخ جنگ همراه است.

از سوی دیگر فیلم سینمایی کانال با تاکید برناامیدی مبارزان لهستانی از سوی دو بلوک شرق و غرب همراه است. در حالی که این مبارزان به جبهه‌های غربی وابسته‌اند به تنهایی قادر به شکست نازی‌ها نیستند و شوروی نیز که از وابستگی جبهه مقاومت لهستان به نیروهای غربی آگاه است حاضر نیست با دخالت در وضعیت شرایط را به نفع آن‌ها دگرگون کند. به این ترتیب تنهایی و ناامیدی از همه، ویرانی لهستان در دستان بی‌رحم آلمان همراه است با آوارگی گروه از نیروها که درون کانال‌های بی‌پایان دوزخ‌مانند گیر افتاده‌اند.

فیلم سینمایی کانال در سال ۱۹۵۷ توانست جایزه ویژهٔ هیئت داوران جشنواره کن را به دست آورد.

۲۳. پل

عنوان اصلی: The Bridge
کارگردان: برنهارد ویکی
بازیگران اصلی: فریتز وپر، میشائیل هینتس، فولکر بونت
محصول: آلمان غربی

فیلم سینمایی پل از معدود فیلم‌های آلمانی درباره دوران جنگ است که بدون هیچ جنبه تبلیغاتی و سوگیری سیاسی ساخته شده است. برنهارد ویکی کارگردان فیلم نشان می‌دهد که چگونه نوجوانان آلمانی به حال خود رها شده بودند که تا پای مرگ بجنگند. فیلم سینمایی پل جنون جنگ را به تصویر کشیده است و تعمقی است بر جایگاه و نقش نوجوانان در رابطه با سیاست و اجتماع در طول دوران جنگ.

برخلاف دیگر فیلم‌های جنگی، پل در ستایش پیروزی ساخته نشده است بلکه طعم تلخ شکست را نشان داده است. این اثر سینمایی فرصت اندیشیدن در رابطه با شستشوی مغزی نوجوانان حزب نازی، چگونگی آماده کردن و به جنگ فرستادن نوجوانانی حدودا ۱۵ ساله را به تصویر کشیده است و همچنین به شکلی کلی‌تر به مقوله کودک‌سربازان می‌پردازد.

پل در سال ۱۹۶۰ میلادی نامزد دریافت جایزه اسکار بهترین فیلم خارجی‌زبان شد.

۲۴. تپه

عنوان اصلی: The Hill
کارگردان: سیدنی لومت
بازیگران اصلی: شان کانری، هری اندروز، یان بانن
محصول: بریتانیا، ایالات متحده آمریکا

«تپه» به کارگردانی سیدنی لومت و با بازی شان کانری اثری است که در آن شخصیت‌ها واجد جنبه‌های‌ نمادین‌اند. درواقع فیلم تمثیلی است از مقاومت برای جان سالم به در بردن از کشتاری دسته‌جمعی. تپه روایتگر مبارزه کردن 5 مرد بریتانیایی برای زنده ماندن است در حالیکه در زندان نظامی آفریقایی با نگهبانان سادیستی و شکنجه‌های سخت مواجه‌اند. این سربازها در طول جنگ جهانی دوم در آفریقا اسیر شده‌اند.

چه از فیلم خوش‌تان بیاید و چه نسبت به آن نگاهی انتقادی داشته باشید نمی‌توانید منکر ویژگی‌های تاثیرگذار آن باشید. این فیلم یکی از تاریک‌ترین بخش‌های جنگ را از دل صدها و هزاران داستان تلخ بیرون می‌کشد، کیفیتی فلسفی و پر رمزوراز دارد و هم‌زمان داستانی خشن را روایت می‌کند.

۲۵. تورا! تورا! تورا!

عنوان اصلی: !Tora! Tora! Tora
کارگردان: ریچارد فلایشر، کینجی فوکاساکو، ماسودا توشیئو
بازیگران اصلی: جوزف کاتن، جیسون روباردز، مارتین بالسام
محصول: ژاپن، ایالات متحده آمریکا

این اثر سینمایی برخلاف فیلم‌های بی‌کیفیتی که در زمینه حمله به پایگاه دریایی ایالات متحده آمریکا در پرل هاربر ساخته شده‌اند با وفاداری به جزییات و واقعیت این حمله ساخته شده و موفق شده تصویر دقیقی را از آن واقعه ارایه دهد.

فیلم سینمایی «تورا! تورا! تورا!» – کدی ژاپنی که در حملات از آن استفاده ‌شد- داستانی معتبر و موثر از جنگ جهانی دوم و انعکاس مرگ و ویرانی ناشی از حمله 7 دسامبر ۱۹۴۱ به پرل هاربر است. زمانی که ژاپن تصمیم می‌گیرد پس از ماه‌های تحریم اقتصادی با حمله پیشگیرانه‌ای به پایگاه دریایی ایالات متحده آمریکا در پرل هاربر جنگ خود را با ایالات متحده آمریکا آغاز کند و ثمره این تصمیم در ماه‌های بعد خود را به شکلی پیش‌بینی‌ناپذیر نشان می‌دهد.

فیلم در ابتدا به کارگردان بزرگ ژاپنی کووساوا سپرده شد اما بعد از دوسال عدم توسعه، توزیع‌کننده فیلم یعنی فاکس قرن بیستم کارگردانی این پروژه را به کینجی فوکاساکو کارگردان فیلم «نبرد سلطنتی» محول کرد. تورا! تورا! تورا! اثری است نسبتا کند و غنی از جزئیات تا با دقتی رئالیستی حقیقت را درباره چگونگی تدارک این حمله توسط ژاپنی‌ها نمایش دهد و از سوی دیگر به خطاهایی بپردازد که از سوی نیروهای آمریکایی رخ داد.

بیشتر بخوانید:
بهترین فیلم‌های ژانر تاریخی جهان

در این مقاله قصد داریم تا شما را با ۴۰ مورد از بهترین فیلم های جنگ جهانی دوم آشنا کنیم. همراه زومجی باشید.

خیلی از ما، به واسطه‌ی همین سینما و فیلم‌ها بود که برای اولین‌بار با دوران جنگ جهانی دوم آشنا شدیم. یک دوگانگی خاص و سیاه و سفیدی بین آدم بدها و آدم خوب‌ها وجود داشت که داستان‌هایی از فداکاری‌های قهرمانانه، پنهان‌کاری و شرارت را به تصویر می‌کشید؛ ریشه‌های همه آنها هم به یک شرور غیرانسانی می‌رسید. به همین دلایل هم هست که جنگ جهانی دوم از اهمیت و محبوبیت خیلی زیادی در سینما برخوردار است؛ به خاطر داستان‌های جذابی که می‌توان درباره‌ی آن گفت و همچنین پتانسیلی که برای تبلیغ جینگوئیسم در آن وجود دارد. در طی این سال‌ها، آثار خیلی زیادی درباره همین دوران وحشتناک و ویرانگر ساخته شده است. خیلی از این فیلم‌ها داستانی واقعی و تجسمی واقع‌گرایانه دارند و خیلی دیگر هم تصور نادرستی را از آن دوران نمایش می‌دهند.

به همین دلیل، خیلی مهم است که ما برای شناخت درست این دوران پر آشوب، آثار سینمایی خوبی را انتخاب کنیم تا بتوانیم تصور درستی از آن داشته باشیم. نباید اجازه دهیم که فیلم‌های نادرست، این تصور را در ذهن ما به وجود بیاورند که در این رویداد یک سری کشورها «فقط قهرمان» بودند. زیرا همین تصورات غلط و تجزیه و تحلیل نامناسب، شرایط را برای تکرار شدن تاریخ فراهم می‌کند. البته کتاب‌های تاریخی هم می‌توانند کمک خیلی بزرگی در این زمینه به ما بکنند. اما حالا که اینجا هستیم، بهتر است در این مقاله، با ۴۰ مورد از بهترین فیلم های جنگ جهانی دوم آشنا شویم؛ بدانیم که وقت خود را روی چه فیلم‌هایی بگذاریم تا بیشتر و بهتر از قبل با دوران جنگ جهانی دوم و اتفاقات وحشتناک آن آشنا شویم.

فیلم‌ها براساس نظر تحریریه زومجی انتخاب و رتبه بندی شده‌اند

بهترین فیلم های جنگ جهانی دوم

۴۰- فیلم Stalingrad

فیلم استالینگراد

    • کارگردان: یوزف فیلتسمایر
    • نویسنده: یورگن بوشر و یوهانس هاید
    • بازیگران: دامینیک هاروویتز، توماس کرچمان و یوخن نیکل
    • میانگین امتیازات Stalingrad در  IMDB: 7.5

اولین مورد از فهرست بهترین فیلم های جنگ جهانی دوم، یک نسخه از نبرد وحشیانه و بی‌رحمانه‌ی استالینگراد را تجسم می‌کند؛ در همان برهه زمانی که رایش سوم به اوج خود رسیده بود. فیلم، حرف و هدف خود را از طریق چشمان یک افسر آلمانی به نام هانس وان ویتزلند و گردان او حکایت می‌کند. فیلم، داستان گروهی از سربازان ارتش آلمان را دنبال می‌کند؛ از دوران استراحت و بهبودی ایتالیایی آنها در تابستان سال ۱۹۴۲ تا جلگه‌ی یخ‌زده‌ی وسیع و بی‌درخت اتحاد جماهیر شوروی و پایان همه چیز با نبرد برای استالینگراد. این مورد، یکی از آثاری محسوب می‌شود که علیه جنگ ساخته شده بود. این دومین فیلمی است که نبرد استالینگراد را به تصویر می‌کشد. پیش از این، یک بار دیگر هم این داستان در سال ۱۹۵۹ با فیلم Stalingrad: Dogs, Do You Want to Live Forever? (استالینگراد: سگ‌ها، آیا می‌خواهید برای همیشه زندگی کنید؟) در سینماها به تصویر کشیده شده بود. البته بعد از این هم دوباره نبرد استالینگراد در سال ۲۰۱۳ به شکل دیگری در سینماها نمایش داده شد که با نام Stalingrad (استالینگراد) روی پرده نقره‌ای سینماها به نمایش درآمد.

در سال ۱۹۹۳ این فیلم توانست در مراسم جوایز فیلم باواریایی در بخش بهترین فیلمبرداری، بهترین تدوین و بهترین تولید، جایزه را از آنِ خود کند. علاوه‌براین، توانست به هجدهمین دوره جشنواره بین‌المللی فیلم مسکو هم راه پیدا کند. فیلمنامه‌ی اصلی این فیلم توسط کریستوف فرام نوشته شده بود. اما از آنجایی که نگرشی واقع‌گرایانه خیلی در آن حس می‌شد، تهیه کنندگان آن را رد کردند تا دوباره نوشته شود؛ سرانجام فرام هم نام خود را از این فیلم بیرون آورد. یوزف فیلتسمایر پیش از این آثار زیادی در رزومه خود نداشت و تنها 2 فیلم پیش از آن ساخته بود. البته بعد از آن فعالیت خود را بیشتر کرد و تقریبا در فواصل کوتاهی فیلمی را برای اکران آماده می‌کرد. اما آخرین اثر او Bavaria – Traumreise durch Bayern بود که در سال ۲۰۱۲ به نمایش درآمد؛ درست 8 سال قبل از اینکه از دنیا برود.

۳۹- فیلم Defiance

فیلم دعوت به جنگ

  • کارگردان: ادوارد زیک
  • نویسنده: ادوارد زیک و کلیتون فرومن
  • بازیگران: دنیل کریگ، لیو شریبر و جیمی بل
  • میانگین امتیازات Defiance در  IMDB: 7.2

در آن زمان که لهستان و بلاروس تحت اشغال آلمان بود (در جنگ جهانی دوم)، چهار برادر بیلسکی در حال فرار و مخفی شدن در جنگل‌های عمیق این سرزمین بودند. آنها تلاش می‌کردند تا غذا و سلاح برای زنده ماندن خود پیدا کنند؛ کاری که واقعا غیرممکن به نظر می‌رسید. آنها بالاخره روزها را پشت سر می‌گذاشتند و زندگی می‌کردند. در این مدت مدام ترس از پیدا شدن داشتند، با پارتیزانهای همسایه اتحاد جماهیر شوروی مبارزه می‌کردند و به این نتیجه می‌رسیدند که به چه کسی می‌توانند اعتماد کنند. اما این تمام ماجرا نبود؛ بلکه در این مدت مسئولیت مراقبت از تعداد زیادی از یهودیان لهستانی را هم برعهده داشتند؛ کسانی که در حال فرار از ماشین جنگی آلمانی بودند. زنان، مردان، کودکان، سالمندان و جوانان، همه در خانه‌های موقتی در جنگ‌های تاریک، سرد و بی‌رحم زندگی می‌کردند؛ آن هم در دوران تاریکی که آلمان اروپای شرقی را اشغال کرده بود.

ماجرای این فیلم براساس کتابی به نام Defiance: The Bielski Partisans نوشته شده که در سال ۱۹۹۳ توسط نچما تک منتشر شده بود. نمی‌توان موفقیت این فیلم را در باکس آفیس آنقدرها هم بزرگ و خارق‌العاده دانست اما حداقل می‌توان گفت که درآمدی بیشتر از بودجه صرف شده را به دست آورد. به همان نسبت، منتقدان هم خیلی از آن استقبال نکردند و میانگین امتیازاتی که برای آن ثبت کرده بودند، در سطحی متوسط قرار داشت. آنها معتقد بودند که ساخت این فیلم اگرچه حرفه‌ای بود، اما زیبایی چشمگیری در آن دیده نمی‌شد. در حقیقت داستان اد زیک درباره بقای یهودیان در جنگل بلاروس، آن تکان احساسی را که در واقعیت اتفاق افتاده بود، ندارد و نمی‌تواند ضربه محکمی به مخاطب وارد کند. یک سری منتقد دیگر علی رغم تعریف از جنبه‌های مختلف آن، عنوان کردند که دیالوگ‌ها نمی‌تواند آنطور که باید و شاید، عمق موضوعات مورد بحث را نشان دهد و از اهمیت آنها بگوید. این فیلم بیشتر روی این موضوع مانوور می‌دهد که چقدر شانس و افتخار در زندگی این شخصیت‌ها نقش مهمی دارد.

۳۸- فیلم Cold War

فیلم جنگ سرد

  • کارگردان: پاوو پاولیکوفسکی
  • نویسنده: پاوو پاولیکوفسکی و یانوش گووواتسکی
  • بازیگران: یوانا کولیگ، ژان بالیبار و توماش کات
  • میانگین امتیازات Cold War در  IMDB: 7.6

برای این مورد از بهترین فیلم های جنگ جهانی دوم به کشور لهستان سفر می‌کنیم. یک داستان عاشقانه پرشور بین دو نفر با گذشته‌ها و پیشینه‌هایی متفاوت که البته خلق و خوی متفاوتی هم با یکدیگر دارند. با اینکه این دو نفر اصلا با هم جور نیستند و تفاوت‌های بزرگی دارند، اما همچنان نمی‌توانند از هم جدا شوند. داستان این فیلم در پس زمینه جنگ سرد در دهه ۱۹۵۰ جریان دارد؛ جنگی که بین لهستان، برلین، یوگسلاوی و پاریس اتفاق می‌افتد. فیلم جنگ سرد، ماجرای یک داستان عاشقانه‌ی غیرممکن را در برهه زمانی غیرممکنی حکایت می‌کند. پاولیکوفسکی برای ساخت این فیلم، تا حدی از زندگی والدین خودش الهام گرفته است؛ زوجی که مدام ارتباط خود را با یکدیگر قطع می‌کردند و دوباره به یکدیگر بازمی‌گشتند، کسانی که با هم از یک کشور به کشور دیگری نقل مکان کردند و در آخر هم با هم از دنیا رفتند. نام شخصیت‌های این فیلم هم از روی این افراد گرفته شده است و در آن به آنها ادای احترام می‌شود. منتقدانی که این اثر تاریخی و درام را تماشا کردند، حسابی آن را دوست داشتند و بازیگری، فیلمنامه، کارگردانی و فیلمبرداری را مورد تحسین قرار دادند.

فیلم جنگ سرد برای اولین‌بار در جشنواره فیلم کن نمایش داده شد و همانجا توانست در بخش بهترین کارگردانی، جایزه جشنواره را دریافت کند. علاوه‌براین، موفق شد در مراسم جوایز فیلم اروپا جایزه بخش بهترین فیلم، بهترین کارگردانی، بهترین نویسندگی فیلمنامه، بهترین بازیگر زن، بهترین تدوین و انتخاب مردمی را برنده شود. در هیئت ملی بازبینی فیلم، حلقه منتقدان فیلم نیویورک و منتقدان فیلم آنلاین نیویورکی هم موفق شد جایزه بهترین فیلم خارجی‌زبان را از آنِ خود کند. زمانی که دنی بویل برای کارگردانی قسمت ۲۵ سری فیلم James Bond (جیمز باند) انتخاب شده بود، تصمیم داشت توماش کات را برای شخصیت شرور داستان انتخاب کند (آن هم به خاطر ایفای نقشش در جنگ سرد). اما تهیه‌کنندگان با انتخاب او موافقت نکردند.

۳۷- فیلم Enemy at the Gates

فیلم دشمن پشت دروازه‌ها

  • کارگردان: ژان ژاک آنو
  • نویسنده: ژان ژاک آنو و آلن گدار
  • بازیگران: جوزف فینز، جود لا و اد هریس
  • میانگین امتیازات Enemy at the Gates در  IMDB: 7.6

در جنگ جهانی دوم سقوط استالینگراد به معنی فروپاشی کل کشور بود. در آن زمان هر محله‌ای را که نگاه می‌کردی، روس‌ها و آلمانی‌ها در حال مبارزه با یکدیگر بودند و تنها ویرانه پشت سر خود به جا می‌گذاشتند. تک‌تیرانداز روس به نام واسیلی زایتسو، آلمانی‌ها را زیر نظر داشت و یکی یکی آنها را می‌کشت. همین اتفاق، آسیب زیادی به روح و روان نیروهای آلمانی وارد کرد. افسر سیاسی روس به نام دانیلوف، از این تک‌تیرانداز تقدیر کرد و معتقد بود که تلاش‌های او امید زیادی به هم‌وطنانش داده است. اما واسیلی بالاخره به این نتیجه رسید که نمی‌تواند آنطور که باید و شاید، انتظارات دیگران را برطرف کند. در همین اوضاع، واسیلی و دانیلوف عاشق یک دختر به نام تانیا شدند؛ یکی از سربازهای خانم در ارتش. حالا قرار بود از آلمان یک تک‌تیرانداز فوق حرفه‌ای به نام کونیگ به میان بیاید و کار این تک‌تیرانداز خارق‌العاده روسی را به پایان برساند. این مورد هم مثل خیلی آثار دیگر فهرست، یک کار اقتباسی محسوب می‌شود و براساس کتاب غیرداستانی ویلیام کریگ با نام   Enemy at the Gates: The Battle for Stalingrad ساخته شده است.

این فیلم موفقیت نسبتا خوبی در باکس آفیس داشت و با بودجه ۶۸ میلیون دلاری توانست چیزی حدود ۹۷ میلیون دلار کسب کند. با این وجود، منتقدان خیلی از آن استقبال نکردند و میانگین نمرات ثبت شده توسط آنها، در سطح متوسط قرار داشت. آنها در نظرات خود به جذاب و هیجان‌انگیز بودن این اثر اشاره کردند و زاویه دید کارگردان نسبت به جنگ را درست دانشتند. اما معتقد بودند که داستان عاشقانه‌ی این فیلم، جایگاه خیلی درستی ندارد و خوب عنوان نشده است. آنها معتقد بودند که کارگردان وقتی روی رویارویی این دو مرد تمرکز می‌کند، فیلم با دقت خیلی زیاد و نایابی کار می‌کند و جلو می‌رود. اما دیگر داستان‌های فرعی و همان ماجرای عاشقانه، ارزش آن را پایین می‌آورد.

۳۶- فیلم The Wind Rises

فیلم باد برمی‌خیزد

  • کارگردان: هایائو میازاکی
  • نویسنده: هایائو میازاکی
  • بازیگران: هیدئاکی آنو، میوری تاکیموتو و هیده‌توشی نیشیجیما
  • میانگین امتیازات The Wind Rises در  IMDB: 7.8

جیرو آرزوی پرواز کردن و طراحی هواپیماهای زیبا را در سر دارد؛ هواپیماهایی با الهام از طراح مشهور هوانوردی ایتالیایی به نام کاپرونی. او که از سنین کم نزدیک‌بین شده بود و نمی‌توانست خلبان باشد، در سال ۱۹۲۷ به یک شرکت مهندسی بزرگ ژاپنی پیوست و به یکی از نوآورترین و موفق‌ترین طراحان هواپیما در دنیا تبدیل شد. این فیلم اکثر بخش‌های زندگی او را شرح می‌دهد و رویدادهای مهم تاریخی آن را مانند زلزله بزرگ کانتو در سال ۱۹۲۳، رکود بزرگ، اپیدمی سل و غرق شدن ژاپن در جمگ را به تصویر می‌کشد. جیرو در این مسیر با ناهوکو هم آشنا می‌شود و به او دل می‌بندد. علاوه‌براین، رابطه دوستانه‌ی خود را هم با همکارش هانجو افزایش می‌دهد و گرامی می‌دارد. این فیلم براساس رمانی با همین نام ساخته شده است؛ رمانی که در سال ۱۹۳۷ توسط تاتسو هوری نوشته و منتشر شده بود. او طراح هواپیماهای قدرتمندی بود که امپراطوری ژاپن در طی جنگ جهانی دوم از آنها استفاده می‌کرد.

این آخرین اثری بود که میازاکی پیش از بازنشستگی خود در سال ۲۰۱۳ ساخته بود؛ بنابراین این تنها اثر سینمایی این کارگردان در دهه ۲۰۱۰ محسوب می‌شود. هرچند که او در سال ۲۰۱۷ از بازنشستگی بیرون آمد تا اثر دیگری را کارگردانی کند. باد برمی‌خیزد به پرفروش‌ترین فیلم ژاپنی در سال ۲۰۱۳ سینمای این کشور شد. او در جشنواره‌ها و بخش‌های مختلفی نامزد و موفق به دریافت جایزه‌های متعدد شد. به‌عنوان مثال، این انیمیشن در جایزه آکادمی فیلم ژاپن موفق به دریافت جایزه بهترین انیمیشن سال و بهترین موسیقی متن شود. نکته جالبی که درباره این انیمیشن وجود دارد، این است که برای جلوه‌های صوتی، اغلب اوقات از صدای انسان‌ها استفاده می‌شد؛ مثلا غرش موتورها یا صدای زلزله. البته کارگردان نگران بود که صداهای اطراف اجازه ندهد مخاطبان به خوبی روی خود انیمیشن تمرکز کنند؛ به همین دلیل هم دستور داد که تدوین تک‌صدایی برای آن به کار برود. بعد از نمایش اولیه این فیلم، هایائو میازاکی عنوان کرد که برای اولین‌بار هنگام تماشای فیلم خودش، گریه کرده است.

۳۵- فیلم Black Book

فیلم کتاب سیاه

    • کارگردان: پل ورهوفن
    • نویسنده: جرارد استوتمن و پل ورهوفن
    • بازیگران: کاریس ون هویتن، سباستیان کخ و تام هافمن
    • میانگین امتیازات Black Book در  IMDB: 7.7

داستان در سرزمین اسرائیل و سال ۱۹۵۶ جریان دارد. ریچل که یک زن یهودی است، به‌طور غیرمنتظره‌ای یک دوست قدیمی را در کیبوتس ملاقات می‌کند؛ جایی که خودش به‌عنوان یک معلم مشغول به کار است. همین رویارویی، خاطراتی را از قدیم برایش زنده می‌کند؛ خاطراتی از خیانت و تجربه‌هایی که در طول جنگ، در کشور هلند داشت. ماه سپتامبر سال ۱۹۴۴. زمانی که مخفیگاه ریچل توسط نیروهای متفقین بمباران می‌شود، او به دردسر می‌افتد و دچار مشکل می‌شود. او با مردی از نیروهای مقاومت ارتباط برقرار می‌کند و به گروهی از یهودیان می‌پیوندد که قرار است از طریق بیسبوش با قایق به جنوب هلند که آزاد شده بود، منتقل شوند. اما این اتفاق با موفقیت انجام نمی‌شود و یک قایق گشتی از طرف آلمانی‌ها، تمام آنها را به قتل می‌رساند. او توسط یک گروه مقاومتی که تحت رهبری گربن کویپرز بود، نجات داده می‌شود. زمانی که پسر کویپرز به خاطر قاچاق اسلحه دستگیر می‌شود، از ریچل می‌خواهد تا لودویگ مانتز از شوتز شتافل-هاوپت‌اشتورمفورر را فریب دهد. مدت زیادی طول نمی‌کشد که ریچل متوجه می‌شود حمله به بیسبوش یک اتفاق نبوده است.

فیلم کتاب سیاه هم مثل موارد دیگر بهترین فیلم های جنگ جهانی دوم منبعی واقعی دارد؛ براساس یک سری شخصیت‌ها و رویدادهای واقعی ساخته شده است. منتقدان و مردم هلند از این فیلم استقبال زیادی کردند؛ البته این استقبال فقط به هلند ختم نمی‌شود و به مناطق دیگر هم رسید. یکی از منتقدان با «ترکیبی شدید از خشونت، نسبی‌گرایی اخلاقی و مسائل دیگر» آن را توصیف کرده است؛ اثری ملودراما که از سرگرم کردن مخاطبش خجالت نمی‌کشد. 3 جایزه گوساله طلایی، یکی از موفقیت‌هایی بود که این فیلم کسب کرد. کتاب سیاه، 3 برابر پرهزینه‌تر از هر اثر پرهزینه‌ی هلندی تاریخ بوده است. اما خوشبختانه توانست در باکس آفیس هم عملکرد خوبی داشته باشد و پرفروش‌ترین اثر هلندی به شمار برود؛ اثری که تا سال ۲۰۰۶، خصوصا در همان کشور، بیشترین فروش را ثبت کرده بود. 2 سال بعد از اکران، مردم هلند، لقب بهترین فیلم تاریخ کشور را به آن دادند.

۳۴- فیلم The Bridge on the River Kwai

فیلم پل رودخانه کوای

  • کارگردان: دیوید لین
  • نویسنده: کارل فورمن و مایکل ویلسون
  • بازیگران: ویلیام هولدن، الک گینس و جک هاوکینز
  • میانگین امتیازات The Bridge on the River Kwai در  IMDB: 8.1

جنگ جهانی دوم است و زندانیان جنگی متفقین در اردوگاه بازداشتی ژاپنی‌ها قرار دارند. آنها موظف هستند که یک پل را برای استقرار راه‌آهن برمه-سیام بسازند. آنها در ابتدا قصد داشتند این پل را خراب کنند اما به‌واسطه‌ی رهبری و فرماندهی سرهنگ نیکلسون، آنها متقاعد شدند که پل باید به‌گونه‌ای ساخته شود که به روحیه و روان افراد کمک کند و به آنها دلگرمی ببخشد. اوایل، زندانیان نیکلسون را تحسین می‌کردند؛ آن هم زمانی که او حاضر شد شکنجه را تحمل کند اما اصول خود را زیر پا نگذارد تا کمکی به فرمانده ژاپنی یعنی سرهنگ سایتو برساند. اما خیلی زود متوجه شدند که وضعیت آنها، نتیجه فعالیت‌ها و اقدامات خود نیکلسون است و او دارد با شکلی با خود دشمن همکاری می‌کند. رمانی با همین نام که توسط پیر بول منتشر شده بود، باعث شد تا یکی از بهترین فیلم های جنگ جهانی اول ساخته شود. البته نمی‌توان گفت که آن رمان به‌صورت کامل اقتباس شده است. نویسندگان فقط فضای داستان و ماجرای راه‌آهن برمه، شخصیت‌ها و خط داستانی کلی را از کتاب برداشتند و کل فیلمنامه ساختگی و تخیلی است.

در ابتدا کارل فورمن نگارش این فیلمنامه را برعهده داشت اما بعدها با مایکل ویلسون جایگزین شد. هر دوی این نویسندگان باید در خفا کار می‌کردند زیرا در لیست سیاه هالیوود قرار داشتند. به همین خاطر، آنها ناچارا به انگلیس فرار کردند تا بتوانند به کار خود ادامه دهند. در نتیجه، وقتی این فیلم برنده جایزه بهترین فیلمنامه اقتباسی شد، جایزه به خود پیر بول تعلق گرفت. چندین سال بعد، فورمن و ویلسون بالاخره جوایز خود را گرفتند. پل رودخانه کوای به‌صورت گسترده یکی از بزرگترین فیلم‌های تاریخ به شمار می‌رود. این فیلم پرفروش‌ترین اثر سال ۱۹۵۷ شد و مورد استقبال گسترده منتقدان قرار گرفت. جایزه هفت بخش مراسم آکادمی اسکار (از جمله بهترین فیلم) به این اثر تعلق گرفت.

۳۳- فیلم Das Boot

فیلم کشتی

  • کارگردان: ولفگانگ پترسن
  • نویسنده: ولفگانگ پترسن
  • بازیگران: یورگن پرشنو، هربرت گرونمیر و کلاوس ونمان
  • میانگین امتیازات Das Boot در  IMDB: 8.3

سال ۱۹۴۲ است و ناوگان زیردریایی آلمانی به‌شدت در نبردی سنگین که با نام Battle of the Atlantic شناخته می‌شود، درگیر است؛ این ناوگان قصد دارد ناوگان انگلیسی را مورد آزار و اذیت قرار دهد و نابودش کند. البته از آنجایی که ناوگان انگلیسی گاردهای محافظتی نابودگرانه‌ای را همراه خودش دارد، مدت زیادی طول نمی‌کشد که او-بوت‌های آلمانی، کم کم متحمل ضررهای سنگینی می‌شوند. فیلم Das Boot داستان خدمه یکی از همین او-بوت‌ها را حکایت می‌کند. این اثر نشان می‌دهد که چطور این زیردریایی‌ها، حرفه‌ای‌گری را به‌عنوان سربازهای ارتش حفظ می‌کنند و در تلاش هستند تا عملیات‌هایی غیرممکن را انجام دهند. تمام این‌ها در حالی است که این سربازها سخت در تلاش هستند تا ایدئولوژی دولت خود را درک و از آن اطاعت کنند؛ همان دولتی که مافوق آنها محسوب می‌شد و این سربازها به آن خدمت می‌کردند. این سربازها در انسانی‌ترین حالت خود نمایش داده می‌شوند؛ افرادی که هر کدام یک انسان مجزا هستند و تمایل دارند برای جلب رضایت هم‌رزمان، مافوق‌ها و مهم‌تر از همه کشور، هر کاری انجام دهند.

این فیلم هم هیجان مبارزه و هم خستگی یک شکار بی‌فایده را به تصویر می‌کشد. منبع الهام این فیلم رمانی با همین نام بود که در سال ۱۹۷۳ توسط لوتر-گونتر بوخهایم نوشته و منتشر شده بود. چند تن از سربازانی هم که در این نبرد حضور داشتند، به‌عنوان مشاوران کارگردان، در پروژه فعال بودند. بودجه خیلی زیادی برای ساخت این فیلم در نظر گرفته شده بود که باعث شد در آن زمان، این پروژه جزو پرهزینه‌ترین آثار سینمای آلمان قرار بگیرد. اما خرج این هزینه هنگفت هیچ اشکالی نداشت زیرا موفقیت بزرگی را در باکس آفیس کسب کرد و توانست درآمد زیادی در سرتاسر دنیا داشته باشد. فیلم کشتی هم با زبان آلمانی و هم با دوبله انگلیسی در ایالات متحده اکران شد. اما نسخه آلمانی، رشد و سود بیشتری نسبت به نسخه دیگر در باکس آفیس داشت. علاوه‌بر این، منتقدان هم حسابی از آن استقبال کردند و آن را مورد تحسین قرار دادند. این فیلم در چندین بخش مختلف از جمله بهترین کارگردان، بهترین فیلمنامه اقتباسی، بهترین فیلمبرداری و غیره نامزد دریافت جایزه آکادمی اسکار شد. علاوه‌بر این، نامزد دریافت جایزه بهترین فیلم خارجی‌زبان، هم در مراسم گلدن گلوب و هم مراسم بفتا شد.

۳۲- فیلم Hacksaw Ridge

فیلم ستیغ هک‌سا

  • کارگردان: مل گیبسون
  • نویسنده: رابرت شنکان و اندرو نایت
  • بازیگران: اندرو گارفیلد، سم ورثینگتون و لوک بریسی
  • میانگین امتیازات Hacksaw Ridge در  IMDB: 8.1

این مورد از فهرست بهترین فیلم های جنگ جهانی دوم، داستان واقعی زندگی دزموند تی. داس را نقل می‌کند؛ یک مخالف باوجدان و وظیفه‌شناس که در نبرد اوکیناوا، به دلیل شجاعت خیلی زیاد و توجه بی‌نظیرش نسبت به سربازان دیگر جوخه، مدال افتخار دریافت کرد. ما در این فیلم شاهد تربیت او و اینکه چطور شرایط دیدگاه او را شکل داده بود، هستیم؛ خصوصا دیدگاه مذهبی و موضع ضد کشتاری که او در زندگی داشت. بعد از اینکه داس وارد ارتش ایالات متحده می‌شود و در تلاش است که به یک پزشک تبدیل شود، ما شاهد آزمایش‌ها و سختی‌های راه او هستیم. سرانجام، می‌توانیم جهنم واقعی را روی زمین و در منطقه ستیغ هک‌سا ببینیم. دزموند داس که پزشک جنگی صلح‌طلب و مخالف جنگ به شمار می‌رود، مسیحی کلیسای ادونتیست‌های روز هفتم است؛ او با همین اعتقاد و مذهب، اصلا قبول نمی‌کند که هیچگونه اسلحه یا هر نوع سلاح گرمی را حمل کند. داس اولین نفری بود که مخالف خدمت سربازی محسوب می‌شد و مدال افتخار را دریافت کرد. فیلمنامه این اثر براساس فیلمی مستند به اسم The Conscientious Objector نوشته شده که در سال ۲۰۰۴ توسط تری بندیکت ساخت و اکران شد.

این فیلم با بودجه ۴۰ میلیون دلاری خود توانست ۱۸۰ میلیون دلار از باکس آفیس کسب کند. البته استقبال‌ها به همین نقطه ختم نمی‌شود زیرا منتقدان هم حسابی از خجالت آن درآمدند و کارگردانی گیبسون و بازی گارفیلد را مورد تحسین زیادی قرار دادند. خیلی‌ها اعتقاد داشتند که ستیغ هک‌سا نقطه عطف زندگی حرفه‌ای گیبسون محسوب می‌شد زیرا پیش از آن، این کارگردان کمی افت کرده بود و آثار جذابی نمی‌ساخت. انستیتوی فیلم آمریکایی، ستیغ هک‌سا را به‌عنوان یکی از آثار برتر سال انتخاب کرد. این فیلم درام و جنگی توانست در مراسم آکادمی هنرهای سینمایی و تلویزیونی استرالیا در بخش‌های مختلفی نامزد و موفق به دریافت جایزه آن شود؛ از جمله بهترین فیلم، بهترین کارگردانی، بهترین فیلمنامه اقتباسی، بهترین بازیگر مرد، بهترین فیلمبرداری و غیره.

۳۱- فیلم Europa Europa

فیلم اروپا اروپا

  • کارگردان: آگنیشکا هولاند
  • نویسنده: آگنیشکا هولاند و پاول هنگ
  • بازیگران: مارکو هوفشنایدر، جولی دلپی و هانس زیچلر
  • میانگین امتیازات Europa Europa در  IMDB: 7.6

یک پسر یهودی که در روزهای اولیه‌ی جنگ جهانی دوم از خانواده‌اش جدا شده بود، در قالب یک یتیم آلمانی ظاهر می‌شود (زیرا به‌عنوان یک نازی آلمانی از هولوکاست فرار کرده بود) و بعدها به‌عنوان «یک قهرمان جنگی» به قلب نازی برده می‌شود؛ مدت زیادی هم طول نمی‌کشد که یک سازمان از جوانان هیتلری تاسیس می‌کند. با اینکه احتمالات و اتفاقات مختلف سنگ بنای این فیلم جنگی هستند، اما داستان آن براساس یک رویداد واقعی نوشته شده است. فیلمنامه این اثر براساس زندگینامه‌ای از سالومون پرل که با نام I Was Hitler Youth Salomon منتشر شده، نوشته شده است. این فیلم به‌صورت همزمان هم به زبان انگلیسی و هم به زبان آلمانی فیلمبرداری شد؛ به همین خاطر جولی دلپی در هیچ صحنه‌ای آلمانی صحبت نکرد و بعد از فیلمبرداری، دوبله آلمانی روی آن گذاشته شد.

اگر فهرست «۱۰۰۱ فیلمی که باید قبل از مرگ تماشا کنید» را دیده باشید، اروپا اروپا هم یکی از موارد آن را در اختیار دارد. بعد از حدود یک سال، لارس فون تریه هم فیلمی را با نام Europa ساخت و اکران کرد که برخی‌ها آن را با همین فیلم اروپا اروپا اشتباه می‌گیرند. به همین دلیل هم لارس فون تریه مجبور شد فیلم خود را با نام Zentropa در شمال آمریکا به نمایش در بیاورد. اروپا اروپا که سبکی تاریخی، درام و جنگی دارد، موفق شد در بخش بهترین فیلم خارجی‌زبان، جایزه مراسم گلدن گلوب را دریافت کند. در بخش بهترین فیلمنامه اقتباسی هم توانست نامزد دریافت جایزه در مراسم آکادمی اسکار شود اما نتوانست این جایزه را دریافت کند و آن را در اختیار فیلم The Silence of the Lambs (سکوت بره‌ها) قرار داد. اینطور انتظار می‌رفت که یکی از رقیبان بهترین فیلم خارجی‌زبان آکادمی اسکار باشد اما کشور آلمان این فیلم را به‌عنوان نماینده خود عنوان نکرد.

۳۰- فیلم Darkest Hour

فیلم تاریک‌ترین لحظات

  • کارگردان: جو رایت
  • نویسنده: آنتونی مک‌کارتن
  • بازیگران: گری اولدمن، کریستین اسکات توماس و لیلی جیمز
  • میانگین امتیازات Darkest Hour در  IMDB: 7.4

در طی جنگ جهانی دوم، زمانی که ورماختِ قدرتمند آدولف هیتلر در سرتاسر اروپا در حال جولان دادن بود، نخست وزیر بریتانیا به نام نویل چمبرلین مجبور به استعفا شد. بعد از آن پیشنهاد شد که وینستون چرچیل به‌عنوان جایگزین در جایگاه او قرار بگیرد. اما چرچیل حتی در همان روزهای اولیه‌ی آغاز فعالیت خود به‌عنوان رهبر این کشور، تحت فشار خیلی زیادی بود تا مذاکرات صلح را با هیتلر برگزار کند. چرچیل دو راه بیشتر نداشت؛ یا باید مذاکره می‌کرد یا به مبارزه با رژیم نازی که به ظاهر شکست‌ناپذیر بود، ادامه می‌داد. اصلا نمی‌توان میزان سختی و خطرناکی این تصمیم را نادیده گرفت. اما چرچیل مجبور بود که با تصمیم نهایی خود، در تاریک‌ترین دوران این کشور، حسابی خوش بدرخشد و نتیجه خوبی را به ارمغان بیاورد. عنوان این مورد از بهترین فیلم های جنگ جهانی دوم بیشتر از هر چیزی روزهای اولیه‌ی این جنگ بزرگ را توصیف می‌کند؛ چیزی که به‌طور گسترده به چرچیل نسبت داده شده است.

این اثر با بودجه ۳۰ میلیون دلاری خود توانست حدود ۱۵۱ میلیون دلار از باکس آفیس درآمد داشته باشد. اکثر منتقدانی که آن را تماشا کردند، تماشایش را دوست داشتند و از نکات مختلف آن، خصوصا بازی اولدمن، حسابی تعریف کردند؛ برخی از آنها حتی این فیلم را یکی از بهترین آثار رزومه‌ی او می‌دانند. اولدمن برای ایفای نقش در این اثر سینمایی توانست جایزه آکادمی اسکار را در بخش بهترین بازیگر مرد، از آنِ خود کند. او در بفتا، گلدن گلوب و انجمن بازیگران سینمایی هم در چنین بخشی موفق به دریافت جایزه شد. البته دریافت چنین جایزه‌هایی هم دور از انتظار نبود. زیرا هرچه که باشد، گری اولدمن چیزی نزدیک به یک سال را صرف مطالعه و بررسی وینستون چرچیل کرد تا او را بیشتر بشناسد و رفتارهایش را بداند. یکی از ماجراهای غم‌انگیزی که در این پروژه رخ داد، حضور جان هرت بود. این بازیگر در آن زمان با سرطان دست و پنجه نرم می‌کرد و قرار بود نقش نویل چمبرلین را ایفا کند که او هم در حال مرگ بود. اما متاسفانه هرت با وضعیت که داشت، نتوانست خودش را برای این پروژه آماده کند و حضور یابد؛ با اینکه تاریک‌ترین لحظات می‌توانست آخرین فیلم سینمایی او باشد، اما باز هم سازندگان، در این فیلم به آن بازیگر بزرگ ادای احترام کردند.

۲۹- فیلم Fury

فیلم خشم

  • کارگردان: دیوید آیر
  • نویسنده: دیوید آیر
  • بازیگران: برد پیت، شایا لباف و لوگان لرمن
  • میانگین امتیازات Fury در  IMDB: 7.6

داستان این مورد از بهترین فیلم های جنگ جهانی دوم در ماه آوریل سال ۱۹۴۵ جریان دارد. در چنین ماه و سالی، نیروهای متفقین آخرین تلاش خود را به سمت نیروهای اروپایی انجام می‌دهند. یک گروهبان سرسخت ارتش به نام وردادی به یک تانک شرمن و گروه پنج نفره‌ی خود دستور می‌دهد که در پشت خطوط دشمن وارد ماموریتی مرگبار شوند. وردادی که نه از نظر نیرو و نه از نظر سلاح با دشمن قابل مقایسه است، به همراه یک سرباز تازه‌کار که به زور خودش را وارد این جبهه کرده، به مبارزه ادامه می‌دهد. وردادی و سربازانش با شرایط غیرقابل تحمل و بسیار سختی طرف هستند و با اقدامات قهرمانانه‌ای تلاش می‌کنند تا به قلب ارتش نازی کشور آلمان حمله کنند. دیوید آیر بیشتر از هر چیزی توسط خدمت کهنه سربازهای خانواده و همچنین کتاب‌ها تحت تاثیر قرار گرفت تا چنین فیلمی را بسازد؛ کتاب‌هایی از جمله Death Traps از بلتون وای. کوپر. این کتاب درباره نیروهای مسلح آمریکایی در جنگ جهانی دوم بود؛ نیروهایی که به واسطه‌ی تانک‌ها در اروپا، تلفات زیادی را متحمل شدند.

این فیلم با بودجه ۸۰ میلیون دلاری خود توانست چیزی حدود ۲۱۲ میلیون دلار از باکس آفیس درآمد داشته باشد که همین اتفاق موفقیت بزرگی برای تیم تولید و سازندگان به شمار می‌رود. علاوه‌بر استقبال گسترده مخاطبین، منتقدان هم تا حد زیادی این فیلم را مورد تحسین قرار دادند. بازیگران برای تولید این فیلم یک دوره‌ی وحشتناک یک ماهه را پشت سر گذاشتند. آخرین مرحله آموزش آنها، هدایت یک تانک واقعی در یکی از نبردها بود. مایکل پنیا در صحنه هدایت و رانندگی تانک، هیچ بدلکاری نداشت و خودش این صحنه را اجرا کرد. برد پیت در یکی از مصاحبه‌ها عنوان کرد که «بعد از فیلمبرداری یکی از صحنه‌ها، هیچ غذایی نبود، حمام نداشتیم و زیر باران خوابیدیم؛ افتضاح بود اما همه‌ی ما عاشقش بودیم.» خطی که روی صورت شایا لباف افتاده، واقعی بود. او هر بار که نیاز بود، به خودش آسیب می‌زد تا لایه دیگری از واقعی بودن را به بازی‌اش اضافه کند.

۲۸- فیلم Land of Mine

فیلم زیر شن

  • کارگردان: مارتین زاندولیت
  • نویسنده: مارتین زاندولیت
  • بازیگران: رولند مولر، میکل بو فولسگارد و لورا برو
  • میانگین امتیازات Land of Mine در  IMDB: 7.8

در کشور دانمارک و در دوره بعد از جنگ جهانی دوم، دولت این کشور اسرای جنگی و آلمانی خود را به کار گرفت تا 1.5 میلیون مین را از سواحل غربی دانمارک بیرون بکشند و این منطقه را به‌صورت کامل پاکسازی کنند. در یکی از این سواحل، گروهبان کارل لئوپولد راسموسن مسئول یکی از این واحدهای پاکسازی شد و به این موضوع پی برد که تقریبا تمام اعضای این تیم، بی‌تجربه و جوان هستند. این پسرها به سختی در تلاش بودند که در کنار زنده ماندن، کارهای خطرناک خود را به‌صورت کامل انجام دهند. به مرور زمان، نفرت گروهبان راسموسن نسبت به آلمانی‌ها کاهش پیدا کرد. زیرا متوجه شد که این سربازان جوان، در چه شرایط وحشتناکی به سر می‌برند؛ این در حالی بود که مین‌ها، بیشتر و بیشتر قربانی می‌گرفت. سرانجام، سربازهای جوان و گروهبان باید تصمیم بگیرند که در چنین شرایطی، چه کاری منطقی و درست است؛ شرایطی که در نسل‌های بعدی به‌عنوان بدترین جنایت جنگی دولت دانمارک شناخته می‌شود و این رویداد وحشتناک در تاریخ به ثبت می‌رسد.

اینطور تخمین زده شده که در آن زمان حدود ۲۰۰۰ سرباز که تعداد زیادی از آنها هم نوجوان بودند، تحت فرماندهی افسرهای آلمانی (اما مخالف با کنوانسیون ژنو)، مین‌های مناطق مختلف را پاکسازی می‌کردند. در همین حین هم تقریبا نزدیک به نیمی از آنها یا آسیب شدید دیدند یا جان خود را از دست دادند. این فرآیند پاکسازی، بخشی از توافق حاشیه‌ساز و بحث‌برانگیزی بود که بین ژنرال فرمانده آلمانی به نام جورج لیندمن، دولت دانمارک و نیروهای مسلح بریتانیا برقرار شد. به واسطه‌ی این توافق، قرار شد که سربازان آلمانی که در خنثی کردن مین تجربه داشتند، در رأس پاکسازی مناطق مین‌گذاری شده باشند. این فیلم حسابی تحسین و تقدیر منتقدان را به همراه داشت و امتیازات خوبی را از آنها گرفت. این فیلم داستانی را نقل می‌کند که علی رغم خونین و غیرقابل بخشش بودن آن، بعد از جنگ جهانی دوم خیلی زود فراموش شد.

۲۷- فیلم A Hidden Life

فیلم یک زندگی پنهان

  • کارگردان: ترنس مالیک
  • نویسنده: ترنس مالیک
  • بازیگران: آگوست دیل، والری پاکنر و ماتیاس خونارتس
  • میانگین امتیازات A Hidden Life در  IMDB: 7.4

این مورد از بهترین فیلم های جنگ جهانی دوم، داستانی براساس رویدادهای واقعی دارد؛ داستانی که حول محور یک قهرمان ناشناخته به اسم فرانز ییگراستاتر می‌چرخد. این قهرمان جوان قبول نکرد که در جنگ جهانی دوم برای نیروهای نازی مبارزه کند. وقتی این کشاورز روستایی و اتریشی با تهدید اعدام به خاطر خیانت روبه‌رو شد، توانست به هر شکلی شده، روحیه خود را زنده نگه دارد؛ آن هم با استفاده از ایمان بی‌دریغ و عشق بسیار زیادی که به همسر و فرزندان خود داشت. این آخرین اثر سینمایی بود که مایکل نیکویست و برونو گانتس در آن ایفای نقش کردند و به روی پرده سینماها رفتند. عنوان این فیلم از کتاب جورج الیوت به نام Middlemarch گرفته شده است. یک زندگی پنهان پیش از اکران عمومی، در جشنواره فیلم کن نمایش داده شد و توانست توجه و استقبال منتقدان خیلی زیادی را به دنبال داشته باشد. ترنس مالیک برای تدوین این فیلم، چیزی حدود 3 سال زمان گذاشت و زحمت کشید. جالب است بداند که در این پروژه، در صحنه‌های خیلی کم و معدودی از نور مصنوعی استفاده شده بود؛ اغلب اوقات آنها زمان مناسبی را برای فیلمبرداری انتخاب می‌کردند و آنقدر کار را ادامه می‌دادند که دیگر نور را از دست بدهند.

با اینکه داستان این فیلم در دوران جنگ جهانی دوم جریان دارد، اما حتی یک اسلحه هم مقابل دوربین شلیک نکرد. پیش از اینکه این فیلم در جشنواره کن نمایش داده شود، به صورت خصوصی برای دختران ییگراستاتر در خانه خودشان نمایش داده شد و به گفته‌ی سازندگان، آنها خیلی این اثر را دوست داشتند. از زمان فیلم The New World (بر جدید)، این اولین اثر ترنس مالیک محسوب می‌شد که یک روایت داستانی خطی داشت. علی رغم موفقیت‌ها و استقبال زیادی که از این فیلم شده بود، نتوانست عملکرد خوبی در باکس آفیس داشته باشد و حتی هزینه‌ی ساخت خود را هم بازگرداند. منتقدان این فیلم را جاه‌طلبانی و از لحاظ بصری بسیار جذاب خواندند و مالیک با ساخت این فیلم باری دیگر آنلاین محکمی روی هوش و نبوغ خود زد.

۲۶- فیلم Patton

فیلم پاتن

  • کارگردان: فرانکلین جی شافنر
  • نویسنده: فرانسیس فورد کوپولا و ادموند اچ. نورث
  • بازیگران: جورج سی. اسکات، کارل مالدن و دیوید بیور
  • میانگین امتیازات Patton در  IMDB: 7.9

فیلم پاتن که در رتبه ۲۶ فهرست بهترین فیلم های جنگ جهانی دوم قرار دارد، داستان ژنرالی به نام جورج اس. پاتن را به مخاطب خود نشان می‌دهد؛ فرمانده مشهور تانک این جنگ بزرگ. این فیلم با کار پاتن در شمال آفریقا آغاز می‌شود و آنقدر جلو می‌رود تا به حمله‌ی اروپا و سقوط رایش سوم می‌رسد و تمام این اتفاقات را نشان می‌دهد. داستان‌های جانبی آن، جنبه‌های دیگر زندگی این ژنرال را نمایش می‌دهد؛ مثلا خطاهای متعدد پاتن از جمله عدم کنترل خشم و تمایل او به سرکشی و نافرمانی. خطاهایی که اجازه نداد او به ژنرال اصلی آمریکایی در حمله نرماندی تبدیل شود. همچنین این خطاها باعث شد او از فرمانده‌ی اشغال آلمان کنار گذاشته شود. فیلمنامه‌ی این اثر براساس بیوگرافی لادیسلاس فاراگو به نام Patton: Ordeal and Triumph و زندگینامه عمر بردلی به نام A Soldier’s Story نوشته شده است.

پاتن موفق شد در هفت بخش، جایزه آکادمی اسکار را دریافت کند؛ از جمله بهترین فیلم، بهترین کارگردان و بهترین فیلمنامه اقتباسی. اسکات برای ایفای نقش در قالب ژنرال پاتن، جایزه بهترین بازیگر مرد را برنده شد اما این جایزه را دریافت نکرد. زیرا معتقد بود که رقابت بین بازیگران مرد، منصفانه نبود؛ علی رغم فرآیند رای‌دهی آکادمی اسکار. همان مونولوگ ابتدایی فیلم که اسکات به‌عنوان ژنرال پاتن در مقابل یک پرچم بسیار بزرگ آمریکا اجرا کرد، هنوز هم یک صحنه نمادین و قابل نقل قول از این اثر به حساب می‌آید. اسلحه‌هایی که اسکات در صحنه ابتدایی در دست دارد، سلاح‌های واقعی خود جورج اس. پاتن محسوب می‌شود. اسکات وقتی فهمید این صحنه قرار است در همان ابتدای فیلم باشد، قبول نکرد که این صحنه را ایفا کند زیرا اعتقاد داشت که صحنه‌های دیگر نمی‌تواند به جذابیت آن برسد؛ اما کارگردان به او دروغ گفت که این صحنه قرار است در پایان فیلم قرار بگیرد. در سال ۲۰۰۳ کتابخانه ملی کنگره آمریکا پاتن را انتخاب کرد تا در فهرست ملی ثبت فیلم، حفظ و نگهداری شود.

۲۵- فیلم I Was a Male War Bride

فیلم من عروس یک مرد جنگی بودم

  • کارگردان: هاوارد هاوکس
  • نویسنده: چارلز لدرر، لئونارد اشپیگل گاس و هاگار وایلد
  • بازیگران: کری گرنت، ان شریدن و ماریون مارشال
  • میانگین امتیازات I Was a Male War Bride در  IMDB: 7

در دوران پس از جنگ یک فرمانده ارتش فرانسه به نام هنری روشاد و ستوان ارتش آمریکا به اسم کاترین گیتس که در هایدلبرگ، آلمان غربی مستقر بودند، اغلب اوقات در ماموریت‌های مختلف با یکدیگر همکاری می‌کردند. رابطه شخصی بین آنها مدام بالا و پایین می‌شد؛ از یک طرف آنها برای مدتی دوست می‌شدند و از طرف دیگر برخی اوقات کاترین مطمئن نبود که آیا دوست دارد وقتی را با هنری بگذراند یا خیر (حالا چه خصوصی و چه کاری). زیرا هنری از آن دسته افرادی بود که با آدم‌های زیادی ارتباط برقرار می‌کرد اما کاترین می‌دانست که در آخر دوست دارد با مردی باشد که فقط او را به خاطر خودش بخواهد. پیش از اینکه هنری از خدمت خارج شود، این دو آخرین ماموریت را با یکدیگر پشت سر گذاشتند؛ ماموریتی که در آن، این دو مدام در موقعیت‌ها و حادثه‌های مختلف می‌افتادند. علی رغم چنین اتفاقات بدی، هنری و کاترین متوجه شدند که به یکدیگر علاقه دارند و می‌خواهند با هم ازدواج کنند؛ زیرا با این حقیقت روبه‌رو شدند که بعد از بازگشت هایدلبرگ، دیگر نمی‌توانند یکدیگر را ملاقات کنند. این خواسته، یک کابوسِ پر از کاغذبازی را برایشان آغاز می‌کند که باید پشت سر بگذارند.

این کابوس زمانی به پایان می‌رسد که واحد کاترین در حال بازگشت به ایالات متحده است و تنها راهی که برای هنری باقی می‌ماند که بتواند به آمریکا برود، از طریق طرح عروس‌های جنگ است. من عروس یک مرد جنگی بودم که یکی از بهترین فیلم های جنگ جهانی دوم به شمار می‌رود، المان‌های کمدی را با فضای جنگی ترکیب کرده است. داستان این فیلم براساس زندگینامه‌ی هنری روشاد نوشته شده است. براساس گفته‌ی خود کری گرنت، این فیلم «بهترین اثری کمدی‌ای محسوب می‌شد که در ساختش سهیم بوده است.» زمانی که گرنت با لباس زنانه ظاهر شد، قصد داشت که حرکاتی زنانه هم از خود نشان دهد؛ اما کارگردان معتقد بود که بهتر است او نقش مردی را بازی کند که لباسی زنانه بر تن دارد.

۲۴- فیلم Escape to Victory

فیلم فرار به سوی پیروزی

  • کارگردان: جان هیوستون
  • نویسنده: ایوان جونز و یابو یابلونسکی
  • بازیگران: سیلوستر استالونه، مایکل کین و مکس وان سیدو
  • میانگین امتیازات Escape to Victory در  IMDB: 6.7

در دوران جنگ جهانی دوم، گروهی از افسران ارتش نازی یک رویداد تبلیغاتی را ترتیب دادند؛ رویدادی که قرار بود در آن تیمی پر از ورزشکاران ستاره نازی مقابل یک تیم متشکل از زندانیان جنگی متفقین قرار بگیرند و با هم فوتبال بازی کنند. زندانیان این مسابقه را پذیرفتند و قصد داشتند از این بازی به‌عنوان راهی برای فرار از کمپ استفاده کنند. این فیلم بعد از نمایش عمومی، توجه افراد خیلی زیادی را به خود جلب کرد؛ از جمله بازیکنان حرفه‌ای فوتبال مثل بابی مور، اسوالدو آردیلس، کازیمیرز دینا، پل فن هیمست، مایک سامربی، هالوار تورسن، ورنر روث و پله. چند تن از بازیکنان باشگاه فوتبال ایپسویچ تاون هم در این اثر حضور دارند؛ از جمله جان وارک، راسل اوسمان، لوری سیول، رابین ترنر و کوین اوکالاهان. دیگر بازیکنان این باشگاه هم در صحنه‌های فوتبالی در نقش بازیگران ظاهر شدند؛ به‌عنوان مثال کوین بیتی در نقش مایکل کین و پاول کوپر در نقش سیلوستر استالونه ظاهر شد.

فیلمنامه براساس داستانی نوشته شده بود که خود یابو یابلونسکی، دیوردیه میلیچویچ و جف مگوایر مطرح کرده بودند؛ آنها هم این داستان اولیه را براساس فیلم Two Half Times in Hell یا The Last Goal نوشته شده بود که زلتان فابری آن را ساخته بود. در سال ۲۰۱۹ عنوان شده بود که ژاومه کویت-سرا قرار است این اثر را بازسازی کند و با نام Victory نمایش دهد؛ پیشنویسی از فیلمنامه توسط گوین اوکانر و آنتونی تامباکیس در سال ۲۰۱۷ نوشته شده بود که تامباکیس آن را بازنویسی کرد. مایکل کین در گفتگویی عنوان کرد که تنها دلیل قبول کردن این پروژه و ایفای نقش در آن، این بود که می‌توانست با افسانه فوتبال یعنی پله کار کند. سیلوستر استالونه در حالی که تلاش می‌کرد تا پله را نسبت به گل زدن متوقف کند، یکی از انگشتان خود را شکست. استالونه اصلا با ایده استفاده از بازیکنان حرفه‌ای به‌عنوان بدلکار در صحنه‌های بازی موافق نبود؛ همین اتفاق باعث شد تا او علاوه‌بر شکستن انگشتش، به کتف خود هم آسیب وارد کند.

۲۳- فیلم Letters from Iwo Jima

فیلم نامه‌هایی از ایوو جیما

  • کارگردان: کلینت ایستوود
  • نویسنده: ایریس یاماشیتا
  • بازیگران: کن واتانابه، کازوناری نینومیا و ایهارا تسویوشی
  • میانگین امتیازات Letters from Iwo Jima در  IMDB: 7.9

جزیره ایوو جیما بین نیروهای ارتش آمریکا و جزایر اصلی ژاپن قرار داشت. به همین ترتیب هم ارتش امپراطوری ژاپن ناامیدانه در تلاش است که اجازه ندهد این جزیره به دست آمریکایی‌ها بیفتد؛ زیرا در این صورت بعد از آن هم به نقطه‌ای برای شروع حمله به ژاپن تبدیل می‌شود. ژنرال تادامیچی کوریبایاشی موظف است تا نیروهای ساکن در جزیره را فرماندهی کند و باید برای یک حمله قریب‌الوقوع آماده شوند. البته ژنرال کوریبایاشی از رویکرد سنتی و سفت و سختی که توسط زیردستانش توصیه شده بود، استقبال نمی‌کند و ترجیح می‌دهد که مسیر مورد نظر خودش را در پیش بگیرد؛ همین اتفاق هم باعث کینه و مقاومت خیلی زیاد در بین سربازان می‌شود. در رده‌های پایین یک سرباز جوان به نام سایگو قرار دارد که در زندگی غیرنظامی خود، یک نانوای فقیر بود. او به همراه دوستان خود در تلاش است که از رژیم خشن ارتش ژاپن جان سالم به در ببرد؛ این در حالی است که همگی می‌دانند نبردی سخت در راه است. وقتی حمله آمریکا آغاز می‌شود، کوریبایاشی و سایگو قدرت، شرافت، شجاعت و وحشتی فراتر از حد تصور پیدا می‌کنند.

پیش از اینکه این فیلم اکران شود، ایستوود اثر دیگری را با نام Flags of Our Fathers (پرچم‌های پدران ما) اکران کرد که دقیقا همین داستان را از زاویه دید سربازان آمریکایی نشان می‌دهد؛ در حقیقت این دو فیلم به‌صورت همزمان با یکدیگر فیلمبرداری می‌شدند. از آنجایی که پرچم‌های پدران ما موفقیت زیادی در باکس آفیس نداشت، پارامونت پیکچرز حق و حقوق آن را به شرکت برادران وارنر فروخت. اما برخلاف آن اثر، نامه‌هایی از ایوو جیما بعد از اکران خود تا حد زیادی مورد استقبال منتقدان قرار گرفت و عملکرد بهتری نسبت به پرچم‌های پدران ما در باکس آفیس داشت؛ به‌صورت کلی می‌توان گفت که در مقایسه با میزان بودجه، این فیلم عملکرد خیلی خوب و موفقی در باکس آفیس داشت و به یکی از بهترین فیلم های جنگ جهانی دوم تبدیل شد.

۲۲- فیلم Downfall

فیلم سقوط

  • کارگردان: الیور هیرشبیگل
  • نویسنده: برند آیشینگر
  • بازیگران: برونو گانز، الکساندرا ماریا لارا و کورینا هارفوچ
  • میانگین امتیازات Downfall در  IMDB: 8.2

این مورد از بهترین فیلم های جنگ جهانی دوم، ۱۰ روز پایانی زندگی هیتلر را به تصویر می‌کشد؛ از تولد ۵۶ سالگی او در ۲۰ آوریل ۱۹۴۵ تا خودکشی‌اش در تاریخ ۳۰ همان ماه. فیلم سقوط از شخصیت‌های مختلفی استفاده می‌کند تا هرج و مرج در کشوری را نشان دهد که در حال فرو ریختن است. این فیلم از سربازان هیتلر گرفته که در خیابان‌های شهر برلین پخش هستند، تا سربازان و غیرنظامیانی که مبارزه می‌کنند و جان خود را از دست می‌دهند، همه را نشان می‌دهد؛ آن هم در حالی که ارتش شوروی از بالا در حال نابود کردن و تهاجم به این شهر است. هیرشبیگل برای ساخت این فیلم از حرف‌های شاهدان، خاطرات بازماندگان و دیگر منابع تاریخی استفاده کرد تا بتواند ظاهر و اتمسفر مناسبی را برای برلین در دهه ۱۹۴۰ به وجود بیاورد. فیلمنامه‌ی این اثر براساس کتاب‌های Inside Hitler’s Bunker و Until the Final Hour نوشته شده است.

از آنجایی که این فیلم جنبه‌ی انسانی هیتلر را هم نشان داده بود، مخاطبان خیلی زیادی به آن انتقاد کرده بودند و از نحوه نمایش اعضای رایش سوم ایراد گرفته بودند. البته باز هم بازخورد خوبی را در سینما تجربه کرد و نظرات خوبی را هم از منتقدان گرفت. آنها بیشتر از هر چیزی از بازی گانز در نقش آدولف هیتلر و همچنین فیلمنامه استقبال کردند. برونو گانز برای مدتی بیماران بیمارستان سوئیس را که به پارکینسون مبتلا بودند، مورد بررسی قرار داد تا بتواند برای نقش هیتلر خودش را آماده کند. جالب است بدانید که خیلی از دیالوگ‌های آدولف هیتلر از لحاظ تاریخی صحت دارد و اکثر آنها از روی همان کتاب‌ها برداشته شده است. برونو گانز در ابتدا نمی‌خواست این نقش را قبول کند اما بعد از اینکه بازی آلبین اسکودا را در فیلم The Last Ten Days (۱۰ روز آخر) دید، به این نتیجه رسید که چنین نقشی باید با عمق بیشتری ایفا شود؛ به همین ترتیب هم تصمیم گرفت که این نقش را بپذیرد.

۲۱- فیلم Atonement

فیلم تاوان

  • کارگردان: جو رایت
  • نویسنده: کریستوفر هامپتون
  • بازیگران: جیمز مک‌آووی، کرا نایتلی و سرشه رونان
  • میانگین امتیازات Atonement در  IMDB: 7.8

زمانی که براینی تالیس، یک دختر ۱۳ ساله و نویسنده‌ای مشتاق، خواهر بزرگتر خود به نام سیسیلیا را همراه رابی ترنر کنار چشمه مقابل ملک خانوادگی‌شان می‌بیند، اتفاقی را که در حال افتادن بود، اشتباه تفسیر می‌کند. همین اتفاق باعث می‌شود که بعد از آن هم یک سری سوءتفاهم‌های دیگر به وجود بیاید و یک رنجش کودکانه ایجاد شود؛ چیزی که پیامدهای دائمی روی تک تک آنها خواهد داشت. رابی پسر یک خانواده خدمتکار است که همیشه مورد محبت و لطف خانواده تالیس قرار می‌گیرند. آنها برای تحصیل رابی در دانشگاه کمبریج هزینه کردند و او حالا تصمیم دارد که به دانشکده پزشکی برود. بعد از حادثه چشمه، براینی نامه‌ای را پیدا می‌کند که برای سیسیلیا نوشته شده بود و او اینطور برداشت کرد که رابی یک پسر بد است. زمانی که دختر یکی از اقوام به نام لولا مورد تعرض قرار می‌گیرد، براینی به پلیس می‌گوید که رابی حین انجام این عمل دیده است.

رمانی که ایان مک‌ایوان در سال ۲۰۰۱ با همین نام نوشته بود، منبع اصلی نگارش فیلمنامه این اثر محسوب می‌شود. این فیلم روی یک جرم و تبعات بعد از آن که در طی 6 دهه اتفاق می‌افتد، تمرکز دارد؛ ماجراهایی که در دهه ۱۹۳۰ آغاز شده بود. جو رایت با سن ۳۵ سالگی وارد جشنواره بین‌المللی فیلم ونیز شد؛ جوان‌ترین کارگردانی که تا آن زمان به این مراسم وارد شده بود. این فیلم موفقیت بزرگی در باکس آفیس داشت و تحسین فوق‌العاده زیاد منتقدان را به دست آورد؛ کسانی که از بازیگری، عمق احساسی، کارگردانی رایت، موسیقی متن، فیلمبرداری و همچنین جلوه‌ها، استقبال خیلی زیادی کردند. فیلم تاوان در 7 بخش مراسم آکادمی اسکار نامزد دریافت جایزه شد که در پایان در بخش بهترین موسیقی متن این جایزه را دریافت کرد. در شصت و یکمین دوره جوایز بفتا جایزه‌ی بهترین فیلم و طراحی تولید و در مراسم گلدن گلوب هم جایزه‌ی بخش بهترین فیلم از آنِ فیلم تاوان شد.

۲۰- فیلم Phoenix

فیلم ققنوس

    • کارگردان: کریستین پتزولد
    • نویسنده: کریستین پتزولد و هارون فاروکی
    • بازیگران: نینا هاس، رونالد زرفیلد و نینا کانزندورف
    • میانگین امتیازات Phoenix در  IMDB: 7.3

بعد از جنگ جهانی دوم، نلی که یکی از بازمانده‌های یهودی اردوگاه کار اجباری آشویتس بود، به خاطر گلوله‌ای که با صورتش برخورد کرده بود، حسابی زیبایی و ظاهرش را از دست داد. او یک سری جراحی‌هایی را روی صورتش انجام داد تا بتواند بخشی از ظاهر قبلی خود را بازگرداند. بعد از این کار، تصمیم گرفت که به دنبال همسر خود یعنی جانی بگردد؛ کسی که در باشگاه ققنوس در برلین کار می‌کرد. شکی نیست که نلی خیره‌کننده شده اما دیگر شخصیت جدید او قابل تشخیص نیست. بنابراین جانی، مردی که به نفع نیروهای نازی به همسرش خیانت کرد، اصلا نمی‌تواند حتی تصور کند که زن مقابلش، واقعا نلی باشد؛ کسی که شباهت بسیار زیاد و البته نگران‌کننده با زن مرحومش دارد. جانی بدون هیچ وقفه‌ای بلافاصله تصمیم می‌گیرد که میراث متوفی را برای خودش جمع‌آوری کند. نلی هم با جانی و نقشه‌هایش همراه می‌شود و هویت زن مرده را در دست می‌گیرد.

او مقابل دوستان و اقوام هنرنمایی فوق‌العاده‌ای را انجام می‌دهد و آنها را به یک بازی پیچیده، پر از فریب، دوگانگی و در نهایت فتنه، وارد می‌کند. در پایان ماجرا، در طی این نمایش، نلی که شکننده و آسیب‌دیده شده، تلاش می‌کند که ببند آیا جانی به او خیانت کرده یا نه. بنابراین او مجبور می‌شود به اعماق روان زخمی خود برود و ناگزیر بین انتقام و بخشش یک مسیر را انتخاب کند. این فیلم تا حدودی براساس رمانی با نام The Return from the Ashes از نویسنده‌ای فرانسوی به نام هوبرت مونتلیهت ساخته شده است. این فیلم به‌طرز چشمگیری مورد استقبال منتقدان قرار گرفت؛ آنها بیشتر از هر چیزی روایت داستانی تعلیقی، کارگردانی، بازی نینا هاس و طراحی تولید و المان‌های نمادین آن را مورد تحسین قرار دادند. به گفته‌ی خود کریستین پتزولد، ققنوس قسمت دوم یک سه گانه به نام Love in Times of Oppressive Systems است؛ اثری که پیش از آن فیلم Barbara (باربارا) و بعد از آن هم فیلم Transit (ترانزیت) ساخته شده بود.

۱۹- فیلم Dunkirk

فیلم دانکرک

  • کارگردان: کریستوفر نولان
  • نویسنده: کریستوفر نولان
  • بازیگران: فیون وایتهد، تام گلین کارنی و جک لودن
  • میانگین امتیازات Dunkirk در  IMDB: 7.8

ماه می/ژوئن سال ۱۹۴۰؛ زمانی که داستان یکی از بهترین فیلم های جنگ جهانی دوم در جریان است. چهارصد هزار سرباز انگلیسی و فرانسوی در یک شهر بندری فرانسوی به نام دانکرک پناه گرفتند. تنها راه فرار برای خروج از آنجا، از طریق دریا بود و آلمانی‌ها هم برتری هوایی را در دست داشتند؛ آنها بدون هیچ مقاومت خاصی سربازان انگلیسی و کشتی‌های آنها را بمباران می‌کردند. وضعیت به قدری وخیم شده بود که بریتانیا در اقدامی ناامیدانه، قایق‌های غیرنظامی را به سمت نیروی دریایی خود فرستاد که حسابی تحت فشار بود؛ تا بلکه با استفاده از این قایق‌ها بتوانند نیروهای محاصره شده را آزاد کنند. داستان کلی درباره همین نیروهای دریایی است و همه چیز از دید یک سرباز نقل می‌شود؛ سربازی که میان همین نیروهای گیرافتاده قرار دارد. دو خلبان جنگنده نیروی هوایی سلطنتی و گروهی از این غیرنظامیان، بخشی از ناوگان تخلیه بودند که سعی در فرار از آنجا را داشتند. دانکرک در تلاش بود این رویداد را با کمترین دیالوگ ممکن نمایش دهد؛ زیرا نولان قصد داشت این تعلیق را به واسطه‌ی فیلمبرداری و موسیقی خاصی ایجاد کند. این فیلم جلوه‌های عملی خیلی زیادی داشت و هزاران ابزار و عضو در این پروژه بودند. سازندگان برای ساخت این اثر، از قایق‌های قدیمی و هواپیماهایی استفاده کردند که به همان برهه زمانی ارتباط داشت.

دانکرک پرفروش‌ترین فیلمی محسوب می‌شود که حول محور جنگ جهانی دوم ساخته شده بود. بعید نیست که این اثر، یکی از بهترین فیلم های جنگ جهانی دوم محسوب می‌شود زیرا توانست تحسین زیادی را برای فیلمنامه، کارگردانی، موسیقی متن، جلوه‌های صوتی و فیلمبرداری دریافت کند. برخی از منتقدان حتی این فیلم را بهترین کار نولان و یکی از بزرگترین آثار جنگی می‌دانند. نولان توانست برای ساخت این فیلم برای اولین‌بار نامزد دریافت جایزه اسکار به‌عنوان بهترین کارگردان شود. انستیتوی فیلم آمریکایی به‌عنوان یکی از ۱۰ فیلم برتر سال، به دانکرک جایزه داد.

۱۸- فیلم The Great Escape

فیلم فرار بزرگ

  • کارگردان: جان استرجس
  • نویسنده: جیمز کلیول و دبلیو. آر. برونت
  • بازیگران: استیو مک‌کوئین، جیمز گارنر و ریچارد اتنبرا
  • میانگین امتیازات The Great Escape در  IMDB: 8.2

داستان این فیلم، براساس رویدادهای واقعی نوشته شده است؛ کتابی با همین نام که توسط پاول برک‌هیل در سال ۱۹۵۰ منتشر شد. فیلمنامه حول محور گروهی از اسیران جنگی می‌چرخد که با هم متحد هستند و مهارت زیادی در فرار کردن دارند. این اسیران در اردوگاهی قرار می‌گیرند که هیچ راهی برای فرار کردن در آن وجود ندارد. رهبر آنها تصمیم می‌گیرد که چند صد نفر را به‌صورت یکجا از این اردوگاه خارج کند و فراری دهد. نیمه اول فیلم، سبکی کمدی دارد و داستان خنده‌دار پیش می‌رود؛ زیرا زندانیان عمدتا در حال فریب دادن و اذیت کردن زندان‌بان‌های خود هستند تا بتوانند تونلی را برای فرار خود حفر کنند. نیمه دوم این اثر، یک ماجراجویی بزرگ را نشان می‌دهد؛ در این نیمه آنها از هواپیماها، قطارها و قایق‌ها استفاده می‌کنند تا از اروپای اشغالی فرار کنند و خارج شوند. با اینکه داستان براساس رویدادی واقعی ساخته شده، اما داستان آن تا حد زیادی دستخوش تغییرات شد و نسخه‌ای ساختگی از آن درآمد؛ برخی از این تغییرات، برای این اعمال شده بود که نتیجه مالی و ظاهر تجاری بهتری داشته باشد، به‌عنوان مثال اینطور نشان داده شده بود که آمریکایی‌ها نقش بیشتر و مهم‌تری در این فرار داشتند.

این فیلم با بودجه 3.8 میلیون دلاری خود چیزی حدود ۱۱.7 میلیون دلار در باکس آفیس کسب کرد؛ با این وجود، باز هم یکی از پرفروش‌ترین آثار سینمایی آن سال بود. استیو مک‌کوئین برای ایفای نقش در این فیلم توانست جایزه بهترین بازیگر مرد را در جشنواره بین‌المللی فیلم مسکو کسب کند. فرار بزرگ حالا یک اثر کلاسیک محسوب می‌شود و به خاطر تعقیب و گریزهای موتوری و صحنه‌های هیجانی خیلی مشهور شده است. این فیلم یکی از آثاری به شمار می‌رود که بهترین بدلکاری‌های تاریخ را در خود دارد. هنگام فیلمبرداری، پلیس یک شهر آلمانی (جایی که فیلمبرداری در آن انجام می‌شد)، تجهیزات کنترل سرعت نزدیک صحنه گذاشت. استیو مک‌کویین یکی از افرادی بود که از تیم تولید دستگیر شد و حتی برای مدتی به زندان افتاد.

۱۷- فیلم The Best Years of Our Lives

فیلم بهترین سال‌های زندگی ما

  • کارگردان: ویلیام وایلر
  • نویسنده: رابرت ای شروود و مک‌کینلی کانتر
  • بازیگران: میرنا لوی، فردریک مارچ و دانا اندروز
  • میانگین امتیازات The Best Years of Our Lives در  IMDB: 8.1

بهترین سال‌های زندگی ما، مورد بعدی بهترین فیلم های جنگ جهانی دوم است؛ فیلمی که داستان آن بر روی تطبیق اجتماعی مجدد سه سرباز جنگ جهانی دوم تمرکز دارد؛ سه سربازی که از بخش‌های مختلف جامعه هستند. ال استیفنسون به یک جایگاه پرنفوذ بانکی بازمی‌گردد اما برای او خیلی سخت است که وفاداری خود به فعالیت‌های جنگ را با واقعیت‌های تجاری جدید تطبیق دهد. فرد دری یک کارگر معمولی است که نمی‌تواند به خوبی شغل خود را نگه دارد یا مشکلات زندگی زناشویی خود را حل و فصل کند. هومر پریش که جفت دستانش در طول جنگ سوخته، مطمئن نیست که احساسات عاشقانه‌ی نامزدش همچنان مثل قبل است یا اینکه به خاطر ترحم این رابطه را ادامه می‌دهد. هر کدام از این کهنه سربازها، بعد از بازگشت خود با بحران بزرگی روبه‌رو هستند و هر کدام از این بحران‌ها، بخش کوچکی از تجربه‌هایی است که سربازان آمریکایی خیلی زیادی متحمل آن بودند. آنها بعد از جنگ، هنگام بازگشت به خانه و آغوش عزیزانشان، با دنیای بیگانه‌ای بودند که انتظارشان را می‌کشید. این فیلم خیلی زود توانست در میان منتقدان محبوب شود و درآمد زیادی را از باکس آفیس کسب کند. موفق شد 7 جایزه اسکار را در بخش بهترین فیلم، بهترین کارگردانی، بهترین بازیگر مرد، بهترین بازیگر نقش مکمل مرد، بهترین تدوین، بهترین فیلمنامه اقتباسی و بهترین موسیقی متن را کسب کند.

بعد از فیلم Gone with the Wind (بر باد رفته)، این اثر موفق شد جایگاه پرفروش‌ترین فیلم را در ایالات متحده و انگلستان کسب کند. بهترین سال‌های زندگی ما ششمین فیلم پرحضور در تاریخ انگلستان شد و بیش از ۲۰ میلیون بلیط فروخت. در سال ۱۹۸۹، تقریبا ۴۳ سال بعد از اکران، این فیلم یکی از ۲۵ اثری بود که توسط کتابخانه‌ی ملی کنگره‌ی آمریکا انتخاب شد تا در فهرست ملی ثبت فیلم، حفظ و نگهداری شود. یکی از دلایلی که هارولد راسل برای این فیلم انتخاب شد، نداشتن دانش بازیگری و تجربه‌ی زیاد بود. زمانی که ساموئل گلدوین (تهیه کننده)، او را به کلاس بازیگری فرستاد، ویلیام وایلر به‌شدت عصبانی شد زیرا هارولد را همانطور بی‌تجربه و بدون دانش می‌خواست تا به طبیعی‌ترین شکل نقشش را ایفا کند.

۱۶- فیلم Grave of the Fireflies

فیلم مدفن کرم‌های شب‌تاب

  • کارگردان: ایسائو تاکاهاتا
  • نویسنده: ایسائو تاکاهاتا
  • بازیگران: تسوتومو تاتسومی، آیانو شیرائیشی و یوشیکو شینوهارا
  • میانگین امتیازات Grave of the Fireflies در  IMDB: 8.5

این مورد از فهرست بهترین فیلم های جنگ جهانی دوم داستان سیتا و ستسوکو، یک خواهر و برادر ژاپنی کوچک را حکایت می‌کند؛ کودکانی که در روزهای رو به زوال جنگ جهانی دوم و در شهر کوبه از کشور ژاپن زندگی می‌کنند. یک بمب‌گذاری آمریکایی، این دو کودک را از والدین آنها جدا می‌کند. حالا این خواهر و برادر مجبور هستند به‌صورت کامل به یکدیگر تکیه کنند و در همین حین برای بقا و ادامه زندگی، با هر چیزی بجنگند. مدفن کرم‌های شب‌تاب یک انیمه ژاپنی، جنگی و تراژدی به شمار می‌رود که براساس داستان کوتاهی با همین نام ساخته شده است؛ داستان کوتاهی که شبیه به زندگینامه است و در سال ۱۹۶۷ توسط آکیوکی نوساکا نوشته شده است. این انیمه، تنها اثری محسوب می‌شود که استودیو جیبلی ساخته شده اما هیچ نقشی در تولید آن ندارد و مالکیت آن در دست توکوما شوتن است. این انیمه مورد استقبال منتقدان خیلی زیادی قرار گرفت و هنوز هم که هنوز است به‌‌عنوان یکی از بزرگترین آثار جنگی تاریخ به شمار می‌رود. علاوه‌بر این، در دنیای انیمه ژاپنی، یک اثر بسیار مهم و بزرگ هم شناخته می‌شود.

بعد از نمایش بین‌المللی اینطور گفته شد که برخی مخاطبان، به خاطر اختلافات فرهنگی، تفسیر متفاوتی از این فیلم داشتند. به‌عنوان مثال، در خود ژاپن تصمیم سیتا را قابل درک دانستند، زیرا شرایط زندگی، نحوه‌ی تربیت او، میزان افتخار او به خودش و کشورش را درک می‌کردند. اما مخاطبان آمریکایی و استرالیایی این تصمیم را غیرعقلانی دانستند و به خاطر همان اختلافات تفسیر متفاوتی داشتند. به خاطر موفقیت خیلی زیادی که این فیلم داشت، سازندگان در نظر داشتند که دنباله‌ای را هم برای آن بسازند اما به خاطر مشکلاتی که در آن سال‌ها به وجود آمد، ساخت آن پیش از آغاز متوقف شد. سال‌ها بعد لایو اکشنی در سال ۲۰۰۵ که به مناسبت شصتمین سالگرد پایان جنگ جهانی دوم در تلویزیون پخش شد. بعد از آن هم یک لایو اشکن متفاوت دیگر در سال ۲۰۰۸ ساخته شد که باری دیگر این داستان را نمایش می‌داد.

۱۵- فیلم Kanał

فیلم کانال

  • کارگردان: آندری وایدا
  • نویسنده: یژی استفان استاوینسکی
  • بازیگران: تادئوش یانچار، وینچیسواف گلینسکی و استانیسلاف میکولسکی
  • میانگین امتیازات Kanał در  IMDB: 7.9

یک تصویر نمادین از وجود جهنم بر روی زمین؛ داستانی که در روزهای پایانی قیام ورشو در سال ۱۹۴۴ جریان دارد. ستوان زادرا یک گروه ۴۳ نفره از سربازان را فرماندهی می‌کند که در نبردی ناامیدکننده در میان خرابه‌ها قرار دارند. زادرا که در مقابل حمله‌ی نیروهای آلمانی قرار دارد و ارتباط خود را با هم‌رزمانش از دست داده، دستور می‌گیرد که همراه با سربازان خود عقب‌نشینی کند و از طریق سیستم فاضلاب (کانال) از محل مبارزه دور شوند. زادرا و سربازانش اصلا تمایلی به انجام این کار نداشتند زیرا اگر این کار را می‌کردند، به این معنی بود که آنها پیروزی در این نبرد را از دست دادند؛ اما در هر صورت تصمیم می‌گیرند که از دستورات پیروی کنند. با این وجود، با عقب‌نشینی سربازان مرد و زن، خیلی زود مشخص می‌شود که تلاش ناامیدانه‌ی آنها برای فرار از آن نبرد جهنمی، فقط باعث بیشتر شدن مرگ‌ها و بدتر شدن عذاب‌ها می‌شود.

لهستان در سال ۱۹۵۷ با استفاده از آندری وایدا توانست یکی از بهترین فیلم های جنگ جهانی دوم را خلق کند. این اولین فیلمی بود که حول محور قیام ورشو ساخته شده بود. کانال، دومین فیلم آندری وایدا در سه گانه‌ی جنگی او محسوب می‌شود. پیش از آن، فیلم A Generation (یک نسل) و بعد از آن هم فیلم Ashes and Diamonds (خاکسترها و الماس‌ها) در این سه گانه ساخته شد. این فیلم درام و جنگی در همان سال، در جشنواره فیلم کن به نمایش درآمد و توانست جایزه هیئت داوران این مراسم را از آنِ خود کند. جالب است بدانید که تعداد زیادی از اعضای تیم تولید، در قیام ورشو نقش داشتند. حتی خود کارگردان هم در جنبش مقاومت لهستان علیه نیروهای نازی در جنگ جهانی دوم مبارزه کرده بود و برخی از صحنه‌های این اثر براساس تجربه‌های خودش ساخته شد. این فیلم بعد از نمایش بلافاصله منفجر شد و توسط افراد خیلی زیادی مورد استقبال قرار گرفت.

۱۴- فیلم Come and See

فیلم بیا و بنگر

  • کارگردان: الم کلیموو
  • نویسنده: الم کلیموو و الس آداموویچ
  • بازیگران: الکسی کراوچنکو، لیوبومیراس لوکویکیوس و الگا میرونووا
  • میانگین امتیازات Come and See در  IMDB: 8.3

داستان این مورد از فهرست بهترین فیلم های جنگ جهانی دوم در قلمروی بلاروس و سال ۱۹۴۳ جریان دارد. در مرکز داستان این فیلم، یک پسر بلاروسی قرار دارد که اقدامات تنبیهی وحشتناک نازی‌ها را شاهد بوده است. این پسر برخلاف اعتراضات مادرش، به جنبش مقاومت بلاروس پیوست. به همین ترتیب هم شاهد وحشی‌گری نازی‌ها و زجر انسان‌ها بود. او با مشاهده‌ی این صحنه‌ها، تنها در عرض دو روز از یک نوجوان شاد و خوشحال به یک پیرمرد با موهایی خاکستری تبدیل شده است. همانند مقاله‌ی قبلی که درباره بهترین فیلم‌های جنگ جهانی اول بود، در این مقاله هم آثاری داریم که با محوریت ضد-جنگ ساخته شدند؛ بیا و بنگر یکی از همان دسته فیلم‌ها است. فیلمنامه براساس کتابی به نام I Am from the Fiery Village نوشته شده است. کلیموو برای ساخت و نمایش این فیلم مجبور شد به مدت 8 سال با سانسورهای مقامات شوروی مبارزه کند؛ تا بالاخره به او اجازه داده شد تا فیلم خود را به‌صورت کامل تولید کند و نمایش دهد. این فیلم فوق رئالیسم را با یک سورئالیسم نهفته و اگزیستانسیالیسم فلسفی ترکیب کرده است؛ آن هم همراه با موضوعات شاعرانه، روانشناختی، سیاسی و آخرالزمانی.

این فیلم بعد از نمایش با استقبال گسترده‌ی منتقدان روبه‌رو شد و توانست جایزه FIPRESCI (فدراسیون بین‌المللی منتقدان فیلم) و همچنین جایزه بزرگ را در چهاردهمین جشنواره بین‌المللی فیلم مسکو دریافت کند. از آن زمان تا به امروز، این اثر به‌عنوان یکی از بزرگترین فیلم‌های تاریخ سینما به شمار می‌رود. علاوه‌برجشنواره بین‌المللی فیلم مسکو، در سال ۲۰۱۷ هم بیا و بنگر مجدد در جشنواره بین‌المللی فیلم ونیز نمایش داده شد و توانست جایزه کلاسیک ونیز در بخش بهترین فیلم بازیابی شده را دریافت کند. منتقدانی که همان ابتدا این فیلم را تماشا کردند، در یک سو و منتقدان قرن ۲۱ هم در سویی دیگر. منتقد سایت اینترتینمنت ویکلی بعد از تماشای این فیلم عنوان کرد که «کلیموو واقعیت‌های وحشتناک جنگ را با تصاویر گاه‌به‌گاه شبه افسانه‌ای جایگزین کرده است. این دو المان، فیلم را با صفات آزاردهنده‌ای ترکیب کردند که تاثیر آن تا مدت‌ها پس از پایان فیلم هم ادامه دارد.»

۱۳- فیلم Inglourious Basterds

فیلم حرامزاده‌های لعنتی

  • کارگردان: کوئنتین تارانتینو
  • نویسنده: کوئنتین تارانتینو
  • بازیگران: برد پیت، کریستوف والتز و مایکل فاسبندر
  • میانگین امتیازات Inglourious Basterds در  IMDB: 8.3

در فرانسه‌ای که توسط آلمانی‌ها تصرف شده است، یک جوان پناهنده یهودی به نام شوشانا دریفوس شاهد کشته شدن اعضای خانواده‌اش به دست سرهنگ هانس لاندا بود. او که به سختی از کشته شدن فرار کرد، نقشه‌ای کشید تا انتقام خانواده خود را بگیرد. چند سال بعد از این اتفاق، یک قهرمان جنگی آلمان به نام فردریک زولر، خیلی زود به شوشانا علاقمند شد و نمایش یک فیلم برجسته را در سالنی که این زن مدیریت می‌کرد، ترتیب داد. این وعده داده شده بود که تمام افسرهای بزرگ نازی در این مراسم حضور پیدا می‌کنند. به همین دلیل هم توجه گروه «حرامزاده‌ها» به این رویداد جلب شد؛ گروهی از سربازهای چریکی آمریکایی-یهودی که توسط ستوان بی‌رحمی به نام آلدو راین هدایت می‌شدند. از یک طرف جلادان بی‌رحم در حال پیش‌روی هستند و از طرف دیگر هم نقشه‌های آن دختر جوان دارد کم کم اجرا می‌شود. در یک شب سرنوشت‌ساز، مسیر آنها با یکدیگر برخورد می‌کند و اتفاقی را به وجود می‌آورد که تاریخ را متزلزل خواهد کرد. با اینکه اسم این مورد از بهترین فیلم های جنگ جهانی دوم از ساخته‌ی انزو جی کاستلاری در سال ۱۹۷۸ الهام گرفته اما نمی‌توان گفت که این اثر تارانتینو، بازسازی آن فیلم قبلی است.

جالب است بدانید که تارانتینو در سال ۱۹۹۸ فیلمنامه را نوشته بود اما نمی‌توانست پایان‌بندی خوبی را برای آن در نظر بگیرد. این فیلم با اینکه بودجه‌ای ۷۰ میلیون دلاری داشت، اما توانست ۳۲۲ میلیون دلار از باکس آفیس کسب کند و به پرفروش‌ترین اثر تارانتینو تا آن زمان تبدیل شود. فیلمنامه‌ی تارانتینو، سبک کارگردانی او و همچنین اجرای بازیگران، چیزهایی بودند که تا حد زیادی نظر و تحسین منتقدان را به خود جلب کردند. کریستوف والتز توانست برای ایفای نقش در این فیلم، در بخش بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جایزه اسکار و در بخش بهترین بازیگر مرد، جایزه جشنواره فیلم کن را بگیرد. البته این فیلم جایزه‌های خیلی زیادی در بخش‌ها و جشنواره‌های مختلف دریافت کرد.

۱۲- فیلم Son of Saul

فیلم پسر شائول

  • کارگردان: لاسلو نمش
  • نویسنده: لاسلو نمش و کلارا رویر
  • بازیگران: گزا روریگ، لونته مولنار و اورس رچن
  • میانگین امتیازات Son of Saul در  IMDB: 7.5

این مورد از فهرست فیلم های جنگ جهانی دوم، دو روز از زندگی شائول اوسلندر را نمایش می‌دهد؛ یک زندانی مجارستانی که به‌عنوان عضوی از زوندرکماندو در یکی از اردوگاه‌های آشویتس کار می‌کند. وظیفه‌ی او این است که اشیاء گرانبها را از لباس مردگان بردارد، اجساد آنها را از اتاق‌های گازی بیرون ببرد و پیش از رسیدن گروه بعدی، آنجا را تمیز کند. او بدون هیچ احساسی کار می‌کند و انگار دیدن هر روزه‌ی این صحنه‌های وحشتناک، او را بی‌حس کرده است. شائول بعد از یک بار انجام این کار، پسری را می‌بیند که هنوز به سختی زنده است و یک پزشک نازی او را خفه می‌کند. شائول اصرار می‌کند که جسد را خودش برای دکتر زندان ببرد. او از دکتر زندان می‌خواهد که آسیبی به این پسر نزند تا بتواند یک مراسم دفن مناسب برایش اجرا کند. با اینکه دکتر این درخواست را رد می‌کند، اما پیش از سوزاندن جسد، پنج دقیقه به شائول زمان می‌دهد تا با پسر تنها باشد. در همین حین، شائول هم به دنبال یک خاخام می‌گردد تا بتواند مراسم تدفین یهودی را اجرا کند. خاخام هم درخواست و نگرانی شائول را رد می‌کند و پیشنهاد می‌دهد که خود او، مراسم تدفین را انجام دهد.

پسر شائول اولین اثر بلند لاسلو نمش محسوب می‌شود که کارگردانی آن را برعهده داشت. این فیلم توانست جایزه بزرگ را در جشنواره فیلم کن، کسب کند. نماینده کشور مجارستان توانست جایزه بهترین فیلم خارجی‌زبان را در مراسم آکادمی اسکار برنده شود؛ دومین اثر این کشور که توانست جایزه اسکار را کسب کند. علاوه‌بر این، اولین فیلم کشور مجارستان هم بود که موفق به دریافت جایزه گلدن گلوب در بخش بهترین فیلم خارجی‌زبان شد. البته افتخارات و جایزه‌های این اثر فقط به همین دو مورد ختم نمی‌شود. منتقدان هم بعد از تماشای پسر شائول، حسابی از خجالت آن درآمدند و از جنبه‌های مختلف آن تحسین کردند و امتیازهای خیلی خوب و بالایی را به آن دادند.

۱۱- فیلم Casablanca

فیلم کازابلانکا

  • کارگردان: مایکل کورتیز
  • نویسنده: ژولیوس جی. اپستاین، فیلیپ جی. اپستاین و هاوارد کوچ
  • بازیگران: هامفری بوگارت، اینگرید برگمن و پل هنرید
  • میانگین امتیازات Casablanca در  IMDB: 8.5

ریک بلین یک فرد بدبین است که از همه دنیا نفرت دارد؛ در صورتی که قبلا یک وطن‌پرست به شمار می‌رفت. او حالا که جنگ جهانی دوم اولین مراحل خود را پشت سر می‌گذارد، یک باشگاه شبانه در کازابلانکای، مراکش را اداره می‌کند. او به خاطر داشتن چنین مکانی، مدام از طریق مقامات محلی تحت فشار قرار می‌گیرد. اما با این وجود، کافه‌ی ریک یک نوع پناهگاه برای پناهندگان محسوب می‌شود که می‌توانند نامه‌هایی غیرقانونی دریافت کنند؛ نامه‌هایی که به آنها کمک می‌کند تا به آمریکا فرار کنند. اما یک روز، ایلسا (معشوقه سابق ریک) به همراه همسر خود، به این کافه می‌آیند. در این وضعیت، ریک با یک چالش بسیار سخت روبه‌رو می‌شود؛ چالشی که پیچیدگی‌های غیرقابل پیشبینی، دل‌شکستگی و سرانجام یک تصمیم طاقت‌فرسا را به همراه خواهد داشت. تفاوتی که این اثر با اکثر فیلم‌های مشابه خودش دارد، این است که فیلمبرداری در همان دوران جنگ جهانی دوم انجام شده است. داستان این فیلم رمانتیک و درام براساس نمایشی به نام Everybody Comes to Rick’s از موری برنت و ژوآن الیسون نوشته شده است.

این فیلم در اکران اولیه خود موفقیتی استثنایی یا تماشایی نداشت. اما برخلاف انتظاراتی که وجود داشت، توانست در آکادمی اسکار همان سال، جایزه بهترین فیلم، بهترین کارگردان و بهترین فیلمنامه را به دست بیاورد. همین جایزه‌ها باعث شد تا شهرت آن تا حد زیادی بالا برود؛ تا این حد که شخصیت‌های اصلی، دیالوگ‌های به‌یادماندنی و همچنین موسیقی متن آن، نمادین شدند. حتی به‌صورت مداوم در فهرست‌های مختلف ۱۰ فیلم بزرگ تاریخ سینما، کازابلانکا در جایگاه‌های بالایی قرار می‌گرفت. در سال ۱۹۸۹ (یعنی حدود ۴۷ سال بعد از اکران)، کتابخانه ملی کنگره آمریکا، این فیلم را به‌عنوان یکی از اولین آثار منتخب برای حفظ و نگهداری در فهرست ملی ثبت فیلم انتخاب کرد؛ اثری که در ابتدا خیلی مورد استقبال قرار نگرفت اما بعدها به درجات خیلی بالایی دست پیدا کرد.

۱۰- فیلم Schindler’s List

فیلم فهرست شیندلر

  • کارگردان: استیون اسپیلبرگ
  • نویسنده: استیون زیلیان
  • بازیگران: لیام نیسون، بن کینگزلی و ریف فاینز
  • میانگین امتیازات Schindler’s List در  IMDB: 8.9

امکان نداشت در فهرست بهترین فیلم های جنگ جهانی دوم، اسمی از فهرست شیندلر نبریم. منبع الهام این اثر حماسی، تاریخی و البته درام، رمانی به اسم Schindler’s Ark بود که توماس کنیلی نگارش آن را برعهده داشت. در زمانی که یهودی/لهستانی‌های زیادی در حال فرار از هولوکاست بودند، قهرمانی به اسم اسکار شیندلر به میان آمد و آنها را نجات داد. او که یک صنعتگر آلمانی به شمار می‌رفت، این فراری‌ها را در کارخانه‌های خود استخدام کرد تا در چنین وضعیتی، کمکی به آنها بکند. این فیلم هم در باکس آفیس موفقیت خیلی زیادی به‌دست آورد و هم حسابی توسط منتقدان مورد تحسین قرار گرفت. هنوز که هنوز است، این فیلم به‌عنوان یکی از بزرگ‌ترین آثار سینمایی تاریخ به شمار می‌رود. با اینکه ساخت این فیلم چیزی حدود ۳۰ سال طول کشید و بین افراد زیادی چرخید، اما انگار ارزش این را داشت که این همه انتظار، به یک اثر فوق‌العاده منجر شود.

این فیلم مانند یک اثر معمولی جنگی تولید نشد بلکه سازنده‌های آن برای انجام هر کاری، هدف خاصی داشتند. از یک طرف اسپیلبرگ دیدِ مستندوار به این داستان داشت و فیلمبردار هم به شکلی کار خود را انجام داد که هرکسی در هر جای دنیا و در هر زمانی بتواند این فیلم را ببیند و همچنان برایش قابل لمس باشد. لحن داستان، کارگردانی اسپیلبرگ، اجرای بازیگران و فضایی که در فیلم به وجود آمده بود، چیزهایی بودند که حسابی توجه منتقدان را به خود جلب کرد و تحسین آنها را برانگیخت. این فیلم آنقدر خوش‌ساخت و فوق‌العاده بود که توانست تنها در آکادمی اسکار، در ۱۲ بخش نامزد دریافت جایزه شود؛ سرانجام هم توانست در بخش بهترین فیلم، بهترین کارگردان، بهترین فیلمنامه اقتباسی، بهترین موسیقی متن، بهترین تدوین، بهترین فیلمبرداری و بهترین کارگردانی هنری، جایزه‌های خود را بگیرد. علاوه‌بر این، در گلدن گلوب، بفتا و غیره هم هنرنمایی زیادی کرد.

9- فیلم The English Patient

فیلم بیمار انگلیسی

  • کارگردان: آنتونی مینگلا
  • نویسنده: آنتونی مینگلا
  • بازیگران: ریف فاینز، ژولیت بینوش و ویلم دفو
  • میانگین امتیازات The English Patient در  IMDB: 7.4

این مورد از بهترین فیلم های جنگ جهانی دوم، داستانی جنگی را با المان‌های درام و رمانتیک ترکیب کرده است. آنتونی مینگلا که علاوه‌بر کارگردانی، نگارش فیلمنامه را هم برعهده داشته، داستان را براساس رمانی با همین نام نوشته است؛ رمانی که با قلم مایکل اونداتیه منتشر شده بود. این فیلم داستان چهار نفر را به تصویر می‌کشد که در یک صومعه‌ی متروکه و دورافتاده قرار دارند. این صومعه‌ی متروکه در ایتالیای شمالی قرار دارد و داستان فیلم ماه‌های آخر جنگ جهانی دوم را حکایت می‌کند. پروتاگونیست اصلی و مشهور داستان، مردی است که به‌شدت سوخته و اصلا قابل شناسایی نیست؛ مردی که یک لهجه‌ی انگلیسی دارد و گذشته‌ی او به‌واسطه‌ی یک سری فلش بک نشان داده می‌شود. این فلش بک‌ها هویت واقعی او و همچنین ارتباط عاشقانه‌ای را که پیش از جنگ داشت، به مخاطب نشان می‌دهند. این مرد تا پایان فیلم هویت خود را برای پرستاری که از او مراقبت می‌کند و مردی که به او شک دارد، فاش نمی‌کند. این شکل از افشاگری، با روند داستانی کتاب، تفاوت دارد. زیرا در خط داستانی کتاب، بیمار زمانی که تحت تاثیر مورفین قرار می‌گیرد، از گذشته‌ی خود صحبت می‌کند. این فیلم با بودجه کم ۳۰ میلیون دلاری خود توانست چندین برابر آن را در باکس آفیس کسب کند و موفقیت بزرگی داشته باشد.

از جمله موفقیت‌های بیمار انگلیسی می‌توان به نامزدی آن در ۱۲ بخش مراسم آکادمی اسکار اشاره کرد که 9 مورد از آنها را در بخش بهترین فیلم، بهترین کارگردانی، بهترین بازیگر مکمل زن و غیره را دریافت کرد. این اولین فیلمی بود که توانست جایزه بهترین تدوین را برای یک تدوین دیجیتالی برنده شود. پنج جایزه بفتا و 2 جایزه گلدن گلوب از جمله جایزه‌های دیگر این فیلم بود. انستیتوی فیلم بریتانیا در فهرستی که از بزرگترین فیلم‌های انگلیسی قرن بیستم تهیه کرده بود، بیمار انگلیسی را در رتبه‌ی ۵۵ قرار داد. در آگوست سال ۲۰۲۱ هم عنوان شد که شبکه BBC قصد دارد سریالی را براساس داستان این رمان بسازد.

8- فیلم Army of Shadows

فیلم ارتش سایه‌ها

  • کارگردان: ژان پیر ملویل
  • نویسنده: ژان پیر ملویل
  • بازیگران: لینو ونتورا، سیمون سینیوره و ژان-پیر کسل
  • میانگین امتیازات Army of Shadows در  IMDB: 8.2

فرانسه، سال ۱۹۴۲، کشور تحت تصرف نیروهای آلمانی. فیلیپ گربیر که یک مهندس عمران است، نقش فرمانده را در جبهه مقاومت فرانسه برعهده دارد. او با متهم شدن توسط یک همکار فرانسوی، در یک اردوگاه کار اجباری اسیر شد. او توانست خیلی زود از آنجا فرار کند و دوباره به گروه خود در مارسی بپیوندد؛ جایی که آن خیانتکار را اعدام کردند. این فیلم با دقت و توجه بسیار زیاد، نشان می‌دهد که زندگی در جبهه مقاومت فرانسه به چه شکل بود؛ میزان تنهایی و ترس اعضای آن، ارتباطی که آنها با یکدیگر داشتند، تهدید مداوم دستگیر شدن توسط گشتاپو، ساختار فرماندهی جبهه مقاومت و شکلی که این دستورات اجرا می‌شدند. همکاری بین ایتالیا و فرانسه و اقتباس از رمانی با همین نام که به قلم جوزف کسل نوشته شده بود، یکی از بهترین فیلم های جنگ جهانی دوم را به وجود آورد. کاری که این فیلم انجام داد، این بود که تجربه‌های کسل را به‌عنوان یکی از اعضای مقاومت فرانسه، با نسخه‌های خیالی و ساختگی اعضای دیگر این گروه ترکیب کرده بود. ارتش سایه‌ها در ابتدای نمایش خود در فرانسه، آنقدرها مورد استقبال قرار نگرفت و به‌صورت گسترده دیده نشد.

در پی جنبش دانشجویی-کارگری مه ۱۹۶۸ فرانسه، منتقدان فرانسوی این فیلم را به تمجید و تجلیل از شارل دو گل متهم کرد. برای ماجراهایی که در همان سال‌ها به وجود آمد، این فیلم به مدت ۴۰ سال در ایالات متحده نمایش داده نشد. در اواسط دهه ۱۹۹۰ مجله کایه دو سینما، باری دیگر این فیلم و کارهای ملویل را ارزیابی کرد. همین اتفاق باعث شد تا این اثر بخت برگشته در سال ۲۰۰۶ ترمیم و دوباره نمایش داده شود. بعد از نمایش دوباره، منتقدان حسابی آن را مورد تحسین قرار دادند و در فهرست بهترین فیلم‌های سال خیلی از منتقدان، در رتبه‌های اول قرار گرفت.

7- فیلم Life Is Beautiful

فیلم زندگی زیباست

    • کارگردان: روبرتو بنینی
    • نویسنده: روبرتو بنینی و وینچنزو چرامی
    • بازیگران: روبرتو بنینی، نیکولتا براسچی و جورجو کانتارینی
    • میانگین امتیازات Life Is Beautiful در  IMDB: 8.6

در دهه ۱۹۳۰ کشور ایتالیا یک فروشنده یهودی بی‌دغدغه و آزاد به نامگیدو با خواستگاری و ازدواج با یک زن دوست‌داشتنی از یک شهر مجاور، زندگی افسانه‌ای خود را آغاز می‌کند. گیدو و همسرش بعد از مدتی صاحب یک فرزند پسر می‌شوند و زندگی خوب و خوشی را کنار یکدیگر دارند. وقتی کشور ایتالیا توسط نیروهای آلمانی تصرف می‌شود، این زندگی خوب و خوش به پایان می‌رسد. گیدو در تلاش است تا خانواده‌اش را کنار هم نگه دارد و به پسر خود کمک کند تا از وحشت اردوگاه کار اجباری یهودیان، نجات پیدا کند. گیدو اینطور تصور می‌کند که هولوکاست یک بازی است و جایزه بزرگ برنده شدن در این بازی، یک تانک است. این فیلم تا حدی از کتاب In the End, I Beat Hitler با نگارش روبینو رومئو سالمونی و همچنین پدر بنینی الهام گرفته شده است؛ کسی که 2 سال در اردوگاه کار اجباری آلمانی‌ها در جنگ جهانی دوم بوده است. منتقدان سراسر بخش‌های این فیلم را مورد تحسین عجیبی قرار دادند؛ داستان، بازی هنرمندان، کارگردانی و ترکیب درام و کمدی از جمله نکاتی بود که حسابی توجه و تحسین منتقدان را به خود جلب کرد.

البته در این میان هم منتقدانی بودند که نسبت به استفاده از سبک کمدی برای نمایش چنین موضوع مهمی، آن را مورد انتقاد قرار داده بودند. این اثر درام و کمدی با بودجه ۲۰ میلیون دلاری خود توانست چیزی حدود ۲۳۰ میلیون دلار از باکس آفیس کسب کند و به دومین فیلم پرفروش خارجی‌زبان در ایالات متحده تبدیل شود. بنینی اولین بازیگر خارجی‌زبانی بود که توانست در بخش بهترین بازیگر اصلی مرد مراسم آکادمی اسکار، جایزه بگیرد. جایزه بزرگِ جشنواره فیلم کن در سال ۱۹۹۸، نه جایزه دیوید دی دوناتلو، پنج جایزه روبان نقره‌ای در ایتالیا، دو جایزه فیلم‌های اروپایی و همچنین سه جایزه اسکار، از جمله افتخارات این مورد از بهترین فیلم های جنگ جهانی دوم به شمار می‌رود.

6- فیلم Saving Private Ryan

فیلم نجات سرباز رایان

  • کارگردان: استیون اسپیلبرگ
  • نویسنده: رابرت رودات
  • بازیگران: تام هنکس، ادوارد برنز و مت دیمون
  • میانگین امتیازات Saving Private Ryan در  IMDB: 8.6

این مورد از فهرست بهترین فیلم های جنگ جهانی دوم، با حمله متفقین به نرماندی آغاز می‌شود. اعضای گردان رنجر 2 زیر نظر فرمانده میلر در ساحل مبارزه می‌کنند تا بتوانند از آن منطقه محافظت کنند. در میان این درگیری، دو برادر حین انجام عملیات کشته می‌شوند. چند وقت قبل هم سومین پسر خانواده در گینه نو در عملیات کشته شده بود. مادر آنها خبر مرگ این سه پسر را در یک روز دریافت می‌کند. رئیس ستاد ارتش ایالات متحده یعنی جورج سی مارشال، از وجود پسر چهارم خانواده یعنی سرباز جیمز رایان خبردار می‌شود. حالا این فرصت در اختیار جورج مارشال قرار داده شده تا کمی از غم و غصه‌ی این مادر بکاهد و کمی به او تسلی بدهد. به همین ترتیب هم 8 نفر از سربازان خود را می‌فرستد تا او را پیدا کنند و به خانه، نزد مادرش بازگردانند. ایده اصلی این فیلم با الهام از برادران نیلاند مطرح شده بود. وقتی نجات سرباز رایان به روی پرده سینماها رفت، استقبال از آن در سطح انفجار قرار داشت؛ هم منتقدان و هم مخاطبان معمولی حسابی آن را مورد تحسین قرار دادند و به بازی بازیگران، واقع‌گرایانه بودن، فیلمبرداری، موسیقی، فیلمنامه و مهم‌تر از همه کارگردانی اسپیلبرگ عشق ورزیدند.

برای انتخاب ۱۰ فیلم برتر سال ۱۹۹۸، تعداد زیادی از منتقدان نجات سرباز رایان را در فهرست خود قرار دادند. این فیلم بعد از موفقیت بزرگ در باکس آفیس، به پرفروش‌ترین اثر سال در ایالات متحده و دومین اثر پرفروش در دنیا تبدیل شد. از جمله افتخارات این اثر جنگی و حماسی می‌توان به جایزه‌های متعدد گلدن گلوب و آکادمی اسکار اشاره کرد؛ ناگفته نماند که هنوز هم به‌عنوان یکی از بزرگترین فیلم‌های تاریخ سینما به شمار می‌رود که تاثیر خیلی زیادی هم روی آثار جنگی و هم آثار اکشن داشت. بخش زیادی از این تاثیرگذاری به خاطر استفاده از رنگ‌های اشباع نشده، دوربین‌های دستی و زاویه‌های نزدیک بود. نجات سرباز رایان دید بیننده‌ها را نسبت به رسانه جنگ جهانی دوم تغییر داد و باعث شد تا خیلی افراد، به دوران و فیلم‌های این ژانر علاقمند شوند.

5- فیلم The Pianist

فیلم پیانیست

  • کارگردان: رومن پولانسکی
  • نویسنده: رونالد هاروود
  • بازیگران: ادرین برودی، توماس کرچمان و فرانک فینلی
  • میانگین امتیازات The Pianist در  IMDB: 8.5

«موسیقی علاقه‌ی او بود. زنده ماندن، شاهکار او.» ولادیسلاو اشپیلمان، یک پیانیست یهودی لهستانی که در ایستگاهی رادیویی موسیقی می‌نوازد، متوجه می‌شود که با آغاز جنگ جهانی دوم، ورشو به تدریج در حال تغییر کردن است. اشپیلمان به اجبار به گتوی ورشو می‌رود اما بعدها در طی عملیات راینهارد از خانواده خود جدا می‌شود. از همین زمان که این اتفاقات در حال رخ دادن است تا زمانی که زندانیان اردوگاه کار اجباری آزاد شوند، اشپیلمان در مکان‌های مختلفی در میان ویرانه‌های ورشو پنهان می‌شود تا جان سالم به در ببرد. این فیلم اقتباسی از زندگینامه ولادیسلاو اشپیلمان است که با نام The Pianist: The Extraordinary True Story of One Man’s Survival in Warsaw, 1939-1945 منتشر شده بود. پیانیست موفق به دریافت جایزه نخل طلا در جشنواره فیلم کن سال ۲۰۰۲ شد و بعد هم به مرحله نمایش عمومی و گسترده رسید.

در این مرحله، منتقدان حسابی آن را مورد تحسین قرار دادند و کارگردانی پولانسکی، بازی برودی و فیلمنامه‌ی هاروود را ستایش کردند. جایزه بهترین کارگردان، بهترین فیلمنامه اقتباسی و بهترین بازیگر اصلی مرد، جایزه‌هایی بود که مراسم آکادمی اسکار برای این اثر به ارمغان آورد. علاوه‌بر این، جایزه مراسم بفتا را هم در بخش بهترین کارگردانی و بهترین فیلم دریافت کرد. هفت جایزه سزار فرانسوی هم در بخش بهترین فیلم، بهترین کارگردان و بهترین بازیگر اصلی مرد، از جمله افتخارات این اثر جنگی است. این اثر با افتخاراتی که کسب کرده، خیلی هم دور از انتظار نیست که جزو بهترین فیلم های جنگ جهانی اول محسوب می‌شود. علاوه‌بر منتقدان، مخاطبان معمولی هم خیلی از آن استقبال کردند. پیانیست با بودجه ۳۵ میلیون دلاری خود توانست چیزی حدود ۱۲۰ میلیون دلار در باکس آفیس کسب کند. نکته بسیار جالبی که درباره این فیلم وجود دارد، این است که به مرور زمان، هرچه به پایان داستان نزدیک می‌شویم، رنگ‌های موجود در صحنه‌ها، کم و کمتر می‌شود؛ تا به این طریق زوال شهر و خود اشپیلمان را به نمایش بگذارد.

4- فیلم Hiroshima mon amour

فیلم هیروشیما عشق من

  • کارگردان: آلن رنه
  • نویسنده: مارگریت دوراس
  • بازیگران: امانوئل ریوا، ایجی اوکادا و استلا داساس
  • میانگین امتیازات Hiroshima mon amour در  IMDB: 7.9

یک زن فرانسوی وقتی به ژاپن می‌رود تا فیلمی درباره صلح و تاثیر بمب اتم بر هیروشیما تولید کند، با مردی ژاپنی آشنا و با او وارد رابطه می‌شود. این مرد ژاپنی که یک معمار به شمار می‌رود، خانواده خود را در بمباران از دست داده است. زن هم در همین دوران، معشوق خود را در دوران جنگ به یاد می‌آورد؛ یک سرباز آلمانی ۲۳ ساله که مدتی بعد از آشنایی هم جان خود را از دست داد. علی رغم مدت زمانی که این دو با یکدیگر سپری کرده بودند، وابستگی و دلبستگی زن به مرد خیلی کم به نظر می‌آمد. به همین ترتیب هم آنها تصمیم می‌گیرند که همچنان ارتباط خود را ادامه دهند و به سمت آینده بروند. هیروشیما عشق من یکی از بهترین فیلم های جنگ جهانی دوم است که سبکی درام و رمانتیک دارد و در طی موج نوی سینمای فرانسه ساخته شده بود. این فیلم، اولین اثر سینمایی و بلند آلن رنه محسوب می‌شود. ا

ین فیلم قدم بزرگی در سینمای بانک چپ به حساب می‌آید که تغییرات بزرگی را در آن ایجاد کرده بود؛ از فلش‌بک‌های مینیاتوری استفاده می‌کرد تا یک خط داستانی غیرخطی را به وجود بیاورد. همین موفقیت‌ها باعث شد تا توجه سراسردنیا به سمت این فیلم و همچنین جنبش جدیدی که در سینمای فرانسه ایجاد شده بود، جلب شود؛ همراه با فیلم‌هایی مانند Breathless (از نفس افتاده) و The 400 Blows (چهارصد ضربه). چیزی که این فیلم را متمایز می‌کند و نوآوری رنه را نشان می‌دهد، استفاده از فلش‌بک‌های کوتاه برای نمایش بخشی از خاطرات است. طبیعی بود که مورد استقبال منتقدان زیادی قرار بگیرد و حسابی تحسین شود؛ همین اتفاق هم افتاد. این فیلم به‌عنوان یکی از تاثیرگذارترین آثار در موج جدید فرانسه به شمار می‌رود. این اثر درام در بخش خارج از مسابقه‌ی جشنواره فیلم کن نشان داده شد و جایزه منتقدان بین‌المللی را از آن خود کرد. از طرف دیگر هم مارگریت دوراس برای نگارش این فیلمنامه نامزد دریافت جایزه اسکار شد.

3- فیلم Ivan’s Childhood

فیلم کودکی ایوان

  • کارگردان: آندری تارکوفسکی
  • نویسنده: ولادیمیر بوگامولوف و میخاییل پاپاوا
  • بازیگران: نیکولای بورلیایف، ولنتین زابکوو و ایوجینی زاریکوو
  • میانگین امتیازات Ivan’s Childhood در  IMDB: 8.1

در طی جنگ جهانی دوم، پسر ۱۲ ساله‌ای به نام ایوان به‌عنوان جاسوس در جبهه شرقی فعالیت می‌کرد؛ پسربچه‌ای که حالا یتیم شده است و والدین او توسط نیروهای آلمانی و در طی تهاجم آنها، کشته شدند. ایوانِ کوچک می‌توانست بدون جلب کوچکترین توجهی، از خطوط آلمانی‌ها عبور کند و اطلاعات مورد نظر را به دست بیاورد. سه افسر شوروی در تلاش هستند تا به هر شکلی شده، از این پسربچه محافظت کنند. فیلمنامه این مورد از فهرست بهترین فیلم های جنگ جهانی دوم، براساس داستان کوتاهی به نام Ivan است که به قلم ولادیمیر بوگامولوف نوشته شده بود. این فیلم در ایالات متحده با نام «نام من ایوان است» هم شناخته می‌شود. این اثر در کنار فیلم‌های مشابه خودش مانند The Cranes Are Flying (درناها پرواز می‌کنند) و Ballad of a Soldier (نغمه یک سرباز) آسیب‌های انسانی جنگ را نمایش می‌دهد و تجربه جنگی را زرق و برق نمی‌بخشد؛ برخلاف آثاری که پیش از آب‌شدن یخ خروشچف ساخته می‌شدند. در مصاحبه‌ای که تارکوفسکی در سال ۱۹۶۲ داشت، عنوان کرد که ساخت این فیلم باعث شد تا او «تمام نفرت خود را نسبت به جنگ» نمایش دهد و دلیل اصلی انتخاب دوران کودکی این بود که «با جنگ بیشترین تضاد را دارد».

کودکی ایوان اولین فیلم بلند و سینمایی آندری تارکوفسکی به شمار می‌رود. این فیلم تحسین گسترده‌ای را به دنبال داشت و باعث شد که سرتاسر دنیا با چنین کارگردان بزرگی آشنا شوند. در سال ۱۹۶۲ جایزه خرس طلایی جشنواره فیلم ونیز و همچنین جایزه گلدن گیت از جشنواره بین‌المللی فیلم سان فرانسیسکو، به این اثر سینمایی رسید. کارگردانان بزرگی هم مانند اینگمار برگمان، سرگئی پاراجانف و کریشتوف کیشلوفسکی، تا حد زیادی از این اثر تعریف و تمجید کردند و توضیح دادند که چقدر روی ساخت کارهای بعدیشان تاثیرگذار بوده است. در همان سال، جماهیر شوروی، این فیلم را به‌عنوان نماینده خود در بخش بهترین فیلم خارجی‌زبان به سی و ششمین مراسم اسکار فرستاد اما نتوانست برنده‌ی این بخش باشد.

2- فیلم The Thin Red Line

فیلم خط باریک سرخ

  • کارگردان: ترنس مالیک
  • نویسنده: ترنس مالیک
  • بازیگران: شان پن، ادرین برودی و جیمز کاویزل
  • میانگین امتیازات The Thin Red Line در  IMDB: 7.6

این مورد از بهترین فیلم های جنگ جهانی دوم، دومین نسخه سینمایی و اقتباسی‌ای است که براساس رمانی با همین نام، ساخته شد و به نمایش درآمد. البته این نسخه، بازسازی فیلم ۱۹۶۴ به شمار نمی‌رود و یک نسخه ساختگی از داستان نبرد گیفو را حکایت می‌کند؛ این نبرد بخشی از لشکرکشی گوادال‌کانال در جنگ اقیانوس آرام است که در دوران جنگ جهانی دوم رخ داد. داستان این فیلم حول محور سرباز وظیفه ارتش ایالات متحده به نام ویت می‌چرخد که توسط گروهبان اول نیروهای خودشان یعنی ولش، پیدا و در وسیله نقلیه‌ی خودشان زندانی می‌شود. افراد گروه سی، گردان 1، هنگ ۲۷ پیاده‌نظام و لشکر ۲۵ پیاده، برای تامین امنیت هندرسون فیلد و تصرف جزیره از دست ژاپنی‌ها به گودال‌کانال برده شدند. آنها به نزدیکی تپه ۲۱۰ که موقعیت اصلی و کلیدی ژاپنی محسوب می‌شد، رسیدند. وظیفه آنها این بود که تپه را به هر قیمتی که شده تصرف کنند. چیزی که در این نبرد اتفاق می‌افتد، داستان رستگاری و بی‌معنی بودن جنگ را حکایت می‌کند؛ البته صرف نظر از نتیجه.

این فیلم سینمایی باعث شد تا ترنس مالیک بعد از یک غیبت ۲۰ ساله، دوباره به حرفه فیلمسازی بازگردد. اولین نسخه‌ای که از این فیلم آماده شد، 5 ساعت بود و تدوین آن هفت ماه زمان برد. در نسخه نهایی، ایفای نقش بیل پولمن، لوکاس هاس و میکی رورک حذف شد. خط باریک سرخ تا حد زیادی مورد تحسین منتقدان قرار گرفت و در هفت بخش نامزد دریافت جایزه اسکار شد. در جشنواره بین‌المللی فیلم برلین، این اثر توانست جایزه خرس طلایی را به دست بیاورد. مارتین اسکورسیزی، کارگردان بزرگ هالیوود، این فیلم را به‌عنوان دومین اثر موردعلاقه‌ی خود از دهه ۱۹۹۰ انتخاب کرد. مهم‌تر از آن، جینی سیسکل هم که از منتقدان بزرگ آمریکایی به شمار می‌رود، با عنوان «بزرگترین فیلم جنگی معاصر که تا به حال تماشا کردم»، این اثر را توصیف کرده است.

1- فیلم Rome, Open City

فیلم رم، شهر بی‌دفاع

  • کارگردان: روبرتو روسلینی
  • نویسنده: فدریکو فلینی و سرجیو آمیدئی
  • بازیگران: آلدو فابریتسی، آنا مانیانی و مارچلو پالی یرو
  • میانگین امتیازات Rome, Open City در  IMDB: 8.1

داستان مربوط به زمانی است که نازی‌ها، رم را اشغال کردند. زمانی که رم به‌عنوان یک شهر بی‌دفاع نامگذاری شد، دیگر خیلی از مردم این شهر به‌راحتی در خیابان‌ها می‌گشتند؛ بدون اینکه ترسی از بمب‌گذاری یا کشته شدن داشته باشند. اما همچنان زندگی خیلی از مردم رم، سخت و دشوار بود زیرا نیروهای نازی آنجا را اشغال کردند بودند و حکومت نظامی وجود داشت. غذاهای اساسی جیره‌بندی شده بودند و نازی‌ها هنوز به دنبال افرادی می‌گشتند که در جبهه مقاومت بودند. آنها حاضر بودند که برای نابودی این افراد و همچنین کسانی که نیازهای این جبهه را تامین می‌کنند، هر کاری انجام دهند. همین محدودیت‌ها، پتانسیل خیلی زیادی را برای یک داستان هیجان‌انگیز فراهم می‌کند. این اثر که یکی از بهترین فیلم های جنگ جهانی دوم به شمار می‌رود، حول محور شخصیت‌هایی می‌چرخد که ممکن است در جبهه مقاومت باشند، آسیب زیادی از جنگ دیده باشند، به‌واسطه‌ی این شرایط سخت وارد تعقیب و گریز شوند یا برای مدت زیادی خودشان را پنهان کنند. این اثر، سبکی نئورئالیسم و جنگی دارد.

نئورئالیسم ایتالیا جنبشی سینمایی بود که پس از پایان جنگ جهانی دوم در ایتالیا پدید آمد. رم، شهر بی‌دفاع آنقدر محبوب و مشهور شد که اولین سه‌گانه‌ی روسلینی با سبک نئورئالیسم را ایجاد کرد؛ قسمت دوم با نام Paisan (پاییزا) در سال ۱۹۴۶ و قسمت سوم هم با نام Germany, Year Zero (آلمان، سال صفر) در سال ۱۹۴۸ به نمایش درآمد. شهر بی‌دفاع نه‌تنها یکی از مهم‌ترین و نمادینی‌ترین کارهای سبک نئورئالیسم محسوب می‌شود، بلکه یک قدم مهم و سرنوشت‌ساز برای روسلینی به‌عنوان یک کارگردان است. این اثر اولین فیلم ایتالیایی پس از جنگ بود که توانست تحسین و تعریف زیادی را از منتقدان بگیرد و در سطح جهانی موفق به دریافت جایزه‌های مختلف شود. از جمله جایزه‌های آن می‌توان به نخل طلای جشنواره فیلم کن در سال ۱۹۴۶ اشاره کرد.

Back to top button