استماع چیست؟ | معنی، مفهوم و کاربرد کلمه استماع

معنی کلمه استماع چیست

اگه بخوایم خیلی ساده و خودمونی بگیم، استماع یعنی گوش دادن با تمرکز و اراده، نه صرفاً شنیدن اتفاقی یه صدا. این کلمه به معنای شنیدن چیزیه که خودت بخوای بهش گوش بدی و بهش توجه کنی، درست مثل وقتی که با دقت به حرف های یه دوست یا سخنرانی گوش میدی.

حتماً برای شما هم پیش اومده که یه کلمه رو توی متنی، یه برنامه تلویزیونی یا حتی موقع صحبت کردن یه نفر بشنوید و معنی دقیقش براتون سؤال بشه. بعضی وقت ها این کلمات انقدر مهم و پرکاربرد هستن که اگه مفهومشونو ندونیم، ممکنه توی موقعیت های مختلف حسابی به مشکل بر بخوریم. یکی از این کلمات، همین استماع هست که شاید خیلی توی مکالمات روزمره ازش استفاده نکنیم، اما توی ادبیات، فقه، حقوق و حتی توی زندگی عادی، کلی حرف برای گفتن داره. قراره توی این مقاله حسابی از سیر تا پیاز این کلمه رو دربیاریم، ببینیم از کجا اومده، کجاها به کار میره و اصلاً فرقش با کلمه های شبیه خودش چیه. پس با ما همراه باشید تا یه گوش شنوا برای درک عمیق استماع پیدا کنیم.

استماع چیست؟ تعریف جامع و ریشه شناسی

اصلاً بیاین از اول شروع کنیم. استماع که میگیم، یعنی چی؟ کلمه ای که شاید توی نگاه اول یه کم ثقیل به نظر برسه، اما مفهومش خیلی هم پیچیده نیست. در واقع، استماع یه جورایی نسخه با اراده و با تمرکز شنیدنه.

تعریف لغوی: ریشه و معنی

این کلمه خوش ریشه و کهن فارسی، اصلاً از زبان عربی به فرهنگ و ادبیات ما راه پیدا کرده. ریشه اش برمی گرده به س م ع که خودش به معنای شنیدنه. وقتی یه الف و ت به اولش اضافه میشه، یعنی استفعل، مفهومش تغییر میکنه به طلب کردن یا انجام دادن با قصد. پس استماع یعنی قصد شنیدن کردن یا گوش فرا دادن. توی فرهنگ های لغت قدیمی فارسی، مثل منتهی الارب یا زوزنی، این کلمه رو با مترادف هایی مثل «شنیدن آواز»، «نیوشیدن»، «شنودن» و «گوش داشتن» یا «گوش واداشتن» معنی کردن. یعنی یه جورایی انگار خودت رو به آب و آتیش میزنی که بشنوی! پس اینطور نیست که صدا خودش به گوشت برسه؛ تو خودت میری دنبالش.

تعریف اصطلاحی: گوش دادن فعال و هدفمند

حالا اگه بخوایم از معنی لغویش بگذریم و یه تعریف اصطلاحی و کاربردی تر از استماع بدیم، میتونیم بگیم استماع یعنی یه جور شنیدن که توش اراده، آگاهی، توجه و تمرکز موج میزنه. فرض کنید توی یه سمینار نشستید. اگه حواستون جای دیگه ست و فقط صداهای گوینده به گوشتون میرسه، این شنیدن اتفاقیه. اما اگه با دقت به حرفاش گوش میدی، نکته برداری می کنی و سعی می کنی منظورش رو بفهمی، این همون استماعه. این یعنی گوش هاتو کاملاً برای دریافت اطلاعات باز کردی و داری فعالانه به محتوا گوش میدی. این یه مهارت خیلی مهمه که توی ارتباطات انسانی نقش اساسی بازی می کنه.

تفاوت اصلی استماع و سماع: مرز بین اراده و اتفاق

یکی از مهم ترین جاهایی که خیلی ها رو گیج می کنه، فرق بین استماع و سماع هست. این دو تا کلمه خیلی شبیه همن، اما مفهومشون حسابی با هم فرق داره و دونستن این فرق، خیلی بهمون کمک می کنه که دقیق تر صحبت کنیم. بیاین اینطوری بگیم:

  • سماع: به شنیدن غیرارادی، اتفاقی و بدون قصد و نیت خاص میگن. مثلاً داری توی خونه راه میری و صدای تلویزیون از اتاق بغلی میاد. یا صدای بوق ماشین ها توی خیابون به گوشت میرسه. یا صدای بارون رو از پشت پنجره میشنوی. تو اینجا قصدی برای شنیدن این صداها نداری، فقط صداها هستن و گوش تو هم اونا رو دریافت می کنه. سماع یعنی همین شنیدن محض و اتفاقی.
  • استماع: برعکس سماع، استماع یعنی شنیدن با اراده، با نیت، با تمرکز و با هدف. مثل وقتی که هدفمند رادیو رو روشن می کنی تا اخبار رو بشنوی، یا با دقت به صحبت های مادرت گوش میدی تا حرفش رو بفهمی، یا توی دادگاه به شهادت یه شاهد گوش فرا میدی. اینجا گوش دادن تو فعال و هدفمنده.

خلاصه که استماع، گوش دادنِ از روی قصده و سماع، شنیدنِ بی قصده. اگه خودت بخوای، استماع می کنی؛ اگه خودش به گوشت رسید، سماع کردی.

استماع تو فرهنگ لغت ها چی میگه؟

حالا که فرق استماع و سماع رو فهمیدیم، بد نیست یه نگاهی هم به تعریف این کلمه توی فرهنگ های لغت معتبر فارسی بندازیم. اینطوری ریشه ها و کاربردهای مختلفش رو بهتر متوجه میشیم.

دهخدا: دریچه ای به ادبیات کلاسیک

لغت نامه دهخدا که خودش یه گنجینه بی نظیر از واژه های فارسیه، استماع رو اینطوری معنی کرده: «شنیدن»، «شنیدن آواز»، «نیوشیدن»، «فانیوشیدن»، «شنودن»، «فاشنودن»، «عمداً شنودن»، «شنود»، «گوش داشتن»، «گوش واداشتن»، «گوش دادن»، «گوش یازی»، «گوش فرادادن»، «گوش فراداشتن»، «اِصاخة»، «اصغاء» و «سمع».
نکته جالب دهخدا، آوردن شواهد و مثال های ادبی از شعرای بزرگ ایرانه. مثلاً:

  • منوچهری: «غراب بین نای زن شده ست و من سته شدم ز استماع نای او.» (یعنی از گوش دادن به نای او دلزده شدم.)
  • کلیله و دمنه: «هرکه سخن ناصحان… استماع ننماید عواقب کارهای او از… ندامت خالی نماند.» (هر کس به پندهای نصیحت کنندگان گوش ندهد، پشیمان می شود.)
  • مولوی: «از سخن گوئی مجوئید ارتفاع منتظر را به ز گفتن، استماع.» (منتظر بودن و گوش دادن، بهتر از حرف زدن است.)
  • سعدی: «چه حاجت است عیان را به استماع بیان.» (چیزی که عیان است، نیازی به شنیدن توضیح ندارد.)

همونطور که می بینید، توی ادبیات کلاسیک هم استماع به معنای گوش دادنِ فعال و با توجهه.

فرهنگ معین و عمید: تعاریف کاربردی

فرهنگ فارسی معین استماع رو به سادگی به معنای «شنیدن، گوش دادن» تعریف کرده و اشاره داره که این کلمه اسم مصدره.
فرهنگ عمید هم همین تعریف ها رو داره و روی معنی «گوش دادن» تأکید می کنه. این فرهنگ ها به ما نشون میدن که هرچند کلمه ممکنه ریشه های عمیق داشته باشه، اما در نهایت مفهومش به همون گوش دادن با توجه نزدیکه.

مترادف ها و رفقای استماع: هر کدوم یه جور شنیدن

توی زبان فارسی کلی کلمه داریم که معنی شنیدن رو میرسونن، اما هر کدوم یه بار معنایی و کاربرد خاص خودشون رو دارن. استماع هم رفقای خودش رو داره که شاید تو نگاه اول شبیه هم باشن، اما وقتی دقیق میشیم، می بینیم یه تفاوت های ظریفی بینشون هست.

اصغاء: گوش دادن با وسواس

اصغاء یه کلمه عربیه که خیلی نزدیک به استماعه، اما معمولاً یه درجه ازش دقیق تر و با وسواس تره. اصغاء یعنی «گوش فرادادن عمیق و با دقت بسیار». وقتی میگیم کسی با اصغاء به چیزی گوش میده، یعنی هر کلمه و هر جزء از صدا رو با تمام وجودش دریافت می کنه. انگار تمام حس شنواییش رو برای درک یه صدا یا یه حرف خاص، متمرکز کرده.

نیوشیدن: وقتی ادبیات گل می کنه

نیوشیدن یه کلمه قدیمی و قشنگ فارسیه که بیشتر توی ادبیات و شعر ازش استفاده میشه. مفهومش دقیقاً همون «شنیدن با توجه» یا «گوش دادن» هست. مثلاً حافظ میگه: «گوش کن پند ای پسر، وز بهر دنیا غم مخور / گفتمت چون درّ و گر نیوشی، ورنه فضل از دست مده». اینجا «نیوشی» یعنی اگه به حرفم گوش کنی. نیوشیدن یه حس لطیف و شاعرانه به گوش دادن میده.

شنودن: یه جور شنیدن عمومی تر

شنودن (و مصدرش: شنیدن) یکی از عمومی ترین کلماتیه که برای این مفهوم به کار میره. شنیدن میتونه هم ارادی باشه و هم غیرارادی. یعنی هم میشه با قصد و نیت چیزی رو شنید، هم میشه اتفاقی یه صدایی به گوشمون بخوره. اما وقتی شنودن رو به عنوان مترادف استماع میاریم، بیشتر منظورمون همون شنیدن با اراده و توجهه. مثلاً «شنودن سخنان استاد».

گوش دادن/گوش فرا دادن: رفقای همیشگی

این دو تا عبارت، شاید پرکاربردترین و ملموس ترین مترادف ها برای استماع توی زبان امروزی ما باشن. وقتی میگیم «گوش دادن» یا «گوش فرا دادن»، دقیقاً همون مفهومی رو میرسونیم که استماع داره: شنیدن فعال، با توجه و با تمرکز. فرق خاصی با استماع ندارن و میشه توی بیشتر موقعیت ها به جای هم استفاده بشن. مثلاً «من با دقت به حرف هایت گوش دادم» یعنی «استماع سخنانت». یا «برای شنیدن این آهنگ، گوش فرا دادم».

پس می بینیم که کلمه استماع، با اینکه ریشه های قدیمی داره، اما مفهومش هنوز هم توی زبان و ادبیات ما زنده و کاربردیه و کلی هم رفیق شفیق داره که هر کدوم از یه جنبه ای معنی گوش دادن رو تکمیل می کنن.

استماع کجاها به کارمون میاد؟ از دادگاه تا زندگی روزمره

حالا که معنی استماع رو خوب فهمیدیم و با رفقاش هم آشنا شدیم، بیاین ببینیم این کلمه پرکاربرد توی چه زمینه هایی به دادمون میرسه و کجاها میتونیم ازش استفاده کنیم. از شعر و ادبیات بگیرید تا مسائل حقوقی و مذهبی و حتی ارتباطات روزمره، استماع یه جورایی پای ثابت خیلی از این ماجراهاست.

الف) استماع در ادبیات فارسی: گوش جان سپردن به شعر و حکایت

همونطور که توی بخش دهخدا هم دیدیم، استماع توی ادبیات فارسی، به خصوص ادبیات کلاسیک، کلی کاربرد داشته و مفهوم عمیق تری از صرفاً شنیدن صدا رو منتقل می کنه. وقتی یه شاعر یا نویسنده ای میگه «استماع کن»، یعنی با جان و دل گوش بده، نه فقط با گوش سر. این یعنی درک کن، بفهم و از ته قلب بهش توجه کن. بیاین چند تا مثال دیگه رو ببینیم:

  • منوچهری: «…سته شدم ز استماع نای او.» اینجا منظور خستگی از شنیدن مداوم و با دقت صدای نایه.
  • کلیله و دمنه: «هرکه سخن ناصحان… استماع ننماید عواقب کارهای او از… ندامت خالی نماند.» اینجا تأکید بر پذیرش و توجه به پندهاست.
  • مولوی: «گر آن ساعت تو اندر پیش بودی / جمالش را به استماع دیدی.» مولانا اینجا استماع رو در کنار دیدن به کار برده، که نشون دهنده عمق توجه و درک مطلبه.
  • سعدی: «من گوش استماع ندارم، لمن تقول.» یعنی من حوصله و توانایی گوش دادن با دقت به حرف های تو را ندارم.

پس توی ادبیات، استماع یه جورایی گوش دادن با جان و دل و توجه به مفهوم اصلی کلامه.

ب) استماع در فقه و دین: شنیدن با نیت الهی

توی احکام اسلامی و فقه، کلمه استماع خیلی معنی دار و مهمه. اینجا دیگه فقط یه گوش دادن ساده نیست، بلکه یه فعل با نیت و قصد الهیه که می تونه ثواب یا احکام خاص خودش رو داشته باشه.

  1. استماع قرآن: گوش دادن به قرآن با نیت درک و بهره مندی از کلام الهی، خیلی فضیلت داره و مستحبه. حتی اگه خودت قرآن نمی خونی، استماع به تلاوت قرآن می تونه کلی برکات معنوی برات داشته باشه. اینجا دیگه صرفاً صدای قاری به گوشت نمی رسه؛ تو داری با نیت و هدف ثواب، به کلام خدا گوش میدی.
  2. استماع قرائت امام در نماز جماعت: طبق قول مشهور فقها، گوش دادن مأموم به قرائت امام جماعت (یعنی حمد و سوره) در نماز جماعت، مستحبه. این نشون میده که حتی توی عبادت هم، گوش دادنِ فعال و با تمرکز چقدر اهمیت داره و یه جایگاه خاصی پیدا می کنه.
  3. استماع آیه سجده و وجوب سجده تلاوت: اگه کسی آیه سجده دار قرآن رو بشنوه (استماع کنه)، بلافاصله واجب میشه که سجده تلاوت به جا بیاره. اینجا تفاوت استماع و سماع خیلی مهمه. اگه اتفاقی صدای آیه سجده به گوشت برسه (سماع)، سجده واجب نیست، اما اگه با قصد و نیت بهش گوش بدی (استماع)، سجده واجب میشه. این یه نمونه عالی از تفاوت عملی این دو کلمه ست.

پس استماع توی دین، یه جورایی گوش دادن هدفمند به کلام و دستورات الهیه.

ج) استماع در حقوق و دادگاه: وقتی حرف ها وزن پیدا می کنن

یکی از مهم ترین جاهایی که کلمه استماع خیلی به کار میره و معنی حقوقی پیدا می کنه، توی محیط دادگاه و مسائل قضائیه. اینجا دیگه گوش دادن یه چیز معمولی نیست، بلکه یه روند قانونی و مهم برای روشن شدن حق و باطله.

  • جلسه استماع: توی دادگاه ها، به جلسه ای که قاضی به حرف های طرفین دعوا، شهود، کارشناسان یا حتی شاکی و متهم گوش میده تا حقیقت رو پیدا کنه، میگن «جلسه استماع». این جلسات برای جمع آوری اطلاعات و شواهد خیلی مهمن. قاضی با دقت تمام، تمام جوانب قضیه رو میشنوه.
  • استماع شهادت شهود: وقتی شاهدی توی دادگاه حرف میزنه، قاضی باید با دقت و تمرکز کامل به شهادتش گوش بده تا بتونه درست قضاوت کنه. این «استماع شهادت» نقش کلیدی توی روند پرونده داره و میتونه سرنوشت یه دعوا رو عوض کنه.
  • استماع دعوا/شکایت: یعنی قاضی به صحبت ها و ادعاهای شاکی یا خواهان و همچنین دفاعیات متهم یا خوانده گوش بده. این اولین مرحله رسیدگی به شکایته.
  • مانع استماع شکایت: بعضی وقت ها ممکنه یه سری شرایط قانونی وجود داشته باشه که جلوی گوش دادن به شکایت رو بگیره. مثلاً اگه شاکی صلاحیت لازم رو نداشته باشه یا شکایت در زمان مقرر انجام نشده باشه، دادگاه میتونه اعلام کنه که «مانع استماع شکایت» وجود داره و به حرف ها گوش نمیده. این نشون میده که استماع، خودش یه روند حقوقیه و هر کسی نمی تونه هر حرفی رو توی دادگاه مطرح کنه.

استماع توی حوزه حقوقی، یعنی گوش دادن رسمی و با دقت به اظهارات برای رسیدگی و قضاوت.

د) استماع در زندگی روزمره: مهارت طلایی ارتباط

شاید فکر کنیم استماع یه کلمه قلمبه سلمبه ست که فقط به درد ادبیات و دادگاه میخوره، اما اصلاً اینطور نیست! مفهوم استماع، یعنی همون «گوش دادن فعال» یا «گوش دادن مؤثر»، یکی از مهم ترین مهارت های ارتباطی توی زندگی روزمره ماست. اگه بتونیم خوب استماع کنیم، یعنی:

  • درک متقابل رو بالا می بریم: وقتی با دقت به حرف های همسرمون، دوستامون یا بچه هامون گوش میدیم، نه فقط کلمات رو میشنویم، بلکه احساسات و منظور اصلیشونم درک می کنیم. این باعث میشه ارتباطمون قوی تر بشه.
  • مشکلات رو راحت تر حل می کنیم: خیلی از سوءتفاهم ها و دعواها به خاطر خوب گوش ندادنه. اگه استماع فعال داشته باشیم، ریشه مشکل رو بهتر پیدا می کنیم و راه حل های بهتری هم به ذهنمون میرسه.
  • اعتماد رو میسازیم: وقتی به کسی با تمام وجودمون گوش میدیم، اون حس می کنه که حرفاش برامون مهمه و بهمون اعتماد می کنه.
  • مهارت های یادگیریمون رو بهتر می کنیم: توی کلاس درس، توی یه جلسه کاری یا حتی موقع دیدن یه مستند، استماع فعال باعث میشه اطلاعات رو بهتر جذب کنیم و یادگیریمون عمیق تر بشه.

پس استماع فقط یه کلمه نیست، یه مهارت زندگیه که می تونه روابط ما رو حسابی متحول کنه.

چرا استماع کردن اینقدر مهمه؟

تا اینجا حسابی درباره استماع و کاربردهاش حرف زدیم، اما شاید این سؤال براتون پیش اومده باشه که اصلاً چرا این گوش دادن فعال و با تمرکز انقدر مهمه؟ بیاین چند تا از مهم ترین فواید و نتایج استماع رو با هم مرور کنیم:

  1. بهبود درک متقابل و روابط: وقتی خوب گوش میدیم، نه فقط کلمات، بلکه نیت، احساسات و نیازهای پشت اون کلمات رو هم درک می کنیم. این درک عمیق تر، باعث میشه روابطمون چه توی خونه و چه توی محل کار، خیلی قوی تر و صمیمی تر بشن و از سوءتفاهم ها جلوگیری بشه.
  2. تصمیم گیری آگاهانه تر و منطقی تر: اطلاعات درست و کامل، پایه و اساس هر تصمیم خوبیه. وقتی با استماع فعال، همه جوانب یه مسئله رو میشنویم و درک می کنیم، میتونیم تصمیمات منطقی تر و کم خطاتری بگیریم. مثلاً توی یه بحث گروهی، گوش دادن به نظرات همه اعضا، باعث میشه بهترین راه حل رو پیدا کنیم.
  3. افزایش یادگیری و دانش: هر وقت با تمرکز به حرف های یه استاد، یه سخنران یا حتی یه پادکست آموزشی گوش بدیم، اطلاعات بیشتری رو جذب می کنیم و دانش خودمون رو افزایش میدیم. استماع کلید یادگیری مؤثره.
  4. تقویت همدلی و هوش هیجانی: استماع فعال، به ما کمک می کنه که خودمونو جای دیگران بذاریم و احساساتشونو درک کنیم. این مهارت همدلی، جزء مهمی از هوش هیجانیه و باعث میشه توی ارتباطاتمون موفق تر باشیم و انسان های بهتری بشیم.
  5. افزایش اعتماد به نفس در گوینده: وقتی کسی با دقت به حرف های ما گوش میده، حس می کنیم ارزشمندیم و حرفامون اهمیت داره. این حس مثبت، اعتماد به نفس گوینده رو بالا میبره و تشویقش می کنه که بیشتر و بهتر صحبت کنه.

پس همونطور که میبینید، استماع فقط یه عمل فیزیکی نیست، بلکه یه مهارت ذهنی و اجتماعیه که فواید بی شماری برای خودمون و اطرافیانمون داره.

استماع رو چطور بنویسیم و به کار ببریم؟ نکته های کوچیک اما مهم

حالا که معنی و اهمیت استماع رو فهمیدیم، بد نیست به چند تا نکته نگارشی و دستوری در مورد این کلمه هم اشاره کنیم تا بتونیم توی نوشتار و گفتارمون به بهترین شکل ازش استفاده کنیم:

۱. استماع به عنوان اسم مصدر:

استماع خودش یه اسم مصدره، یعنی خودش معنی یه فعل رو میده اما توی جمله نقش اسم رو بازی می کنه. مثلاً «استماع سخنرانی برای من لذت بخش بود.» اینجا استماع، نهادی برای جمله است.

۲. ترکیب با «کردن» و «نمودن»:

مثل خیلی از اسم مصدرهای دیگه، معمولاً استماع رو با افعالی مثل «کردن» یا «نمودن» به کار می بریم تا معنی فعل بده. مثلاً «قاضی به شهادت شهود استماع کرد» یا «حضار به سخنان استاد استماع نمودند». ترکیب «استماع کردن» رایج تره و حس خودمانی تری داره.

۳. استماع کننده:

اگه بخوایم کسی رو که در حال استماع کردنه معرفی کنیم، از واژه «استماع کننده» استفاده می کنیم. مثلاً «استماع کنندگان با دقت به موسیقی گوش می دادند.»

۴. استفاده با حروف اضافه:

استماع معمولاً با حرف اضافه «به» به کار میره. «استماع به چیزی». مثلاً «استماع به قرآن». البته گاهی بدون «به» هم استفاده میشه، مخصوصاً توی متون قدیمی تر یا وقتی که مفعول بعد از فعل میاد و نیازی به حرف اضافه نیست. مثلاً «او سخنرانی را استماع کرد.»

۵. پرهیز از تکرار بیجا:

با اینکه استماع کلمه قشنگیه، اما بهتره توی یه متن اون رو هی تکرار نکنیم. میتونیم از مترادف هاش مثل «گوش دادن»، «گوش فرا دادن»، «شنیدن با دقت» یا «اصغاء» استفاده کنیم تا متن روان تر و زیباتر بشه. تنوع توی واژگان، همیشه به جذابیت متن کمک می کنه.

۶. نکته ای درباره کاربرد عامیانه و رسمی:

توی مکالمات روزمره و عامیانه، معمولاً به جای استماع از «گوش دادن» یا «گوش کردن» استفاده می کنیم. اما توی متون رسمی، حقوقی، فقهی و ادبی، استماع همچنان جایگاه خودش رو داره و به کار بردنش باعث میشه متن ما دقیق تر و معتبرتر به نظر برسه. پس انتخاب کلمه، بستگی به موقعیت و لحن متنمون داره.

با رعایت این نکته های کوچیک، میتونیم خیلی راحت و درست از کلمه استماع توی حرف ها و نوشته هامون استفاده کنیم و منظورمون رو دقیق تر برسونیم.

جمع بندی: قدر این گوش دادن رو بدونیم!

خب، رسیدیم به انتهای ماجرای استماع. دیدیم که این کلمه فارسی الاصل با ریشه های عربی، چقدر پرمفهوم و عمیقه. دیگه استماع برای ما فقط یه کلمه غریبه نیست؛ حالا میدونیم که فرقش با سماع چیه، کجاها به کار میره و اصلاً چرا انقدر مهمه.

یاد گرفتیم که استماع یعنی گوش دادن با اراده، با دقت و با تمرکز. از دهخدا و سعدی گرفته تا مسائل حقوقی دادگاه و احکام فقهی، استماع یه مفهوم کلیدیه که اگه نباشه، خیلی از چیزها لنگ میمونه. حتی توی زندگی روزمره و ارتباطاتمون هم، «گوش دادن فعال» که همون استماعه، میتونه کلی از مشکلات رو حل کنه و رابطه هامون رو شیرین تر کنه.

پس دفعه بعد که کلمه استماع به گوشتون خورد، یادتون باشه که با یه کلمه ساده طرف نیستید؛ با یه مفهوم عمیق سر و کار دارید که پشتش کلی فکر و قصد و نیت وجود داره. بیاین از همین امروز، بیشتر قدر این گوش دادن فعال رو بدونیم و سعی کنیم توی تمام جنبه های زندگیمون، یک استماع کننده خوب باشیم. گوش دادن با دقت به حرف های دیگران، به طبیعت، به موسیقی و حتی به صدای قلب خودمون، میتونه دنیای ما رو قشنگ تر و پربارتر کنه.

دکمه بازگشت به بالا