چرا موسیقی مهم است؟

1. گوش دادن به موسیقی استرس تان راکاهش می دهد

بسیاری از ما وقتی که خسته هستیم و یا در حالت فشار روحی قرار داریم مستقیما به سمت موسیقی آرامش بخش می رویم. فقط ما نیستیم که اینچنین فکر می کنیم. تحقیقات قابل توجهی این قضیه را عنوان کرده است. بطور خاص، موسیقی کلاسیک آرام و آهسته برای داشتن تاثیر بیشتر پیشنهاد می شود. اگر برای مقابله با استرس تان اوقات سختی دارید، تهیه لیستی از آهنگ های کلاسیک مناسب می تواند ایده خوبی باشد و یا گوش دادن به موسیقی های آرامش بخش را امتحان کنید. یا موسیقی فیلم های کلاسیک. براساس مطالعات انجام شده این نوع موسیقی، اثرات قوی تری در کاهش اضطراب به نسبت داروهای ضد اضطراب دارد.

2. گوش دادن به موسیقی آستانه تحمل تان را بالا می برد

آیا شاغل هستید؟ آیا احساس می کنید وقتی که به موسیقی گوش می کنید کارهایتان را بهتر انجام می دهید؟ شاید عجیب به نظر برسد، در واقع تحقیقات زیادی در این مورد انجام شده و به اندازه کافی موثق است. مطالعات نشان داده که موسیقی می تواند استقامت بدن را تا میزان 15% افزایش بدهد. بنابراین اگر همیشه احساس می کردید که وقتی به TrackMelody گوش می دهید توانایی تان در انجام کاری افزایش پیدا کرده، حق با شما بوده است.

3. موسیقی باعث سلامتی شما است

برخی تحقیقات ثابت کرده است که مزایای سلامتی قابل سنجشی در گوش دادن به موسیقی وجود دارد. گوش دادن به موسیقی باعث آزاد سازی دوپامین می شود و اغلب اثر شیمیایی لذت بخشی مانند غذا خوردن تولید می کند . یک پلتفرم موسیقی کامل و جامع است که به کاربران امکان پیدا کردن، و گوش دادن آهنگ های مورد علاقه را فراهم می کند . اگر رژیم لاغری دارید این می تواند برایتان خبر خوبی باشد! می توانید همان تجربه لذت خوردن غذاهای مورد علاقه تان را با غرق شدن در موسیقی مورد علاقه تان تجربه کنید. آن هم بدون داشتن هیچ پیامد منفی بهداشتی.

4. شرکت در گروه موسیقی باعث می شود شادتر شوید

آیا تابه حال دقت کرده اید افرادی که در یک گروه کر با هم مشارکت دارند بیش از حد خوشحال هستند؟ خوب، این فقط نظر شما نیست. علم در واقع توضیح می دهد که چه چیزی باعث می شود این نوازندگان تا این حد خوشحال باشند و بهترین بخش آن این است که حتی اکثر غریب به اتفاق خوانندگان همان اثرات مثبت را تجربه کرده اند. این برای شما چه معنی می تواند داشته باشد؟ امیدوارم مرتبه بعد که فرصت آواز خواندن در گروهی را داشتید، فارغ از اینکه نگران باشید چطور بنظر خواهید رسید این موضوع را تجربه کنید. مطالعه ای دیگر اثبات کرده است که آواز خواندن با هم رابطه ها را گسترش می دهد. نگران نباشید. اگر احساس می کنید که بیش از حد خجالتی هستید می توانید زیر دوش حمام آواز بخوانید. فقط مطمئن شوید که اینکار را کمی بیشتر انجام می دهید.

پیشنهاد می کنم معنای جدیدی را به معانی معمولی که به واژه ی «شکل» نسبت می دهیم اضافه کنیم؛ معنایی که از محدودیت های دیدگاه اغراق  شده درباره ی شکل- که پیش از این به آن اشاره شد- فراتر می رود. اصواتی که به  شکلی موسیقایی خلق می شوند (منظور آن دسته شرایط فرهنگی هستند که موسیقی همیشه در آنها و به واسطه ی آنها موجود شده و تعیین کننده ی معنای «خلق موسیقایی» هستند) به مادیتی (جسمیتی) دست می یابند که با وجود این که زاده ی اصوات هستند و در نتیجه نمی توانند «ملموس» باشند به گونه ای تجربه می شوند که گویی حضوری فیزیکی دارند.

حضور در جسم یا همان «جسمیت» شالوده ی قدرت نوا در تعامل با اجسام را شکل می دهد؛ قدرتی که قادر به تعامل با اذهان و احساسات  ما نیز است. در واقع بر این نکته تأکید دارم که فرایند شکل گیری اصوات همان روش بنیادینی است که به موسیقی جسمیت بخشیده، آن را برای ذهن مجسم  کرده و احساسات همراه آن را جذاب می کند. به باور من قدرت اصوات در جسمیت بخشیدن به معنا (ایجاد واقعیت جسمانی برای معانی با هدف تجربه پذیر کردن شان برای انسان) نقشی محوری را برای آن ایفا می کند .

در این مورد اصوات موسیقی به واسطه ی معنا موجودیتی جسمانی پیدا می کنند و به  تنهایی یکی از اهداف ارزشمند خود را محقق می سازند. شکل موسیقایی (اصواتی که به گونه ای سازمان یافته اند تا بتوانند در بافت فرهنگی معنای موسیقایی پیدا کنند) شالوده ی تجربه ی منحصر به  فردی است که موسیقی فراهم می کند. در واقع شکل موسیقایی از طریق اصوات که دقیقاً به همین منظور وارد عمل شده ، به احساسات «جسمانیت می بخشد» (صورت خارجی می دهد). اما بُعدِ «اصوات شکل یافته» ی موسیقی که وجودش برای تجربه و درک آن ضروری است، خود به تنهایی برای درک کامل پیچیدگی های این هنر عالی و معانی خاصی که به  واسطه ی آن ممکن می شوند کافی نیست.

بنا بر استدلال من آموزش موسیقی باید به جسمانیت آن به مثابه یکی از عوامل تأثیرگذار اصلی بر تحقق هدفش نگاه کند؛ هدفی که در پی افزایش توانایی همه ی انسان ها در تجربه ی هر چه کامل تر قدرت موسیقی است. . . .ئچرا موسیقی برای انسان ها مهم است؟ در طول تاریخ انسان ها تلاش های زیادی را برای یافتن پاسخی کامل به سؤال «چرا موسیقی برای انسان ها مهم است؟» انجام داده اند که البته همه ی آنها به درِ بسته خورده اند. با این حال و به مرور زمان توضیحاتی مفید در این باره به دست  آورده ایم. این توضیحات باعث شده اند که اتفاق نظری قابل  قبول بین گروه های مختلف از جمله آموزگاران این هنر ایجاد شود و این گروه ها متقاعد شوند که همگی نظام باور مشترکی را دنبال می کنند که کنش های جمعی شان بر مبنای آن شکل می گیرند.

یکی از رویکردهای مهم به ارزش های موسیقی با نقش آن در افزایش عمق، کیفیت، دامنه و شدت تجربیات درونی انسان سر و کار دارد؛ تغییری که به شکلی خاص ناشی از عملکرد آن است و آن را از سایر فعالیت های انسانی متمایز می کند. این رویکرد ذهن فلاسفه ی موسیقی را به خود مشغول کرده است؛ فلاسفه ای که اغلب توجه شان بر درک «ماهیت» این هنر به مثابه مخلوق انسان متمرکز است و ارزش های آن را نیز بر همین اساس مد نظر دارند. از دیدگاه فلسفی، این هنر دو ویژگی خاص دارد که می توانند شالوده ی ارزش های آن در زندگی انسان را تشکیل دهند. موسیقی تجربه ی انسان را به تجربه ای «ویژه» تبدیل می کند و در پی تحقق سطحی از تجربه است که با تجربیات عادی تفاوت دارد.

این هنر تجربه عادی را به تجربه ای فوق العاده یا تجربه ای جزئی را به تجربه ای مهم تبدیل می کند. موسیقی جایگزینی برای واقعیت روزمره در اختیارمان قرار می دهد؛ جایگزینی که جانشین روش های وجودی عادی مان می شود. . موسیقی بر خلاف سایر هنرها به کاربردِ اصوات در ایجاد یک حسِ ویژه وابسته است که به تجربه ی انسان غنا می بخشد؛ اصواتی که با توجه به هنجارهای پذیرفته شده ی فرهنگی سازمان یافته اند. موسیقی از لحاظ استفاده  از اصوات منظم، به مثابه مواد اولیه برای «دگرگونی» (تبدیل از شکلی به شکل دیگر)، یک تجربه ی منحصر به  فرد و یگانه است. پنج بُعد ارزشی موسیقی، که ممکن است با ماهیت متمایز آن پیوند داشته باشند، عبارتند از:

همه ی روش های مختلف کسب تجربه ی موسیقایی، از جمله آهنگ سازی، نوازندگی، بداهه نوازی و گوش دادن، خلق معانی موسیقایی، به اشتراک گذاشتن این تجربه با دیگران را ممکن می کنند. ارزش این تأثیر در فراهم آوردن منبعی بی پایان از تجربیات مهم نهفته است که به شکلی منحصر به  فرد و به  واسطه ی موسیقی به دست آمده اند. برای بهره مندی از زیبایی های هدف مندی که نتیجه ی خلق و به اشتراک گذاشتن آنه هستند، باید ارزش های موسیقایی را مد نظر قرار دهید. در طول تاریخ انسان ها در تلاش برای تحقق هدفی بوده اند که نتیجه اش کسب تجربیات معنادار موسیقایی است.

.  تلاش برای یافتن یک معنای موسیقایی به مثابه نوعی هدف، پیامدهای مثبت متعددی دارد. انسان بودن به معنای خلق و جستجوی معناست. زندگیِ سرشار از معنا – از جمله سرشار از معانی موسیقایی- نوعی از زندگی است که یکی از نیازهای اولیه انسان را محقق می کند. پیامدهای تحقق این هدف ایجاد حس تمامیت، سلامتی و رضایت است. این اتفاق تأثیراتی عمیق بر سلامت جسمانی، هیجانی، روان شناسی و معنوی انسان دارد. تأثیرات مد نظر پیامدهایی بیرونی نیز دارند و بر سلامت خانواده، جامعه، ملت، فرهنگ و هر آنچه تأثیر می گذارند که سلامتش، در نهایت، به سلامت اعضایش وابسته است.

. بر اساس باور موجود بسیاری از ارزش هایی که بر منحصر به  فرد بودن تجربه ی موسیقایی متکی نیستند، نتیجه ی مشارکت انسان ها در حوزه ها ی مختلف موسیقی تلقی می شوند. در صورتی که تلاش برای دستیابی به این ارزش ها مستلزم تضعیف تجربه و یادگیری موسیقایی باشد، موسیقی را ابزار قرار داده ایم. در اکثر موارد تحقق برخی ارزش های خاص، مستلزم تغییر در تلاش  ما برای رسیدن به ارزش های موسیقایی به مثابه یک هدف مشخص نیست. این گونه ارزش ها بعدها مکمل ارزش های موسیقایی خواهند شد و می توانند از جمله تأثیرات مثبت و مطلوب برنامه هایی باشند که صرفاً متمرکز بر آموزش های موسیقایی هستند.

هدف وجودی آموزش موسیقی اشتراک هر چه بیشتر و عمیق تر ارزش های موسیقایی است. با وجود این که هیچ توضیح واحدی نمی تواند تعریفی کامل و قطعی از ارزش های آن ارائه دهد، می توان و البته بهتر است به اجماع نظر لازم برای دستیابی به شالوده ی کنش جمعی در این حوزه برسیم. در این برهه از تاریخ می توان به نظام باور کارآمدی برای آموزگاران این هنر دست یافت؛ البته این هدف زمانی محقق می شود که نگرشی که در پیش می گیریم، به جای تأکید بر تمایز و مانعیت، بر شمول متمرکز باشد. این مقاله در صدد است دلایلی را ارائه کند و نشان بدهد ارزش های موسیقایی را می توان هم زمان هدف و وسیله ای مکمل دانست.

در واقع ارزش های موسیقایی ذهن، جسم و احساسات را به طور هم زمان در بر می گیرند که به طور هم زمان ماهیتی جهان شمول، منطبق بر فرهنگ محلی و فردی دارند. ارزش های موسیقایی می توانند از محصولات و فرایندهای موسیقایی سرچشمه بگیرند و تجربیاتی را پوشش  دهند که در کلِ طیف احساسات بشر موجود هستند. این تجربیات را می توان محصول کل مجموعه ی موسیقی موجود در جهان دانست. همه ی آموزگاران موسیقی مسئول ایجاد جایگاه حرفه ای و اقناع کننده ای هستند که بر مبنای همین تعریف شکل گرفته است و باید تمام تلاش شان را انجام دهند تا پاسخ معمای دیرینه ای را بیابند که راز ارزش قائل شدن انسان ها برای آن را برملا می سازد.

یکی از مهم ترین آن بخش ها خود حافظه است. بنابراین اگر با حافظه بد خودتان مشکل دارید نواختن یک آلت موسیقی چیزی است که باید در نظر بگیرید. به نظر می رسد موسیقی کلاسیک بزرگترین برنده این پژوهش باشد. اگر تابحال در این مورد اقدامی صورت نداده اید شاید زمان آن رسیده باشد که شروع به کاوش در مورد برخی از این ابزارهای موسیقی بکنید. اینکه چرا موسیقی چنین تاثیر عمیقی به روی ما می گذارد شرح داده شد. بر این اساس خیلی سخت است که با این واقعیت مخالفت کنید که اگر موسیقی وارد زندگی تان شود، زندگی تان بهتر نخواهد شد.

Back to top button