ماری فیلیپس (Mary Phillips): زندگینامه کامل و آثار او

ماری فیلیپس mary phillips

ماری فیلیپس، هنرپیشه ای بااستعداد و کاریزماتیک بود که در تئاتر و سینمای آمریکا ردپای مهمی از خودش به جا گذاشت. او که ۲۳ ژانویه ۱۹۰۱ در نیو لندنِ کانتیکت به دنیا اومده بود و ۲۲ آوریل ۱۹۷۵ در سانتا مونیکاِ کالیفرنیا از دنیا رفت، نه فقط به عنوان اولین همسر هامفری بوگارت شناخته می شه، بلکه خودش یه ستاره درخشان صحنه برادوی بود که هیچ وقت از عشقش به تئاتر دست نکشید. اون در نقش های سینماییش هم حسابی خوش درخشید و نشون داد که یه هنرمندِ مستقل و تأثیرگذار در دوران خودش بوده.

اگه بخوام رک و راست بگم، اسم ماری فیلیپس شاید این روزا کمتر از بعضی ستاره های دیگه به گوشمون بخوره. بیشتر ما وقتی اسمش میاد، ناخودآگاه یاد هامفری بوگارت، اون اسطوره سینما، می افتیم. ولی واقعیت اینه که ماری خودش یک دنیایی از استعداد، پشتکار و یه زندگی پر فراز و نشیب داشت که خیلی فراتر از فقط همسر بوگارت بود. اون قبل از اینکه اسم بوگارت حسابی تو هالیوود بپیچه، خودش یه چهره شناخته شده و محبوب تو تئاترهای برادوی نیویورک بود. اونقدر محبوب که وقتی هالیوود بوگارت رو صدا زد، ماری ترجیح داد تو نیویورک بمونه و به عشقش به صحنه وفادار باشه. این تصمیم نشون می ده چقدر مصمم بود و مسیر هنری خودش براش مهم تر از زرق و برق هالیوود بود، حداقل تو اون برهه از زندگی.

دوران اولیه زندگی و ریشه های هنری

ماری فیلیپس تو یک شهر ساحلی کوچیک و خوش آب و هوا به اسم نیو لندن، تو ایالت کانتیکت، چشم به جهان گشود. جزئیات زیادی از دوران طفولیتش تو دست نیست، اما می دونیم که تحصیلاتش رو تو یک صومعه تو نیو هیونِ کانتیکت گذروند. شاید فکر کنید زندگی تو صومعه، اونم تو اون دوران، آدم رو از دنیای هنر دور می کنه، ولی برای ماری انگار مسیر رو هموارتر کرد.

اولین قدم های ماری تو دنیای هنر، خیلی زود و تو همون جوونی برداشته شد. اون کارش رو با یک نقش کوچیک به عنوان دختر کُر (Chorus Girl) تو صحنه برادوی شروع کرد. می دونید، اون موقع ها دختر کُر بودن فقط به معنی رقصیدن و آواز خوندن تو پس زمینه نبود؛ یک جور دروازه ورود به دنیای نمایش بود، جایی که خیلی از ستاره های بزرگ بعدها از همون جا شروع کردن. این نقش، هرچند کوچیک، نشون داد که ماری از همون اولش هم استعداد و شور و شوق لازم برای حضور روی صحنه رو داشته. اون به زودی تونست خودش رو از بین ده ها دختر کُر دیگه جدا کنه و نظر تهیه کننده ها و کارگردان ها رو به خودش جلب کنه.

ملکه ی صحنه: اوج شهرت در برادوی

بی اغراق می شه گفت ماری فیلیپس یک پدیده تو تئاتر نیویورک بود. اون واقعاً به یک ملکه صحنه تبدیل شد و اسمش تو پوسترهای نمایش ها می درخشید. نیویورک تو اون سال ها پاتوق اصلی تئاتر آمریکا بود و برادوی مرکز دنیای نمایش. برای یک بازیگر، موفقیت تو برادوی یعنی شهرت و اعتبار واقعی. ماری هم قدم به قدم پیش رفت و خودش رو به عنوان یک بازیگر قدرتمند و تاثیرگذار تو صحنه ثابت کرد.

یکی از مهم ترین و به یادموندنی ترین نقش آفرینی های ماری فیلیپس تو تئاتر، مربوط به نمایش «پستچی همیشه دو بار زنگ می زند» (The Postman Always Rings Twice) تو سال ۱۹۳۶ بود. این نمایش که بر اساس رمان معروف جیمز ام. کین نوشته شده بود، حسابی سروصدا کرد و ماری توش یکی از نقش های کلیدی رو بازی می کرد. بعدتر، تو سال ۱۹۴۴، تو نمایش «یکشنبه ها هر مرغی» (Chicken Every Sunday) هم حضور داشت که این هم یک موفقیت دیگه برای اون تو کارنامه تئاتریش به حساب میاد. این نقش ها فقط چند نمونه از ده ها نمایشی بودن که ماری توشون درخشید و نشون داد که چه تسلطی به صحنه و چه قدرتی تو انتقال احساسات به تماشاچی ها داره.

چیزی که خیلی از زندگی نامه نویس ها و تاریخ نگارهای تئاتر روش تأکید می کنن، ارتباط کاری نزدیک ماری با چهره های سرشناس تئاتر اون دوران، مثل جورج ام. کوهن، بود. کوهن خودش یک اسطوره بود؛ بازیگر، نویسنده، ترانه سرا و تهیه کننده. همکاری با همچین افرادی نشون می ده که ماری چقدر تو کارش حرفه ای و مورد احترام بوده. این ارتباط ها نه تنها به پیشرفت کاریش کمک می کرد، بلکه نشون می داد که چقدر تو جامعه تئاتری نیویورک مورد وثوق و محبوبه. اون یه جورایی پاتوقش تئاتر بود و حسابی توش جا افتاده بود.

اما شاید مهم ترین نمایش تو زندگی ماری، نمایش «اعصاب» (Nerves) بود که سال ۱۹۲۴ روی صحنه رفت. چرا مهم؟ چون تو همین نمایش بود که ماری با دو تا از مهم ترین مردای زندگیش آشنا شد: هامفری بوگارت و کنث مک کنا. اون موقع ها هر سه جوان و پرشور بودن و دنبال ساختن اسم و رسم تو دنیای بازیگری. این آشنایی، پایه های دوستی هایی رو ریخت که تا پایان عمرشون ادامه پیدا کرد و مسیر زندگی ماری رو به شکل عجیبی تغییر داد.

ماری فیلیپس واقعاً یک ملکه صحنه در برادوی بود؛ جایی که عشقش به تئاتر و استعداد بی نظیرش می درخشید و اون رو به یک ستاره مستقل تبدیل کرده بود.

پرده نقره ای: حضور ماری فیلیپس در سینما

خب، می رسیم به یک فصل دیگه تو زندگی هنری ماری فیلیپس؛ وقتی که از صحنه های پر زرق و برق تئاتر، قدم به دنیای جادویی سینما گذاشت. تو اون سال ها، خیلی از بازیگرای تئاتر جذب هالیوود می شدن، جایی که فرصت های تازه ای برای شهرت و درآمد بیشتر بود. ماری هم از این قاعده مستثنا نبود، ولی همیشه یک پای دلش تو تئاتر بود و هرگز عشقش به صحنه رو فراموش نکرد. ورودش به سینما، حرفه اش رو از یک بعد دیگه گسترش داد.

یکی از نقش آفرینی های مهم و برجسته اش تو سینما، بازی در فیلم «وداع با اسلحه» (A Farewell to Arms) تو سال ۱۹۳۲ بود. اون تو این فیلم نقش هلن فرگوسن رو بازی کرد. شنیده می شه که این نقش یکی از خاطره انگیزترین نقش ها برای خودش بوده. «وداع با اسلحه» یک فیلم مهم تو دوران خودش بود که بر اساس رمان معروف ارنست همینگوی ساخته شده بود. بازی ماری تو این فیلم، نشون داد که اون می تونه هم تو صحنه و هم جلوی دوربین بدرخشه و از پس نقش های پیچیده و احساسی بربیاد. اون با دقت و ظرافت خاصی، شخصیت هلن رو به تصویر کشید و توانایی های بازیگریش رو به رخ کشید.

اما کارنامه سینمایی ماری فقط به «وداع با اسلحه» خلاصه نمی شه. اون تو فیلم های مهم دیگه هم بازی کرد، مثل «او را به بهشت واگذار کن» (Leave Her to Heaven) تو سال ۱۹۴۵. این فیلم یک درام جنایی نوار رنگی بود که تو دوران خودش حسابی مورد توجه قرار گرفت و ماری توش یک نقش کلیدی ایفا کرد. بعد از اون تو فیلم «روث عزیز» (Dear Ruth) تو سال ۱۹۴۷ و «راز یک زن» (A Woman’s Secret) تو سال ۱۹۴۹ هم حضور داشت. هر کدوم از این فیلم ها، ژانرهای مختلفی داشتن و نشون می دادن که ماری می تونه تو نقش های متنوعی ظاهر بشه و از خودش انعطاف نشون بده.

اگه بخوایم یک مقایسه کوچیک بین موفقیت و ترجیحات ماری تو تئاتر و سینما داشته باشیم، می بینیم که تئاتر همیشه جایگاه ویژه ای تو قلبش داشت. با اینکه تو سینما هم موفق بود و نقش های خوبی رو بازی کرد، اما اون حس زندگی، اون ارتباط مستقیم با تماشاگر، و اون چالش های لحظه ای که تو تئاتر وجود داشت، چیزی بود که ماری رو بیشتر جذب می کرد. برای همین هم بود که وقتی بوگارت به هالیوود رفت، ماری ترجیح داد فعلاً تو نیویورک بمونه و کار تئاترش رو ادامه بده.

زندگی شخصی و پیوندهای عمیق

خب، تا اینجا درباره کار و هنر ماری فیلیپس حرف زدیم، حالا وقتشه بریم سراغ بخش جذاب و مهم زندگی شخصیش. ماری فیلیپس تو زندگی خصوصیش هم، مثل کارش، آدم خاص و با روحیه ای بود. دو تا ازدواج مهم تو زندگیش داشت که هر کدوم فصل های متفاوتی رو براش رقم زدن.

ازدواج با هامفری بوگارت (۱۹۲۸-۱۹۳۸): فصلی متفاوت در زندگی دو ستاره

همون طور که گفتیم، ماری و هامفری بوگارت تو نمایش «اعصاب» با هم آشنا شدن. دوستی و همکاریشون، به عشق تبدیل شد و در نهایت، ۳ آوریل ۱۹۲۸ تو آپارتمان مادر ماری تو هارتفورد، کانتیکت، با هم ازدواج کردن. این اولین ازدواج ماری و دومین ازدواج بوگارت بود. حالا نکته جالبش اینجاست که تو اون زمان، ماری فیلیپس یک بازیگر شناخته شده و تثبیت شده تو صحنه تئاتر نیویورک بود. اون برای خودش اسم و رسمی داشت و کلی نمایش موفق تو کارنامه اش بود. در مقابل، هامفری بوگارت اون موقع هنوز اون ستاره بزرگ هالیوود نبود و بیشتر به عنوان یک بازیگر تئاتر نوظهور شناخته می شد.

داستان از جایی جالب تر می شه که بوگارت کم کم شروع کرد به نقش گرفتن تو فیلم های هالیوود. هالیوود اون رو صدا می زد، ولی ماری تصمیم گرفت باهاش به کالیفرنیا نره. می دونید چرا؟ چون ماری عمیقاً عاشق تئاتر بود و کارش تو نیویورک حسابی جا افتاده بود. اون نمی خواست همه اون چیزایی که ساخته بود رو رها کنه و بره تو یک شهر جدید که شاید سینما به اندازه تئاتر بهش حس خوبی نمی داد. این تصمیم خیلی کم نظیر بود، چون بیشتر بازیگرا برای فرصت های هالیوود سر و دست می شکستن. اما ماری ترجیح داد روی عشقش به تئاتر تمرکز کنه.

ازدواجشون ده سال طول کشید و تو سال ۱۹۳۸ به طلاق ختم شد. شاید فکر کنید وقتی یک زوج از هم جدا می شن، دیگه آبشون با هم تو یک جوی نمی ره، اما ماری و بوگارت نمونه ای از یک رابطه دوستانه و محترمانه بعد از جدایی بودن. اون ها هیچ وقت بچه ای از این ازدواج نداشتن، ولی تا آخر عمرشون با هم خوب بودن و احترام همدیگه رو نگه داشتن. یک نشونه از این احترام پایدار، حضور ماری فیلیپس تو مراسم یادبود بوگارت بعد از مرگش تو سال ۱۹۵۷ بود. این خودش خیلی حرف داره، نه؟ نشون می ده که چقدر رابطه عمیق و سالمی با هم داشتن، حتی بعد از اینکه مسیر زندگی شون از هم جدا شده بود.

ازدواج با کنث مک کنا (۱۹۳۸-۱۹۶۲): عشقی پایدار و دوستانه

همون طور که گفتیم، ماری فیلیپس و کنث مک کنا هم از همون نمایش «اعصاب» با هم دوست بودن. این دوستی طولانی مدت، بعد از جدایی ماری از بوگارت، به یک عشق پایدار تبدیل شد. ماری و کنث تو آگوست ۱۹۳۸ با هم ازدواج کردن. کنث مک کنا خودش یک بازیگر و کارگردان آمریکایی بود و اسم اصلیش لئو میلتسینر جونیور بود. برادرش، جو میلتسینر، هم یک طراح صحنه معروف بود که پنج بار برنده جایزه تونی شده بود.

این ازدواج دومین و آخرین ازدواج برای هر دو نفر بود و برخلاف ازدواج اول ماری، این بار اون ها تصمیم گرفتن خونشون رو به کالیفرنیا منتقل کنن. کنث تو اونجا برای کمپانی MGM (مترو گلدوین مایر) کار می کرد و زندگی مشترکشون رو تو برنت وودِ کالیفرنیا ادامه دادن. این ازدواج هم تا زمان مرگ کنث مک کنا تو سال ۱۹۶۲ دوام آورد. فوت کنث، تأثیر عمیقی روی زندگی ماری گذاشت. اون ها هم مثل ماری و بوگارت، فرزندی از این ازدواج نداشتن.

این رابطه نشون داد که ماری به دنبال یک همراه و همدم پایدار تو زندگیش بود و کنث مک کنا همون فرد بود. رابطه شون مبتنی بر دوستی عمیق و احترام متقابل بود که برای بیش از دو دهه ادامه پیدا کرد. زندگی مشترکشون تو کالیفرنیا، به ماری فرصت داد تا هم به فعالیت های سینماییش ادامه بده و هم در کنار همسرش زندگی آرومی داشته باشه.

سال های پایانی، سخاوت و میراث

سال های پایانی زندگی ماری فیلیپس، با حس وفاداری و سخاوت زیادی همراه بود. تو سال های آخر زندگی کنث مک کنا، نه تنها مادر خود ماری، بلکه مادر همسرش هم با اون ها تو خونشون تو برنت وود زندگی می کردن. این نشون می ده که ماری چه آدم مهربون و ازخودگذشته ای بوده که تو اون سن و سال، مسئولیت نگهداری از دو مادر سالخورده رو به عهده داشته.

بعد از فوت همسرش کنث و مادرش، ماری به یک آپارتمان تو سانتا مونیکا نقل مکان کرد. با وجود اینکه خودش دیگه اونقدر فعالیت هنری نداشت، اما روح بخشنده و دست و دلبازش هیچ وقت خاموش نشد. ماری فیلیپس، آدم بسیار سخاوتمندی بود. اون به خانواده خودش و فامیل کمک های مالی زیادی می کرد. علاوه بر این، خودش و کنث مک کنا، کمک های مالی قابل توجهی به سازمان های خیریه، دانشگاه ها و هنر اهدا کرده بودن. این نشون می ده که اون ها نه تنها تو زندگی خودشون به رفاه اهمیت می دادن، بلکه به فکر جامعه و آینده هنر و علم هم بودن. این بخشندگی، واقعاً یک ویژگی برجسته تو شخصیت ماری بود.

یکی از مهم ترین روابط زندگی ماری تو سال های پایانی، رابطه اش با دخترخاله اش، لوسیل هاکت بود. این رابطه، یک رابطه عمیق و پر از محبت بود که تمام طول عمرشون رو در بر می گرفت. لوسیل هاکت و بچه هاش، به خصوص دخترش، دبورا هاکت، منابع خیلی مهمی برای جمع آوری اطلاعات شخصی درباره ماری فیلیپس برای زندگی نامه نویسان بودن. ماری، برای بچه های خانواده هاکت، حکم یک مادرخوانده رو داشت. اون تابستونا اون ها رو به اردو می فرستاد و مرتب به دیدنشون تو نیوانگلند و دابز فریِ نیویورک می رفت. این جزئیات کوچیک، تصویری انسانی و مهربان از ماری فیلیپس رو نشون می ده که شاید پشت شهرت هنریش پنهان مونده بود.

بخشندگی ماری فیلیپس تنها به خانواده اش محدود نمی شد؛ او و کنث مک کنا کمک های مالی قابل توجهی به سازمان های خیریه، دانشگاه ها و هنر داشتند و میراثی ماندگار از سخاوت بر جای گذاشتند.

پایان راه: وفات

زندگی پربار و پر از هنر ماری فیلیپس، در نهایت در ۲۲ آوریل ۱۹۷۵ به پایان رسید. اون در سن ۷۴ سالگی تو بیمارستان سنت جان در سانتا مونیکاِ کالیفرنیا از دنیا رفت. علت مرگش، سرطان ریه بود که بعد از یک دوره طولانی مبارزه با این بیماری، جانش رو از دست داد.

نکته تلخ و عجیبی که درباره تشخیص بیماری ماری وجود داره اینه که اون تا قبل از یک تصادف رانندگی جزئی تو سانتا مونیکا، از وجود سرطان تو بدنش بی خبر بود. بعد از اون تصادف کوچیک، آزمایشات و بررسی های بیشتر انجام شد و متوجه شدن که سرطان ریه تو بدنش حسابی پیشرفت کرده. این اتفاق، نشون می ده که چقدر گاهی سرنوشت عجیب و غریب عمل می کنه.

بعد از فوت ماری، طبق وصیت و خواسته خودش، خاکسترش کنار خاکستر همسرش، کنث مک کنا، تو پارک یادبود فارست لان، گلندیل، به خاک سپرده شد. این اتفاق، مهر تأییدی بود بر عمق عشق و پیوندی که ماری با کنث داشت و نشون داد حتی پس از مرگ هم دوست داشت در کنار یار زندگیش باشه.

فهرست فیلم ها و نمایش های تئاتری

فیلم ها

نام فیلم سال انتشار نقش
A Farewell to Arms ۱۹۳۲ هلن فرگوسن
Leave Her to Heaven ۱۹۴۵ خانم رابی
Dear Ruth ۱۹۴۷ مارتا سیرل
A Woman’s Secret ۱۹۴۹ ماری موراک
Life Begins ۱۹۳۲ خانم مک کوی
The Dark Horse ۱۹۳۲ می
As the Devil Commands ۱۹۳۲ شارلوت ویتنی
The Girl from Havana ۱۹۴۰ لوسیلا
I Married an Angel ۱۹۴۲ آنا

نمایش های تئاتری (برادوی)

نام نمایش سال نقش
Nerves ۱۹۲۴ (نامشخص)
The Postman Always Rings Twice ۱۹۳۶ مدژ
Chicken Every Sunday ۱۹۴۴ امیلی دیکینسون
The Post Road ۱۹۳۵ (نامشخص)
The Tavern ۱۹۲۰ (اولین حضور در برادوی)
The Postman Always Rings Twice ۱۹۳۶ مدژ
The Bad Man ۱۹۲۰ پائولینا
The Pelican ۱۹۲۵ (نامشخص)
Merry Wives of Windsor ۱۹۲۷ (نامشخص)
The Golden Journey ۱۹۳۷ ماری آیزنهاور

منابع

برای نگارش این مقاله از منابع معتبر و اطلاعات موجود درباره زندگی و آثار ماری فیلیپس استفاده شده است. منابعی چون دایرةالمعارف های سینمایی، پایگاه داده های معتبر فیلم و تئاتر (مانند IMDb) و زندگی نامه های مرتبط به عنوان مرجع اصلی مورد استفاده قرار گرفته اند. تلاش شده تا اطلاعات ارائه شده دقیق و جامع باشد.

پیوند به بیرون

برای اطلاعات بیشتر درباره ماری فیلیپس و مشاهده کارنامه هنری کامل ایشان، می توانید به پروفایل او در پایگاه های اطلاعاتی معتبر سینمایی و تئاتری مراجعه کنید.

دکمه بازگشت به بالا