10 پرنسس  برتر انیمیشنی که از فیلم های کلاسیک دیزنی نیستند

[ad_1]

پرنسس برتر انیمیشنی

با انتشار بازسازی لایو اکشن «پری دریایی کوچولو» (The Little Mermaid) توسط دیزنی، فضای مجازی پر شده است از بحث درباره آثار کلاسیک و نسخه های لایو اکشن جدیدتر این کمپانی. هر بار که یکی از این بازسازی ها منتشر می شود، همین اتفاق می افتد. پرنسس های زیادی در نتیجه بحث های داغ و دائمی حول تولیدات دیزنی نادیده گرفته می شوند. بعضی ها شخصیت های جذاب فیلم هایی به شمار می روند که به خودی خود به کلاسیک تبدیل شدند، و بعضی دیگر شخصیت های دست کم گرفته شده ای شایسته توجه و بازنگری اند. در این مطلب 10 پرنسس  برتر انیمیشنی را نام بردیم که از فیلم های کلاسیک دیزنی نیستند.

10. پرنسس فیونا در انیمیشن «شرک» (Shrek)

فیونا پرنسس برتر انیمیشنی

محبوبیت بسیار زیاد فرنچایز «شرک» به این معنی است که فیونا تقریبا به اندازه پرنسس های دیزنی معروف است. فیونا از سرزمین های دور در یک برج حبس می شود و توسط غولی به نام شرک نجات پیدا می کند، اما او شخصیتی فراتر از یک پرنسس معمولی است. این شاهزاده خانم هنرهای رزمی بلد است. او بیشتر از مجموع بقیه کاراکترها مبارزه می کند.

اما راز فیونا نفرین او است؛ هر شب او تبدیل به یک غول می شود. این نفرین به نفع او تمام می شود چون عشق واقعی را با شرک پیدا می کند، نه لرد فارکاد بداخلاق یا هر شاهزاده رقت انگیز دیگر. او نمونه اولیه یک شاهزاده خانم مقتدر بود که ثابت کرد زیبا بودن به این معنی نیست که نمی توانی از پس خودت بربیایی یا مبارزه کردن بلد نباشی.

بازی شرک مخصوص PS1

9. پرنسس آناستازیا در انیمیشن «آناستازیا» (Anastasia)

آناستازیا پرنسس برتر انیمیشنی

این محصول استودیوی انیمیشن فاکس بر اساس افسانه دوشس بزرگ آناستازیا رومانوف، کوچک ترین دختر آخرین فرمانروای امپراتوری روسیه است که شایعه شده بود از اعدام خانواده اش به دست بلشویک های انقلابی جان سالم به در برده است.

در فیلم، پرنسس آناستازیا فرار می کند اما وارد شدن ضربه ای به سرش، منجر به فراموشی می شود. او به عنوان یک یتیم بزرگ می شود و در نهایت خانواده اش را پیدا می کند و جادوگر شیطانی راسپوتین را از بین می برد و نفرین خانواده رومانوف را در این راه می شکند.

8. پرنسس بندانگشتی در انیمیشن «بندانگشتی» (Thumbelina)

«بندانگشتی» از داستان افسانه ای به همین نام نوشته هانس کریستن اندرسون اقتباس شده است. بندانگشتی کوچک از یک گل متولد، و در نهایت عاشق کورنلیوس، شاهزاده پری ها می شود. اما اندکی بعد، بندانگشتی ربوده می شود. آنچه در ادامه رخ می دهد یک ماجراجویی مینیاتور است که با عروسی بندانگشتی و شاهزاده کورنلیوس به اوج خود می رسد، و پس از آن بندانگشتی به طور جادویی یک جفت بال پری در می آورد.

این فیلم در سال 1994 اکران شد و توسط همان گروهی کارگردانی شد که بعدا «آناستازیا» را ساختند، و اگرچه هرگز به شهرت هم عصران دیزنی خود نرسید، بسیاری از بچه های دهه 90 آن را به عنوان یکی از بهترین فیلم های خانوادگی دست کم گرفته شده دهه 1990 به یاد می آورند.

7. پرنسس اودت در انیمیشن «شاهدخت قو» (The Swan Princess)

داستان انیمیشن «شاهدخت قو» که با الهام از نمایشنامه دریاچه قو ساخته شده از این قرار است که یک جادوگر شیطانی پرنسس اودت را نفرین می کند تا تبدیل به یک قو شود، و پرنسس تلاش می کند تا دوباره به کالبد انسانی خود برگردد. معشوقه اودت، شاهزاده درک، باید عشق خود را به او ثابت کند تا طلسم را بشکند، اما پس از اینکه روثبارت با یک ترفند به او کلک می زند، اودت از بین می رود و درک را ترک می کند تا با جادوگر تاریک مبارزه کند.

درک تنها با کمک دوستان حیوانی که اودت به عنوان یک قو برای خودش دست و پا کرده است موفق می شود. درک به شخصی که اودت به آن تبدیل شده است ابراز عشق می کند، و از همان آغاز خواستگاری زمانی که تلاش می کرد دلایلی را برای دوست داشتن اودت به جز زیبایی اش برشمرد، خود را نجات داد. اودت به زندگی برمی گردد، طلسم شکسته می شود و همگی با خوشحالی زندگی می کنند، و ثابت می کند که شروع یک رابطه که تنها بر اساس جذابیت های ظاهری باشد، به مشکلات زیادی ختم می شود.

6. پرنسس ایلونوی در انیمیشن «دیگ سیاه» (The Black Cauldron)

این داستان که بر اساس مجموعه کتابی به نام «سرگذشت پرایدین» (The Chronicles of Prydain) که از اساطیر ولز الهام گرفته است، در مورد پسری به نام تاران است که باید مانع از پیدا کردن یک شی قدرتمند معروف به دیگ سیاه توسط پادشاه شیطان صفت شود. وقتی تاران توسط خدمتکاران شاه دستگیر می شود، در سیاهچال با پرنسس ایلونوی ملاقات می کند و آن ها با هم فرار می کنند.

مسلما «دیگ سیاه» یکی از محصولات دیزنی است، اما جزو آثار کلاسیک پرنسس های آن نیست، در واقع، این یکی از انیمیشن های شکست خورده باکس آفیس است. پرنسس ایلونوی برای تکمیل ماموریت تاران بسیار مهم است. او خودش از یک سلسله جادوگران می آید، و ثابت می کند که یک همراه ارزشمند، و در عین حال سرسخت و جذاب است.

5. سان در انیمیشن «پرنسس مونونوکه» (Princess Mononoke)

«پرنسس مونونوکه» را می توان یک انیمیشن کلاسیک برای طرفداران هایائو میازاکی معرفی کرد. این فیلم به عنوان یکی از بهترین آثار استودیو جیبلی بسیار محبوب است. «پرنسس مونونوکه» تنها لقبی است که به دختری به نام سان داده شده که توسط گرگ ها بزرگ شده و از انسان ها به خاطر بی توجهی به طبیعت متنفر است.

داستان تا حد زیادی به موضوع محیط زیست می پردازد، چون مردم شهر آهنی، جایی که قسمت اعظم فیلم در آن می گذرد، دائما با روح جنگل و دیگر موجودات طبیعی و ماورا طبیعی درگیرند. سان به عنوان یک ارتباط بین طبیعت و جهان انسان عمل می کند و تلاش برای یافتن تعادل بین آن ها را نشان می دهد.

4. پرنسس آنلیس در انیمیشن «باربی در نقش شاهزاده و گدا» (Barbie as the Princess and the Pauper)

چهارمین پرنسس  برتر انیمیشنی، پرنسس آنلیس قرار است با پادشاه ثروتمند دومینیک ازدواج کند تا پادشاهی خود را از فروپاشی مالی نجات دهد، اما او عاشق معلم خود جولیان است. هنگامی که آنلیس توسط مشاور شرور ملکه ربوده می شود، جولیان از اریکای فقیر می خواهد که در حالی که به دنبال پرنسس می گردد، خود را به عنوان آنلیس معرفی کند. اتفاقا اریکا و آنلیس خیلی به هم شباهت دارند و تنها رنگ موهایشان فرق می کند. اتفاقات خنده داری در این بین می افتد اما در پایان، پادشاهی نجات پیدا می کند.

این انیمیشن موزیکال کامپیوتری محصول 2004 ممکن است برای برخی از مخاطبان کمی پیش پاافتاده باشد، اما خیلی های دیگر آن را بهترین فیلم انیمیشن باربی می دانند. این انیمیشن به خاطر آهنگ های به یادماندنی مثل «من دختری مثل تو هستم» طرفدارانی دست و پا کرده و بر اساس داستان «شاهزاده و گدا» (The Prince and the Pauper) نوشته ی مارک تواین ساخته شده است.

3. پرنسس آتا در انیمیشن «زندگی یک حشره» (A Bug’s Life)

«زندگی یک حشره» دومین همکاری دیزنی و پیکسار پس از «داستان اسباب بازی» است. این انیمیشن داستان فلیک، یک مورچه مخترع را روایت می کند که به طور تصادفی غذای کلونی خود را نابود می کند. پرنسس آتا فلیک را می فرستد تا جنگجویانی را برای محافظت از آن ها پیدا کند و معتقد است که این یک ماموریت بیهوده است، اما وقتی فلیک با چیزی که فکر می کند حشرات جنگجو هستند برمی گردد، آتا دوباره به او اعتماد می کند و اجازه می دهد تا نقشه اش را اجرا کند.

بعد از چند فراز و نشیب بیشتر، آتا در نهایت فلیک را از دست ملخ ها نجات می دهد. آتا همان پرنسس  برتر انیمیشنی است که بهترین ها را برای مردمش (یا، بهتر است بگوییم، مورچه هایش) بدون هیچ انگیزه  ی خودخواهانه ای می خواهد.

2. پرنسس کیدا در انیمیشن «آتلانتیس: امپراتوری گمشده» (Atlantis: The Lost Empire)

«آتلانتیس: امپراتوری گمشده» حول محور یک باستان شناس به نام میلو تاچ می چرخد، که در نهایت این فرصت را پیدا می کند که به همراه فرمانده رورک به یک سفر اکتشافی برای یافتن شهر گمشده برود. رورک مخفیانه قصد دارد منبع قدرت و طول عمر شهر، کریستالی به نام قلب آتلانتیس را بدزدد. اما زمانی که قلب آتلانتیس با پرنسس شهر به نام کیدا مرتبط می شود، هر دو طرف برای گرفتن این کریستال ارزشمند می جنگند.

این فیلم به خاطر سبک انیمیشنی اش بسیار مورد توجه قرار گرفت. این انیمیشن در زمان انتشار در مقابل انیمیشن های کامپیوتری شکست خورد. طراحی شخصیت کیدا به عنوان یک پرنسس  برتر انیمیشنی به یادماندنی است، اگرچه او در این فیلم نقش یک دختر بی دست وپا و آشفته را بازی می کند و تبدیل به مک کافینی می شود که همه به دنبالش می گردند.

1. پرنسس مریدا در انیمیشن «دلیر» (Brave)

«دلیر» اولین فیلم پیکسار با یک قهرمان زن و همچنین اولین محصول این کمپانی به کارگردانی (دستیار) یک زن بود. پرنسس مریدا با امتناع از نامزدی خود از سنت سرپیچی می کند و این امر باعث خشم مادرش ملکه الینور می شود. وقتی مریدا دست به دامن یک جادوگر می شود تا عقاید مادرش را عوض کند، او ناخواسته مادرش را به خرس تبدیل می کند. پس از آشتی، الینور به شکل انسانی خود باز می گردد و مریدا موفق می شود رسم قدیمی ازدواج های از قبل تعیین شده را بشکند.

اولین پرنسس  برتر انیمیشنی یعنی مریدا را می توان یک شاهزاده خانم مدرن در نظر گرفت تا جایی که او نگران ازدواج با یک شاهزاده نیست، بلکه بیشتر به دنبال زندگی بر اساس علایق خودش است. «دلیر» همچنین یک رابطه شیرین و ظریف بین مادر و دختر را نشان می دهد که اغلب در فیلم های پرنسسی دیده نمی شود. مریدا از نظر فنی یک پرنسس دیزنی است، اما او بخشی از نسل جدید است و هنوز هم تنها کسی است که از پیکسار آمده.

منبع: collider

[ad_2]

دکمه بازگشت به بالا