خلاصه کتاب هنر در لحظه زندگی کردن | شانا نیکوئست

خلاصه کتاب هنر در لحظه زندگی کردن ( نویسنده شانا نیکوئست )
کتاب هنر در لحظه زندگی کردن (Present Over Perfect) اثر شانا نیکوئست، در دنیای امروز که همه ما درگیر مسابقه بی وقفه کمال گرایی و مشغله ایم، مثل یه دوست دلسوز دستمون رو می گیره و نشون می ده چطور از این چرخه خسته کننده رها بشیم و به آرامش برسیم.
تابه حال شده حس کنید یه عالمه کار روی سرتون ریخته، اما باز هم حس می کنید کافی نیستید؟ همیشه دنبال اون تصویر بی نقص از خودتون هستید، از شغلتون، از خانواده تون، حتی از ظاهر و زندگی شخصی تون؟ این جور وقت ها آدم حسابی گیج می شه و تهش فقط خستگی و اضطراب می مونه. شانا نیکوئست، نویسنده ای که خودش این مسیر رو رفته، توی این کتاب بهمون یاد می ده چطور از این فشارها رها بشیم و یه زندگی معنادار و آروم تر رو تجربه کنیم. اون نه تنها بهمون می گه چی کار کنیم، بلکه نشون می ده چطور اون خود واقعی رو که لای لایه های انتظارات و بایدها گم شده، دوباره پیدا کنیم.
مقدمه: رهایی از بند مشغله و یافتن خود واقعی در هنر در لحظه زندگی کردن
این روزها اگه به اطرافتون نگاه کنید، می بینید همه در حال دویدنن. انگار یه مسابقه دو ماراتن نامرئی تو جریانه که هر کی بیشتر بدوئه و بیشتر خودش رو مشغول نشون بده، برنده تره. اما ته این مسابقه چیه؟ خستگی، فرسودگی و یه حس مداوم اضطراب. خیلی از ما توی این گرداب گیر افتادیم و ناخودآگاه با یه عالمه باید و حتماً زندگی می کنیم که شاید اصلاً مال خودمون نیست.
شانا نیکوئست، دقیقاً از همین نقطه شروع می کنه. اون خودش کسیه که تمام این فشارها رو تجربه کرده. حس می کرده باید همیشه بی نقص باشه، همیشه در حال انجام دادن یه کاری، همیشه در حال اثبات خودش به بقیه. این فشارها انقدر زیاد می شه که بالاخره یه جایی آدم کم می آره. شانا هم کم می آره و توی همون لحظه شکست، تصمیم می گیره مسیر زندگیش رو عوض کنه. اون دنبال یه راهیه که به جای کمال گرایی و مشغله الکی، به حضور و آرامش برسه. کتاب Present Over Perfect که توی فارسی به اسم هنر در لحظه زندگی کردن ترجمه شده، حاصل همین سفر شخصیه. این کتاب فقط یه مجموعه نصیحت خشک و خالی نیست، بلکه یه داستان واقعیه از رهایی و پیدا کردن آرامش. این خلاصه قراره بهتون کمک کنه تا عمیقاً با مفاهیم کتاب آشنا بشید و درس های اصلی اون رو توی زندگی خودتون پیاده کنید.
شانا نیکوئست: صدای همدلانه برای زندگی های پرفشار
اگه دنبال نویسنده ای می گردید که باهاتون روراست و صمیمی حرف بزنه، انگار سال هاست دوستش دارید، شانا نیکوئست همون آدمه. اون یه نویسنده و سخنران آمریکاییه که با لحن گرم و صداقتش، خیلی ها رو به خودش جذب کرده. شانا معمولاً درباره مسائلی مثل ایمان، خانواده، آشپزی و زندگی روزمره می نویسه. اما چیزی که باعث شده کتاب هنر در لحظه زندگی کردن اینقدر پرطرفدار بشه، تجربه شخصی خودشه.
شانا نیکوئست برای سال ها تلاش می کرد تا یه زندگی بی نقص و پر از مشغله رو حفظ کنه. مدام در حال دویدن بود، همزمان چند تا کار رو با هم انجام می داد، و فکر می کرد هرچی بیشتر بله بگه و بیشتر خودش رو درگیر کنه، موفق تره. اما این مسیر تهش به کجا رسید؟ به فرسودگی، اضطراب و از دست دادن حس واقعی خودش. توی این کتاب، شانا با ما صادقانه در مورد لحظاتی حرف می زنه که حس می کرد دیگه نمی تونه ادامه بده، لحظاتی که از فشار کمال گرایی و انتظار بقیه خسته شده بود.
همین تجربیات شخصیه که حرف های شانا رو اینقدر ملموس و قابل اعتماد می کنه. اون فقط یه تئوریسین نیست، یه رفیقیه که خودش این مسیر رو رفته و حالا داره تجربه هاشو با ما به اشتراک می ذاره. کتاب های دیگه اش مثل Bittersweet و Cold Tangerines هم همین لحن صمیمی و عمیق رو دارن و نشون می دن شانا چقدر به مسائل روزمره زندگی و پیچیدگی های احساسی انسان اهمیت می ده. اون توی این کتاب، انگار جلوی خودمون نشسته و داره باهامون درد دل می کنه، از سختی ها می گه، از لحظه هایی که مسیر درست رو پیدا کرده و از آرامشی که بالاخره به دست آورده. همین باعث می شه خواننده حس کنه تنها نیست و راهی برای رهایی از این فشارها وجود داره.
حضور بر کمال: فلسفه ای برای آرامش در بحبوحه زندگی پرشتاب
عنوان اصلی کتاب، Present Over Perfect خودش یه عالمه حرف برای گفتن داره. شانا می گه بیاین انتخاب کنیم که در حال و لحظه حضور داشته باشیم، حتی اگه این حضور کامل یا بی نقص به نظر نرسه. این یعنی چی؟ یعنی به جای اینکه تمام حواسمون رو بدیم به اینکه بهترینِ بهترین باشیم، بی نقص باشیم، یا همیشه در حال پیشرفت باشیم، تمرکزمون رو بذاریم روی همین لحظه ای که داریم زندگی می کنیم. روی همین حس، روی همین مکالمه، روی همین کار کوچیک.
شانا توی کتابش یه جمله کلیدی داره که حسابی تکونت می ده: مشغله نوعی بیماریِ روحی روانی است. شاید اولش عجیب به نظر برسه، مگه میشه مشغله یه بیماری باشه؟ مگه این همه شلوغی و کار نشونه پیشرفت نیست؟ شانا می گه نه! این مشغله دائمی و این نیاز به اثبات همیشه مشغول بودن در واقع یه جور پنهان شدن از خود واقعیه. یه جوری که از خودمون، از احساساتمون، از ارتباطات عمیقمون فرار می کنیم تا مبادا با تنهایی یا سکوت روبرو بشیم.
جامعه امروز ما خیلی اوقات بهمون فشار میاره که همیشه بله بگیم. بله به یه قرار کاری دیگه، بله به یه پروژه جدید، بله به یه مهمونی که خسته مون می کنه. این بله گفتن های مداوم، کم کم ما رو از خودمون دور می کنه و توی یه دایره باطل از تعهدات بیهوده گیر می ندازه. چالش اصلی هم همینه: چطور توی یه جامعه ای که سرعت و موفقیت رو با مشغله زیاد می سنجه، بتونیم این فلسفه حضور بر کمال رو بپذیریم؟ شانا نیکوئست بهمون نشون می ده که این کار شدنیه، فقط باید شهامت داشته باشیم که مسیرمون رو عوض کنیم و دست از این دویدن بی وقفه برداریم. این فلسفه می گه بیاین آدم های واقعی باشیم، نه ربات های برنامه ریزی شده برای کمال.
سفر به عمق هنر در لحظه زندگی کردن: خلاصه فصول
این کتاب یه جورایی مثل یه نقشه راه می مونه که شانا نیکوئست برامون کشیده تا بتونیم از سرزمین پرفشار کمال گرایی به جزیره آرام حضور در لحظه برسیم. بیاین با هم قدم به قدم این نقشه رو مرور کنیم:
بخش اول: تحولی عمیق (The Deep Transformation)
شانا توی این بخش، قصه ی خودش رو تعریف می کنه. قصه ی اون لحظه که دیگه کم می آره، اون لحظه که حس می کنه انگار توی یه کشتی شکسته وسط دریا گیر افتاده. این بخش همون نقطه شکسته که خیلی از ماها تجربه می کنیم؛ وقتی که دیگه نمی تونیم بار مسئولیت ها و انتظارات رو روی دوشمون تحمل کنیم. شانا از مفهوم بریدن صحبت می کنه. بریدن از چی؟ از تمام اون چیزهایی که بهمون آرامش نمی ده، از تعهدات و قول و قرارهایی که فقط بار روی دوشمون اضافه می کنه. اون می گه ما خیلی وقت ها توی یه کارکرد مداوم و دایره وار گیر می کنیم؛ مدام می دویم، مدام کار می کنیم، اما تهش هیچ اتفاق جدیدی نمی افته و فقط خسته تر می شیم. این بخش درباره بت شکنی هم حرف می زنه. بت هایی مثل تایید بقیه، نیاز به بی نقصی، یا حتی بت همیشه شاد بودن.
شانا می گه مهم ترین کلمه ای که زندگیش رو تغییر داد، کلمه نه بود. قدرت نه گفتن به چیزهایی که ما رو از خودمون دور می کنه، یا به چیزهایی که به ما آسیب می زنه. درس مهم این بخش اینه که شجاعت داشته باشیم بگیم نه به چیزهایی که ما رو از خود واقعیمون، از آرامش و از حضور در لحظه دور می کنه. این نه گفتن، اولین قدم برای یه زندگی متفاوت و عمیق تره.
بخش دوم: تونل ها (The Tunnels)
بعد از اینکه تصمیم می گیریم تغییر کنیم و از یه سری چیزها ببُریم، تازه وارد یه فاز جدید می شیم که شانا اسمش رو گذاشته تونل ها. تونل ها می تونن تاریک و ترسناک باشن. این بخش درباره سفر به اعماق وجودمونه، جایی که با ترس هامون، اضطراب هامون و آسیب پذیری هامون روبرو می شیم. شانا از مفهوم سرکه و روغن حرف می زنه. زندگی پر از تفاوت ها و چیزهای متضاده، اما چطور می تونیم این تفاوت ها رو با هم ترکیب کنیم تا به یه چیز تازه برسیم؟
اینجا شانا تاکید می کنه چقدر به فضایی گسترده و مقدس نیاز داریم. یعنی چی؟ یعنی به سکوت، به خلوت، به یه جایی که بتونیم با خودمون باشیم و به صدای درونی مون گوش بدیم. در سکون بودن، اهمیت مدیتیشن و تامل رو نشون می ده. توی این تونل هاست که یاد می گیریم چطور حتی توی شلوغ ترین لحظات زندگی هم یه گوشه دنج برای خودمون پیدا کنیم. درس اصلی این بخش اینه که برای پیدا کردن آرامش واقعی، باید شهامت روبرو شدن با خودمون رو داشته باشیم و بتونیم توی میان آشفتگی ها هم سکوت و آرامش رو پیدا کنیم.
بخش سوم: میراث (The Legacy)
توی این بخش، شانا از اهمیت استقلال عمل حرف می زنه. یعنی چی؟ یعنی اینکه زندگی مون رو بر اساس ارزش های شخصی خودمون بچینیم، نه بر اساس انتظارات بقیه یا آنچه جامعه بهمون دیکته می کنه. خیلی وقت ها ما ناخودآگاه دنبال تایید دیگرانیم و زندگی می کنیم تا اون ها رو راضی نگه داریم. اما شانا می گه اگه قرار باشه میراثی از خودمون به جا بذاریم، این میراث باید از اصالت خودمون نشات بگیره.
شانا یه نکته جالب دیگه هم مطرح می کنه: وقتی شجاعت کسل کننده به نظر می رسد. شاید فکر کنیم شجاعت یعنی کارهای خارق العاده کردن یا موفقیت های بزرگ به دست آوردن. اما شانا می گه گاهی شجاعت واقعی اینه که به مسیر درست و ساده خودت پایبند باشی، حتی اگه از نظر بقیه کسل کننده باشه یا پر زرق و برق نباشه. هنر در لحظه زندگی کردن دقیقاً توی همین بخش بیشتر خودشو نشون می ده. اینجا دیگه فقط یه مفهوم نیست، یه شیوه ی زندگیه. درس این بخش اینه که میراث واقعی ما، از حضور ما، از اصالت ما و از زندگی بر اساس ارزش های واقعیمون ساخته می شه، نه از تعداد دستاوردها و موفقیت هایی که برای تایید بقیه به دست آوردیم.
بخش چهارم: راه رفتن روی آب (Walking on Water)
این بخش یه جورایی درباره رهایی از گذشته و شروعیه دوباره ست. شانا از غسل تعمید حرف می زنه که نشونه ی یه شروع جدیده و شستن گذشته. ما خیلی وقت ها بار گذشته، اشتباهاتمون، یا انتظاراتی که از خودمون داشتیم و برآورده نشدن رو با خودمون حمل می کنیم. شانا می گه باید از این بارها رها شد.
اون همچنین باید خیلی خوب باشد رو نقد می کنه. این یعنی چی؟ یعنی نقد اون کمال گرایی که همیشه بهمون می گه باید بهترین باشی، باید عالی باشی. این فشار باعث می شه از چیزهایی که به اندازه کافی خوبن، لذت نبریم. شانا می گه محدودیت نه تنها یه چیز بد نیست، بلکه می تونه راهی برای آزادی باشه. وقتی محدودیت هامون رو می پذیریم، در واقع داریم راه رو برای تمرکز روی چیزهایی که واقعاً مهمن باز می کنیم. درس این بخش اینه که به فرآیند زندگی اعتماد کنیم، ناکامل بودن رو بپذیریم و بدونیم که همین محدودیت ها هم می تونن بخشی از زیبایی زندگی ما باشن و مسیرهای جدیدی رو باز کنن.
بخش پنجم: زندگی در لحظه (Living in the Present)
این بخش دیگه عملی تر می شه. شانا بهمون راهکارهای عملی می ده برای سروسامان دادن به زندگیمون و ساده تر کردن اون. منظور فقط مرتب کردن خونه نیست، مرتب کردن ذهنمونه، مرتب کردن اولویت هامونه. اون از یادگیری بازی صحبت می کنه. یعنی چی؟ یعنی زندگی کردن با یه دیدگاه شادتر، با آگاهی بیشتر، و لذت بردن از لحظه های کوچیک. خیلی وقت ها ما اونقدر درگیر اهداف بزرگیم که یادمون می ره از همین لحظه های روزمره لذت ببریم. شانا تاکید می کنه سادگی می تونه زیبایی های زیادی رو برامون به ارمغان بیاره. پیدا کردن زیبایی توی یه فنجون چای صبحگاهی، توی یه پیاده روی کوتاه، توی یه مکالمه ساده با یه دوست.
اون از اهمیت محیط شاد هم حرف می زنه. محیطی که هم از نظر فیزیکی و هم از نظر روحی برامون آرامش و خلاقیت بیاره. این بخش بهمون نشون می ده چطور به طور روزمره، حضور در لحظه رو تمرین کنیم و اون رو به یه عادت تبدیل کنیم. درس این بخش، پیدا کردن شادی و آرامش توی همین روزمرگی هاست، نه توی اتفاقات بزرگ و دور از دسترس.
بخش ششم: پرت کردن آب نبات (Throwing Candy)
این بخش پایانی کتاب یه جورایی اوج رهاییه. شانا از خود ذاتی حرف می زنه، یعنی برگشتن به هسته وجودیمون، اون بخشی از خودمون که با تمام فشارها و انتظارات از بین نرفته. اون میگه باید یاد بگیریم به قلب خودمون گوش بدیم و به اون چیزهایی بله بگیم که واقعاً برامون مهمه. خیلی وقت ها ما انرژی مون رو از تایید بقیه می گیریم، اما شانا توی این بخش از سوخت جدید صحبت می کنه. سوختی که از درون خودمون می آد، نه از دنیای بیرون.
این بخش نقش عشق و ارتباطات عمیق رو هم پررنگ می کنه. شانا می گه زندگی کردن در لحظه به معنای تنهایی نیست، بلکه به معنای سرمایه گذاری روی روابطی هست که عمیق و واقعی ان. در نهایت، شانا بهمون یادآوری می کنه که زندگی یه سفر مداومه، یه فرآیند همیشگی که توش مدام در حال رشد و یادگیری هستیم. درس این بخش اینه که با رها کردن چیزهای غیرضروری، می تونیم گوهرهای واقعی زندگی رو پیدا کنیم: خودمون رو، عشق رو، و آرامش واقعی رو.
شانا با اعتراف موقرانه اش یادبودی از قلب خود ساخته است؛ قلبی شکسته و متلاشی شده که درحال تبدیل شدن به قلبی خرسند، عاشق و آماده است. خواندن این کتاب درمورد او، خانواده، کلیسا و هم نسلانش به من قوتِ قلب بخشید. شانا ما را فرامی خواند تا دربرابرِ کشیده شدن به درون کورانِ «بله گفتن» مقاومت کنیم و راه بهتری پیش رویمان می گذارد، راهی برای بودن و حضور، راهی برای «نه گفتن». اما این «نه» بله ای است به چیزی خیلی بهتر.
مهم ترین درس های کلیدی و نکات کاربردی از هنر در لحظه زندگی کردن
بعد از اینکه کل کتاب رو ورق می زنیم و با شانا نیکوئست همراه می شیم، یه سری درس های خیلی مهم و کاربردی هست که مثل فانوس راهمون رو روشن می کنن. این درس ها فقط برای توی کتاب نیستن، می تونید همین امروز توی زندگی روزمره تون به کار ببریدشون:
1. قدرت نه گفتن: کلید رهایی از بار اضافی
این شاید مهم ترین درسی باشه که شانا بهمون می ده. نه گفتن به اون چیزهایی که ازمون زمان و انرژی می گیره، اما در واقع به اهداف و ارزش های اصلیمون کمکی نمی کنه. یاد بگیرید چطور با شجاعت به درخواست هایی که بهتون آرامش نمی ده یا شما رو از خودتون دور می کنه، نه بگید. این نه گفتن، فضای کافی رو براتون ایجاد می کنه تا به چیزهای مهم تر و واقعی تر زندگی بله بگید.
- اولویت بندی کنید: مشخص کنید چی براتون واقعاً مهمه و بقیه چیزها رو کنار بذارید.
- حد و مرز بذارید: یاد بگیرید چطور برای خودتون و زمانتون ارزش قائل باشید و نذارید بقیه اون رو مصرف کنن.
- از گناه نترسید: نه گفتن به معنای بی ادبی نیست، به معنای حفظ آرامش و انرژی خودتونه.
2. رهایی از کمال گرایی: پذیرش زیبایی ناکامل بودن
اگه همیشه دنبال بهترین و بی نقص ترین هستید، باید بگیم که خیلی وقت ها این مسیر به سمت فرسودگی و ناامیدی می ره. شانا بهمون نشون می ده که ناکامل بودن، زشت نیست، بلکه یه بخشی از زندگی انسانه.
یاد بگیرید اشتباه کنید، ازشون درس بگیرید و ادامه بدید. قرار نیست همیشه بی نقص باشید؛ انسان بودن به معنای تجربه کردن، یاد گرفتن و رشد کردنه. با پذیرش خودتون با تمام نقص ها، در واقع دارید یه بار سنگین رو از روی دوشتون برمی دارید و به آرامش واقعی می رسید.
3. اهمیت سکوت و خلوت: بازسازی انرژی درونی
توی این دنیای پر از هیاهو و سر و صدا، پیدا کردن لحظاتی برای سکوت و خلوت یه ضرورت حیاته. شانا تاکید می کنه که باید زمانی رو برای تنها بودن با خودتون اختصاص بدید. این لحظات فرصت می ده که به صدای درونی تون گوش بدید، انرژی از دست رفته تون رو برگردونید و ذهنتون رو از شلوغی های روزمره پاک کنید.
- مدیتیشن و تامل: حتی چند دقیقه در روز به سکوت و تمرکز بپردازید.
- قدم زدن در طبیعت: از شلوغی شهر دور بشید و با طبیعت ارتباط برقرار کنید.
- فضای بدون حواس پرتی: یه گوشه دنج برای خودتون توی خونه یا محل کار ایجاد کنید.
4. بازگشت به اصالت: زندگی بر اساس ارزش های شخصی
چند بار شده که به خاطر تایید دیگران، یا برای اینکه توی یه جمعی جا بشید، کاری رو انجام دادید که اصلاً باهاتون همخونی نداشته؟ شانا می گه باید از این بازی ها دست بردارید و برگردید به خود واقعی تون. زندگی بر اساس ارزش های شخصی خودتون، حتی اگه با جریان جامعه فرق داشته باشه، همون چیزیه که بهتون آرامش و حس خوب می ده.
- ارزش هاتون رو بشناسید: چی براتون مهمه؟ خانواده؟ آرامش؟ خلاقیت؟ صداقت؟
- باهاتون سازگار باشید: بین حرف و عملتون هماهنگی ایجاد کنید.
5. پیدا کردن شادی در سادگی: آگاه شدن از لحظات کوچک
شادی همیشه توی اتفاقات بزرگ و پر زرق و برق نیست. شانا بهمون یادآوری می کنه که زیبایی و شادی واقعی، توی لحظات ساده و روزمره زندگی پنهانه. یه فنجون قهوه صبحگاهی، دیدن لبخند عزیزانتون، یه بارون پاییزی. با آگاه شدن از این لحظات کوچیک و قدردانی ازشون، می تونید یه حس آرامش عمیق رو تجربه کنید.
- حضور ذهن رو تمرین کنید: تمام حواستون رو بدید به کاری که در حال انجامش هستید، حتی اگه شستن ظرف باشه!
- قدردان باشید: یه دفترچه داشته باشید و هر روز چیزهایی که براش شکرگزارید رو توش بنویسید.
6. پرورش ارتباطات عمیق: سرمایه گذاری بر روابط معنادار
توی دنیای امروز که روابط سطحی و مجازی زیاد شده، شانا تاکید می کنه که باید روی ارتباطات واقعی و عمیق سرمایه گذاری کنیم. دور آدم هایی رو بگیرید که شما رو همونجوری که هستید دوست دارن و بهتون آرامش می دن. این ارتباطات، مثل سوخت برای روح آدم می مونن.
- وقت بذارید: برای آدم های مهم زندگیتون وقت بذارید و با تمام وجود باهاشون باشید.
- گوش کنید: واقعاً به حرف هاشون گوش بدید، نه فقط برای اینکه جواب بدید.
- خودتون باشید: توی این روابط، نیاز به نقش بازی کردن نیست.
نظر منتقدان و بازتاب های کتاب: چرا هنر در لحظه زندگی کردن اینقدر محبوب شد؟
هنر در لحظه زندگی کردن از همون روزهای اول انتشارش، سروصدای زیادی به پا کرد و حسابی محبوب شد. این کتاب فقط یه کتاب خودسازی معمولی نبود، بلکه انگار صدای دل خیلی ها بود که توی شلوغی زندگی مدرن گم شده بودن. منتقدها و خواننده ها، این کتاب رو به خاطر چند تا ویژگی اصلیش تحسین کردن که باعث شده اینقدر توی دل ها جا باز کنه.
اولین چیزی که همه بهش اشاره می کنن، لحن صادقانه و همدلانه شانا نیکوئست هست. اون از بالا به ما نگاه نمی کنه، بلکه کنارمون می شینه و از تجربه های شخصی و آسیب پذیری هاش باهامون حرف می زنه. انگار یه دوست قدیمی داره باهامون درد دل می کنه و همین باعث می شه خواننده حس نزدیکی و اعتماد پیدا کنه. خیلی از منتقدها این کتاب رو یه رفیق یا معلم خطاب کردن که بدون ادعا، درس های زندگی رو بهمون یاد می ده.
دومین ویژگی مهم، کاربردی بودن و عملی بودن راهکارهاشه. شانا فقط از مفاهیم انتزاعی حرف نمی زنه، بلکه نشون می ده چطور می تونیم این فلسفه حضور بر کمال رو توی زندگی روزمره پیاده کنیم. برای کسانی که از فشارهای کمال گرایی و مشغله زیاد خسته شدن، این کتاب یه راهنمای واقعی بوده که بهشون کمک کرده قدم های کوچیک اما موثری برای تغییر بردارن.
نکته دیگه، تمرکز کتاب روی رهایی از کمال گراییه. توی جامعه ای که همه بهمون میگن همیشه بهتر باش، هنر در لحظه زندگی کردن مثل یه نفس عمیق میمونه که بهمون یادآوری می کنه لازم نیست برای دوست داشته شدن یا ارزشمند بودن، همیشه بی نقص باشیم. این پیام رهایی بخش، مخصوصاً برای زنانی که اغلب تحت فشار بیشتری برای بی نقصی قرار دارن، خیلی جذاب و دلگرم کننده بوده.
در نهایت، نثر زیبا و روان شانا هم توی محبوبیت کتاب خیلی تاثیر داشته. جملاتش پر از احساسه، اما در عین حال ساده و قابل فهمه. این کتاب بارها و بارها توسط خواننده ها مطالعه شده و هر بار یه حس تازه ازش گرفتن. شاید واسه همینه که این کتاب، فقط یه کتاب نیست، یه تجربه است. تجربه ای که خیلی ها رو از یه زندگی پر اضطراب به سمت یه زندگی آروم تر و معنادارتر هدایت کرده.
مشغله نوعی بیماریِ روحی روانی است. امیدوارم طوری زندگی کنید که همیشه به آن افتخار کنید. اگر این طور نشد، امیدوارم قدرتِ این را داشته باشید که همه چیز را دوباره از نو شروع کنید.
این خلاصه برای چه کسانی مفید است؟
خب، شاید الان از خودتون بپرسید، این خلاصه برای منم خوبه؟ راستش رو بخواید، این خلاصه برای هر کسی که این روزا حس می کنه یه جای کار میلنگه، عالیه. اگه شما هم یکی از این دسته اید، پس این مقاله رو تا آخر بخونید:
- آدم های پرمشغله و خسته: اگه حس می کنید همیشه در حال دویدنید و وقت سر خاروندن ندارید، اما تهش باز هم خسته اید و راضی نیستید.
- کمال گراها: اگه همیشه دنبال بی نقص بودنید و این کمال گرایی داره شما رو از پا درمی آره و اضطرابتون رو بیشتر می کنه.
- کسانی که دنبال آرامشن: اگه حس می کنید نیاز به یه نفس عمیق دارید و دلتون می خواد یه زندگی آروم تر و معنادارتر رو تجربه کنید.
- علاقه مندان به خودسازی و روانشناسی: اگه به مباحث ذهن آگاهی، حضور در لحظه و پیدا کردن خود واقعی علاقه مندید.
- کسانی که وقت کم دارن: اگه دوست دارید پیام اصلی کتاب رو بگیرید، اما فرصت خوندن تمام کتاب رو ندارید، این خلاصه یه راهنمای عالیه.
- افرادی که دنبال تغییرن: اگه حس می کنید نیاز به یه تحول توی زندگی تون دارید و دنبال یه تلنگر خوبید.
خلاصه، اگه دلتون یه زندگی سبک تر، پر از آرامش و اصالت می خواد، این مقاله یه شروع خوبه برای اینکه با پیام های کلیدی هنر در لحظه زندگی کردن آشنا بشید.
سخن پایانی: آیا هنر در لحظه زندگی کردن می تواند زندگی شما را متحول کند؟
کتاب هنر در لحظه زندگی کردن شانا نیکوئست، بیشتر از یه کتاب، یه دعوت به تغییره. دعوتی که بهمون میگه از این دویدن بی وقفه و تلاش برای بی نقصی دست برداریم و به جاش، توی همین لحظه که داریم زندگی می کنیم، حضور داشته باشیم. حضور یعنی چی؟ یعنی آگاه باشیم به نفس کشیدنمون، به حرفایی که می زنیم، به نگاهی که به عزیزانمون می کنیم، و به کارهایی که واقعاً برامون مهمن.
این کتاب به ما یاد می ده که نه گفتن به چیزهایی که حالمون رو بد می کنن، در واقع بله گفتن به خودمون و آرامشمونه. یاد می گیریم که بی نقص بودن، لزوماً به معنای شاد بودن نیست و گاهی اوقات، توی همین ناکامل بودن هاست که زیبایی واقعی زندگی خودشو نشون می ده. اگه از مشغله های زیاد خسته شدید، اگه فشار کمال گرایی داره شما رو آزار می ده، یا اگه دلتون یه زندگی آروم تر و معنادارتر می خواد، این کتاب می تونه یه نقطه شروع عالی برای تحول باشه.
اینکه آیا هنر در لحظه زندگی کردن زندگی شما رو متحول می کنه یا نه، بستگی به خودتون داره. این کتاب فقط یه نقشه راهه، راه رفتن و عمل کردن بهش با ماست. شانا نیکوئست تجربه اش رو باهامون در میون گذاشته، حالا نوبت ماست که این درس ها رو توی زندگی خودمون پیاده کنیم و ببینیم چقدر می تونیم از کمال گرایی فاصله بگیریم و به حضور در لحظه نزدیک بشیم. اگر مشتاق مطالعه کامل کتاب هستید، پیشنهاد می کنم حتماً نسخه کامل اون رو تهیه کنید و نظرات خودتون رو با ما در میان بگذارید. شاید تجربه شما هم بتونه برای بقیه الهام بخش باشه.