خلاصه کتاب خداحافظ کرخه | داوود امیریان (کامل و مفید)

خلاصه کتاب خداحافظ کرخه ( نویسنده داوود امیریان)
خداحافظ کرخه داوود امیریان، روایتی جذاب و صادقانه از خاطرات دوران جنگ تحمیلیه که با نگاهی متفاوت، پر از طنز و انسانیت، خواننده رو با خودش به دل جبهه ها می بره. این کتاب نشون می ده چطور رزمنده ها، حتی توی اوج سختی ها و خطر، رفاقت ها رو زنده نگه می داشتن و با شوخی و خنده به زندگی ادامه می دادن.
اگه دنبال یه کتابی هستید که هم تلخی های جنگ رو بهتون نشون بده، هم شیرینی های رفاقت و ایمان رو، خداحافظ کرخه همون چیزیه که می خواید. اصلاً یه جورایی انگار دارید با خود امیریان حرف می زنید و اون داره براتون از جبهه تعریف می کنه. داستان از جایی شروع می شه که خود نویسنده، داوود امیریان، که اون موقع یه نوجوون شور و حال دار بود، با یه شیطنت بامزه و دستکاری شناسنامه اش، راهی جبهه می شه. فکرش رو بکنید، چقدر عشق و علاقه به کشور باید داشته باشی که حاضر باشی برای رفتن به جنگ، دست به همچین کارای شیرین کاری ای بزنی!
امیریان نه تنها با روایت جذابش ما رو به دوران دفاع مقدس می بره، بلکه با قلم خاص و طنزآمیزش، کاری می کنه که حتی تو دل خطر و سختی هم لبخند بزنیم. این کتاب فقط یه مجموعه خاطره نیست؛ یه درس زندگیه، یه یادآوری از شجاعت و ایثار جوونایی که با دل و جون پای کشورشون ایستادن. بیاین با هم یه سفر بریم به دنیای خداحافظ کرخه و ببینیم این کتاب چه گنجینه هایی برامون داره.
داوود امیریان: مردی که لبخند را به خاکریز آورد
راستش رو بخواین، هر وقت اسم داوود امیریان میاد، ناخودآگاه یه لبخند میاد روی لبم. چرا؟ چون این بنده خدا، هم خودش بچه جبهه بوده، هم کاری کرده که ما، حتی از طریق کتاب، حال و هوای اون دوران رو با لبخند تجربه کنیم. داوود امیریان، سال ۱۳۴۹ تو شهر ری به دنیا اومده و از همون نوجوونی، عشق جبهه و جنگ تو دلش شعله ور بود. می دونید که، اون سال ها، خیلی از بچه های هم سن و سال امیریان، همین حس و حال رو داشتن. خب، داستان خداحافظ کرخه هم از همین جا آب می خوره؛ از همون وقتی که یه نوجوون پرشور و هیجان، تصمیم می گیره با هر کلکی شده، خودش رو به جبهه برسونه.
امیریان رو می شناسن به عنوان یه نویسنده که تونسته طنز و شوخ طبعی رو تو دل روایت های جنگ جا بده. کی فکرش رو می کرد بشه از جنگ، اون همه سختی و تلخی، یه جوری نوشت که خنده هم رو لبت بیاد؟ اما امیریان این کار رو کرده، اونم خیلی خوب! قلمش خیلی روانه، ساده و صمیمی. وقتی کتاب هاش رو می خونی، انگار یه دوست قدیمی داره برات قصه می گه، نه یه نویسنده معروف. توصیفاتش هم خیلی واضحه، جوری که قشنگ می تونی صحنه ها رو جلوی چشمت مجسم کنی.
رهبر انقلاب، حضرت آیت الله خامنه ای، خودشون درباره داوود امیریان گفتن: «یک بسیجی با همه بار فرهنگی این کلمه.» فکرش رو بکنید، چقدر این تعریف می تونه ارزش داشته باشه. این یعنی امیریان فقط یه جنگجو نبوده، یه فرهنگ ساز هم بوده، کسی که تونسته ارزش های اون دوران رو به نسل های بعدی منتقل کنه. علاوه بر خداحافظ کرخه، کلی کتاب خوب دیگه هم داره، مثل رفاقت به سبک تانک که اون هم پر از همین حال و هوای طنزه، یا فرزندان ایرانیم که نشون می ده چقدر دغدغه ایران و جوونای این سرزمین رو داره. در کل، امیریان یه جورایی خالق لبخند تو دل خاکریز شده، و این خودش یه هنر بزرگه.
سفری پرماجرا به دل جبهه: خلاصه کتاب خداحافظ کرخه
کتاب خداحافظ کرخه داوود امیریان، یه سفر پرماجرا و نفس گیره به دل جبهه های جنگ ایران و عراق. این کتاب، خاطرات نویسنده از اون دوران رو به زبون شیرین و خودمونی روایت می کنه و ما رو با خودش از لحظه تصمیم گیری برای رفتن به جبهه تا روزای آخر جنگ، همراه می کنه. بیاین با هم نگاهی بندازیم به بخش های مختلف این سفر:
شروعی غیرمنتظره: از جعل شناسه تا اعزام به خط مقدم
همه چیز از یه تصمیم خیلی شجاعانه و البته یه کم شیطنت آمیز شروع می شه. داوود امیریان، که اون موقع هنوز خیلی جوون بود، دلش می خواست بره جبهه و از کشورش دفاع کنه. اما خب، سنش اجازه نمی داد. اینجا بود که یه فکری به سرش زد: جعل! بله، اون شناسه خودش رو دستکاری می کنه تا بتونه به قول معروف، رضایت نامه الکی جور کنه و راهی جبهه بشه. فکر کنید یه نوجوون اینقدر عاشق جنگ و دفاع باشه که همچین کاری بکنه! این خودش نشون دهنده شور و حال اون دوران و اراده محکم جوونای ماست.
بعد از اینکه کارای اعزامش جور می شه، داستان وارد فاز جدیدی می شه. امیریان از حال و هوای پرشور اعزام جوونا می گه، از لحظه هایی که همه با یه انرژی عجیب و غریب سوار اتوبوس می شدن و می رفتن به سمت اردوگاه. دوره های آموزشی هم که خودش یه داستانه! از سختی هاش می گه، از رفیقایی که اونجا پیدا می کنه و از اولین مواجهه هاش با فضای اردوگاه و زندگی بسیجی ها. اونجا بود که تازه می فهمی جبهه فقط جنگ نیست، یه دنیای جدیده با قوانین و رفاقت های خاص خودش.
زندگی در دل آتش: عملیات ها، شیمیایی و رفاقت ها
وقتی به خط مقدم می رسه، دیگه اوضاع کاملاً فرق می کنه. امیریان تو این بخش، خیلی قشنگ و با جزئیات، از عملیات های مختلفی که توش شرکت کرده روایت می کنه. از حملات دشمن می گه، از لحظه های سختی که زیر آتیش خمپاره و گلوله بودن. یکی از بخش های تلخ و در عین حال مهم کتاب، جاییه که به حملات شیمیایی عراق اشاره می کنه. فکرش رو بکنید، تو اون لحظه ها چقدر رزمنده ها سختی کشیدن و چقدر مقاوم بودن.
اما داستان فقط تلخی نیست. درست تو دل همین سختی ها و خطرهاست که قشنگ ترین لحظه های رفاقت و شوخی شکل می گیره. امیریان استاد اینه که از دل این فضاها، لحظه های طنز و خنده دار رو بیرون بکشه. مثلاً یه جا تعریف می کنه از شوخی های رزمنده ها با ترکش و اینکه چطور حتی تو اوج مجروحیت هم روحیه شون رو از دست نمی دادن. این شوخی ها و متلک پرونی ها، یه جورایی مسکن روحشون بود، یه راهی برای تحمل اون همه سختی. شهادت دوستان و مجروحیت خودش هم بخش مهمی از این روایته. امیریان صادقانه از تأثیر این اتفاقات روی روحیه خودش و بقیه رزمنده ها می گه، از غصه ها و دلتنگی ها، اما همیشه یه امید و یه ایمان قوی تو حرفاش موج می زنه.
شهید میثم به قدری بچه ها رو می دوند و خسته می کرد که شب از فرط خستگی با پوتین به خواب می رفتن. شهید میثم موقع سرکشی پوتین اون ها رو درمی آورد و کف پای بچه ها رو می بوسید.
خداحافظی با کرخه: پایان جنگ و شروع یک دوران جدید
همونطور که از اسم کتاب پیداست، بالاخره زمان خداحافظی با کرخه و اون دوران می رسه. امیریان از حس و حال رزمنده ها تو لحظه های آخر جنگ می گه. بعد از سال ها حضور تو جبهه ها، حالا باید برمی گشتن به خونه و زندگی عادی. اما کدوم زندگی عادی؟ دیگه هیچ چی مثل قبل نبود. اون هشت سال جنگ، اون رفاقت ها، اون سختی ها و اون رشادت ها، همه و همه روی زندگی اونا تأثیر عمیقی گذاشته بود.
بدرود امیریان و دوستانش با کرخه، یه جورایی نمادی از وداع با یه بخش بزرگ از زندگی شون بود. یه وداع تلخ و شیرین. تلخ از این جهت که دوستان زیادی رو از دست داده بودن و خاطرات دردناکی داشتن، و شیرین از این جهت که تونسته بودن از کشورشون دفاع کنن و حالا با سربلندی برمی گشتن. این خاطرات، تا همیشه تو ذهن و قلبشون حک شد و امیریان هم با قلمش، این خاطرات رو برای ما زنده نگه داشته تا ما هم بتونیم از اون دوران باخبر باشیم و قهرمان های واقعی کشورمون رو بشناسیم.
حرف های پنهان خداحافظ کرخه: ورای روایت جنگ
خداحافظ کرخه فقط یه داستان از جنگ نیست؛ یه کتاب پر از حرف های نگفته و پیام های عمیقه که باید لای صفحاتش دنبالشون گشت. داوود امیریان با قلم ساده و صمیمیش، انگار داره با ما درد و دل می کنه و یه عالمه نکته مهم رو در مورد زندگی، رفاقت، ایثار و انسانیت بهمون یاد می ده.
- صداقت و واقع گرایی: روایت بدون روتوش
یکی از قشنگ ترین ویژگی های این کتاب، صداقت نویسنده است. امیریان هیچ جا سعی نمی کنه فضا رو زیادی قهرمان پرورانه یا شعاری کنه. اون چیزی رو نوشته که واقعاً دیده و تجربه کرده. از ترس هاشون می گه، از خستگی هاشون، از دلتنگی هاشون. این روایت بدون روتوش، باعث می شه حس کنی داری یه فیلم مستند از واقعیت های جنگ رو می بینی، نه یه داستان خیالی. این صداقت، کتاب رو خیلی ملموس و قابل باور کرده.
- انسانیت و همذات پنداری: رزمنده هایی از جنس خودمان
شاید خیلی ها فکر کنن رزمنده ها آدم های خاص و دست نیافتنی بودن. اما امیریان تو خداحافظ کرخه نشون می ده که اونا هم آدم هایی مثل ما بودن، با همون ترس ها، همون امیدها، همون عشق ها و همون شوخی ها. اون انسانیت پشت لباس خاکی رو بهمون نشون می ده. وقتی می خونی که چطور تو دل اون همه سختی، بچه ها باز هم می خندیدن و با هم شوخی می کردن، قشنگ حس همذات پنداری بهت دست می ده. انگار داری با یه دوست از قدیم خودت خاطره مرور می کنی.
- طنز در بحبوحه بحران: خنده ای برای تحمل درد
این بخش، شاهکار امیریانه! چطور می شه تو دل جنگ، تو اوج خطر، طنز رو نگه داشت؟ داوود امیریان ثابت می کنه که می شه. اون با استفاده از طنز، نه تنها به رزمنده ها کمک می کرده که سختی ها رو تحمل کنن، بلکه واقعیات تلخ جنگ رو هم به یه شیوه جذاب و قابل هضم به ما منتقل می کنه. طنز اینجا یه مکانیزم دفاعیه، یه راه برای حفظ روحیه و نشون دادن اینکه زندگی، حتی تو بدترین شرایط هم، جریان داره.
- ایثار و شهادت طلبی: انگیزه پشت آن لباس های خاکی
پشت همه اون شوخی ها و خنده ها، یه انگیزه عمیق و یه اعتقاد راسخ وجود داشته. امیریان به زیبایی نشون می ده که چطور این جوون ها با عشق و ایثار، حاضر بودن از جونشون بگذرن. اون از اعتقادات قوی و پاک بسیجی ها می گه، از اینکه چطور برای دفاع از آب و خاک و دینشون، پا به میدون گذاشته بودن. این بخش، قلب تپنده کتابه و بهمون یادآوری می کنه که چه قهرمان هایی داشتیم.
- رفاقت ها و پیوندهای ناگسستنی: دلیلی برای ادامه دادن
جنگ، آدم ها رو به هم پیوند می زنه، اونم چه پیوندهایی! رفاقت هایی که تو جبهه شکل گرفته، از هر رفاقت دیگه ای محکم تره. امیریان از این دوستی های عمیق می گه، از اینکه چطور بچه ها هوای همدیگه رو داشتن و مثل یه خانواده واقعی کنار هم بودن. این رفاقت ها، یکی از قوی ترین انگیزه ها برای ادامه دادن و تحمل سختی ها بود. حتی بعد از جنگ هم این پیوندها باقی می مونن و خاطراتشون برای همیشه زنده است.
- نقش جوانان در دفاع: غیورمردان دیروز، اسطوره های امروز
یکی از پیام های مهم خداحافظ کرخه، برجسته کردن نقش جوون ها تو جنگه. امیریان خودش یه نمونه از این جوون هاست که با شور و اشتیاق وارد جبهه شده. این کتاب نشون می ده که چطور نسل جوون اون موقع، با روحیه بالا و شجاعت مثال زدنی، تو خط مقدم حاضر بودن و از کشورشون دفاع می کردن. اینا همونایی بودن که امروز شدن اسطوره و نماد غیرت و شجاعت.
چرا باید خداحافظ کرخه را خواند؟ نقد و بررسی
حالا شاید بپرسید، تو این همه کتابی که درباره جنگ نوشته شده، چرا باید بریم سراغ خداحافظ کرخه؟ بذارید بگم این کتاب چه ویژگی های خاصی داره که اون رو از بقیه متمایز می کنه و باعث می شه خوندنش حسابی بهتون بچسبه.
نقاط قوت: قلم جادویی و نگاه تازه امیریان
- قلم گیرا و روان: داوود امیریان یه جوری می نویسه که از همون صفحه اول، جذب داستان می شی. قلمش روانه و جملاتش ساده، جوری که برای هر سن و سالی، مخصوصاً نوجوون ها، خوندنش آسونه و خسته کننده نیست. انگار یکی نشسته روبه روت و داره برات از خاطراتش تعریف می کنه، بدون هیچ تکلفی.
- روایت اول شخص و صمیمی: وقتی یه نویسنده از زبون خودش خاطره می گه، یه حس نزدیکی خاصی بین خواننده و نویسنده به وجود میاد. امیریان هم با روایت اول شخص، این حس صمیمیت رو ایجاد کرده. انگار خودت تو دل داستان حضور داری و باهاش زندگی می کنی. این موضوع، همذات پنداری رو خیلی قوی تر می کنه.
- ساختار روایی منظم: کتاب به چهار بخش اصلی تقسیم شده که هر بخش هم فصول کوتاه و مرتبطی داره. این ساختار منظم، کمک می کنه که داستان رو راحت تر دنبال کنی و گمراه نشی. این تقسیم بندی باعث می شه کتاب رو بتونی هر جایی، حتی تو ترافیک یا مترو، چند صفحه اش رو بخونی و لذت ببری.
- تقریظ رهبر معظم انقلاب: یکی از مهم ترین دلایل برای خوندن این کتاب، تعریف و تمجید رهبر عزیزمونه. ایشون خداحافظ کرخه رو یکی از کتاب های خیلی خوب در مجموعه خاطره ها دونستن و این خودش مهر تاییدی بر ارزش والای این اثره. وقتی رهبر انقلاب، که خودشون اهل مطالعه و بصیرت هستن، از یه کتاب تعریف می کنن، یعنی اون کتاب واقعاً یه چیز دیگه است.
- نگاه متفاوت و طنزآلود: این شاید اصلی ترین و جذاب ترین ویژگی کتاب باشه. تو خداحافظ کرخه، تلخی های جنگ با شیرینی طنز و شوخ طبعی آمیخته شده. این نگاه متفاوت، باعث می شه کتاب از خیلی از آثار دیگه دفاع مقدس متمایز بشه. امیریان نشون می ده که حتی تو اوج سختی ها هم می شه زندگی کرد، لبخند زد و به خدا توکل کرد.
نکاتی برای تامل: آیا کتاب بی نقص است؟
راستش رو بخواین، هر اثری، حتی شاهکارها هم، ممکنه یه سری نکاتی داشته باشن که بشه در موردشون فکر کرد. البته تو خداحافظ کرخه، این نکات خیلی جزئی هستن و اصلاً از ارزش کلی کتاب کم نمی کنن. بعضی ها ممکنه بگن شاید تو بعضی روایت ها، یه کم عدم یکنواختی وجود داره یا شاید شخصیت پردازی ها می تونست عمیق تر باشه. اما باید به این نکته توجه کنیم که این کتاب یه خاطره نگاریه، نه یه رمان پیچیده. هدف اصلی امیریان، روایت صادقانه و ملموس خاطراتشه و نه لزوماً ایجاد شخصیت های داستانی با ابعاد پیچیده. با این حال، حتی با وجود این نکات جزئی، سبک خاص و منحصر به فرد امیریان، این کتاب رو به یه اثر واقعاً ارزشمند و ماندگار تبدیل کرده که هر خواننده ای باید طعمش رو بچشه.
بریده هایی از کتاب خداحافظ کرخه: لحظاتی که حکایت می کنند
برای اینکه بیشتر با حال و هوای کتاب آشنا بشید و ببینید قلم داوود امیریان چقدر دلنشینه، چند تا از بریده های جذاب این کتاب رو براتون آوردم. این قسمت ها، نشون می ده چطور امیریان تونسته طنز، انسانیت و واقعیت های جنگ رو کنار هم بذاره:
بریده اول: شور و شوق اعزام
روز بیستم فروردین از زیر قرآن رد شدم. مادرم خودش را حفظ کرده بود و با خود می جنگید تا جلوی من اشکش سرازیر نشود. در محوطۀ پایگاه جنب اتاق فرماندهی جمع شدیم. اسم تک تک افراد را خواندند و دست هر کدام ورقه ای دادند تا با آن لباس و جیره تحویل بگیرند. اسم مرا که خواندند، سریع برگه را گرفتم و به انبار پوشاک رفتم. انبار، یک کانکس قهوه ای رنگ بود که عده ای دور آن جمع شده بودند. یک دست لباس نظامی، فانسقه، لباس زیر و پوتین تحویل گرفتم. همان موقع رفتم پشت یک ماشین و سریع لباس هایم را عوض کردم. لباس گشاد بود و به تنم گریه می کرد. پوتین ها هم انگار قبر بچه بود. رفتم انبار و آن قدر گفتم تا لباس و پوتین را عوض کردند. با لباس های جدید شدم یک نظامی!
این بریده نشون می ده چقدر امیریان با طنز و جزئیات شیرین، لحظه اعزام رو روایت کرده. حس مادری که سعی می کنه جلوی اشک هاش رو بگیره، یا توصیف لباس های گشاد و پوتین های بزرگ، همه اش تصویرسازی های فوق العاده ای هستن که تو ذهنمون حک می شن.
بریده دوم: شوخی در دل خطر
۲۱ دی ۱۳۶۵ بود. ۲ روز از عملیات می گذشت. دشمن دیوانه وار آتش می ریخت. بچه های ادوات هم آمدند و بغل دست ما در سنگر نشستند. در بین آنها یکی بود که گفت: «تا خدا نخواد تیر و ترکش به آدم اصابت نمی کنه. اون ترکشی که بخواد اصابت کنه، حتما نام اون شخص با قلم الهی روش نوشته شده و…» هنوز حرفش تمام نشده بود که ترکشی دستش را پاره کرد و خون فواره زد. دستش را گرفت و با خنده گفت: «مثلا همین ترکش که اسم من روش نوشته شده بود. در هنگامه خون و آتش هم بچه ها دست از شوخی نمی کشیدند و متلک های روحیه بالابر نثار هم می کردند».
این بخش، نماد واقعی سبک داوود امیریانه؛ تلفیق طنز و جدی، شوخی در دل خطر. نشون می ده رزمنده ها حتی تو اوج حملات دشمن هم روحیه خودشون رو از دست نمی دادن و با شوخی های این جوری، به خودشون و بقیه روحیه می دادن. این بخش واقعاً هم خنده داره و هم عمیق.
بریده سوم: داستان شهید میثم
ساعت چهار بعد از ظهر با اتوبوس به امامزاده حسن رفتیم. جمعیت زیادی به استقبال آمده بودند. بعد از آن رفتیم پادگان امام حسین (ع). روی در ورودی پادگان تابلویی جلب نظر می کرد: «درود به روان پاک شهید میثم.» شهید میثم فرمانده آموزش پادگان بود. به خاطر سختگیری هایش در آموزش و اخلاص و تقوایش معروف بود. یکی از بچه ها که زیر نظر او آموزش دیده بود تعریف می کرد: «شهید میثم به قدری بچه ها رو می دوند و خسته می کرد که شب از فرط خستگی با پوتین به خواب می رفتن. شهید میثم موقع سرکشی پوتین اون ها رو درمی آورد و کف پای بچه ها رو می بوسید.»
اینجا دیگه با یه روایت عمیق تر از اخلاق و روحیه فرماندهان و شهدا روبرو می شیم. این بریده نشون می ده که پشت اون سختگیری های ظاهری شهید میثم، چه قلبی مهربون و سرشار از اخلاص بوده. یه جورایی هم تلخه، هم شیرین، و خیلی تأثیرگذاره.
اگر خداحافظ کرخه را دوست داشتید، این ها را هم بخوانید!
اگه خداحافظ کرخه رو خوندید و از قلم داوود امیریان خوشتون اومد و دلتون می خواد بیشتر از این حال و هوا رو تجربه کنید، خوشبختانه امیریان کلی کتاب دیگه هم داره که هر کدومشون به نوبه خودشون جذاب و خوندنی هستن. این نویسنده پرکاره و تو ژانرهای مختلفی کار کرده، ولی تخصص اصلیش همون ادبیات پایداری و دفاع مقدسه، البته با چاشنی طنز خودش.
- رفاقت به سبک تانک: این کتاب هم مثل خداحافظ کرخه، پر از خاطرات شیرین و طنزآلود از دوران جنگه. اگه خندیدن تو دل سختی ها رو دوست دارید، حتماً این کتاب رو بخونید. یه جوری حس می کنید دارید با همون رزمنده های قدیمی دور هم جمع شدید و دارن براتون خاطره تعریف می کنن.
- فرزندان ایرانیم: این یکی بیشتر به رمان نزدیکه و داوود امیریان توش یه جورایی دغدغه های جوون ها و آینده کشور رو نشون می ده. اگه دنبال یه داستان با پیام عمیق و نگاهی به نسل های آینده هستید، فرزندان ایرانیم انتخاب خوبیه.
- آخرین گلوله صیاد: این کتاب هم یه اثر متفاوته و زندگی نامه شهید بزرگوار صیاد شیرازی رو روایت می کنه. امیریان با قلم خودش، سعی کرده ابعاد شخصیتی این شهید بزرگوار رو به تصویر بکشه. اگه به زندگی نامه شهدا علاقه مندید، حتماً این کتاب رو هم تو لیست مطالعه تون بذارید.
- آقای شهردار: این کتاب به شهید مهدی باکری، سردار شهید آذربایجان، اختصاص داره و امیریان در اون به مقاطع مختلف زندگی این شهید بزرگوار پرداخته. این کتاب هم مثل آخرین گلوله صیاد، یه ادای احترام به قهرمانان کشورمون و یه فرصت برای آشنایی بیشتر با زندگی اونا.
- دوستان خداحافظی نمی کنند: این کتاب هم یه جورایی ادامه همون حال و هوای رفاقت های جبهه رو داره و نشون می ده که چطور این دوستی ها حتی بعد از جنگ هم ادامه پیدا می کنه و چه تأثیری روی زندگی آدم ها می ذاره.
خلاصه که، اگه از خداحافظ کرخه لذت بردید، اصلاً نگران نباشید! دنیای کتاب های داوود امیریان یه عالمه قصه و خاطره دیگه برای گفتن داره که می تونن ساعت ها سرگرمتون کنن و بهتون کلی چیز یاد بدن.
حرف آخر: خداحافظ کرخه؛ کتابی برای همه نسل ها
اگه تا اینجا با من همراه بودید، پس دیگه الان باید قشنگ حال و هوای کتاب خداحافظ کرخه دستتون اومده باشه. این کتاب فقط یه مجموعه خاطره از جنگ نیست؛ یه جورایی زندگی نامه یه نسل از جوونای این کشوره که با همه وجودشون پای آرمان هاشون ایستادن.
داوود امیریان با اون قلم شیرین و خودمونی اش، تونسته کاری کنه که حتی تلخ ترین لحظات جنگ هم با چاشنی طنز و انسانیت، برامون قابل هضم و دلنشین بشه. خداحافظ کرخه بهمون یادآوری می کنه که تو دل اون همه هیاهو و خطر، امید، رفاقت و عشق، زنده بود و هنوز هم می شه از دل اون خاطرات، درس های بزرگی برای زندگی امروز گرفت.
اگه دنبال یه کتاب هستید که هم بخندونتتون، هم به فکر فرو ببره، هم یادآوری باشه از ایثار و شجاعت جوونای این مرز و بوم، و از همه مهم تر، یه روایت کاملاً انسانی و واقعی از جنگ رو بهتون نشون بده، خداحافظ کرخه رو از دست ندید. توصیه می کنم حتماً نسخه چاپی یا الکترونیکی این کتاب رو از پلتفرم های قانونی مثل انتشارات سوره مهر یا کتابراه تهیه کنید و این تجربه بی نظیر رو برای خودتون رقم بزنید. قول می دم پشیمون نمی شید و با خوندن این کتاب، یه بخش جدیدی به درک و حس و حالتون از ادبیات پایداری اضافه می شه.