خلاصه کتاب شنل قرمزی | قصه های شیرین جهان
خلاصه کتاب قصه های شیرین جهان: شنل قرمزی ( مترجم حوا میر محمدیان )
خلاصه کتاب «قصه های شیرین جهان: شنل قرمزی» با ترجمه حوا میر محمدیان، روایت دلنشین و هشداردهنده ای از دختری مهربان با شنلی قرمز است که راهی خانه مادربزرگ بیمارش می شود و در مسیر جنگل، با گرگی مکار روبرو می شود. این داستان کلاسیک که در مجموعه «قصه های شیرین جهان» انتشارات آبستا منتشر شده، نه تنها یک ماجرای جذاب را بازگو می کند، بلکه با زبان روان و تصویرسازی زیبای مترجم، درس های مهمی درباره هوشیاری و اعتماد نکردن به غریبه ها را به کودکان و والدینشان یادآوری می کند.
داستان شنل قرمزی، یکی از اون افسانه های قدیمی و پرطرفداره که از بچگی تو گوشمون زمزمه شده. کیه که اسم شنل قرمزی و گرگ بدجنس رو نشنیده باشه؟ این قصه، فقط یه داستان کودکانه نیست؛ مثل یه آینه می مونه که درس های بزرگی رو تو خودش پنهون کرده و به بچه ها یاد می ده چطور تو دنیای واقعی حواسشون به خودشون باشه. حالا فکر کنید این داستان جذاب، با یه ترجمه عالی و روان به دست ما رسیده باشه که خوندنش رو از این هم لذت بخش تر می کنه. بله، دقیقاً دارم درباره کتاب «قصه های شیرین جهان: شنل قرمزی» با ترجمه خانم حوا میر محمدیان صحبت می کنم. این کتاب، یه گنج کوچیکه برای همه اونایی که دنبال یه داستان آموزنده و در عین حال سرگرم کننده برای بچه هاشون می گردن.
توی این مقاله، می خوایم یه سفر حسابی بکنیم به دنیای شنل قرمزی و جزئیات این داستان رو موشکافی کنیم. از خلاصه داستان کامل و گام به گامش گرفته تا تحلیل شخصیت ها و پیام های اخلاقی مهمی که تو دلش پنهان شده. اگه شما هم دنبال یه راهنما هستید که قبل از خوندن یا خرید کتاب، حسابی ازش سر در بیارید و بفهمید چه درس هایی رو به بچه هاتون یاد می ده، جای درستی اومدید. آماده اید بریم سراغش؟
نگاهی به کتاب قصه های شیرین جهان: شنل قرمزی و مترجم برجسته آن
قبل از اینکه بریم سراغ جزئیات داستان، خوبه یه آشنایی کلی با خود کتاب و مترجمش، یعنی خانم حوا میر محمدیان، پیدا کنیم. چون کیفیت ترجمه، مخصوصاً تو کتاب های کودک، خیلی مهمه و می تونه تجربه خوندن رو حسابی تغییر بده.
معرفی اجمالی کتاب شنل قرمزی حوا میر محمدیان
کتابی که ما درباره اش صحبت می کنیم، با نام کامل «قصه های شیرین جهان: شنل قرمزی» و با ترجمه خانم حوا میر محمدیان، توسط انتشارات آبستا در سال ۱۳۹۷ منتشر شده. این کتاب بخشی از مجموعه ایه که هدفش بازنویسی و ارائه داستان های کلاسیک و محبوب جهانی برای کودکان فارسی زبان هست. یعنی همون داستان های قدیمی و دوست داشتنی که خودمون باهاشون خاطره داریم، حالا با یه زبان جدید و جذاب تر برای بچه های امروزی آماده شده اند.
خب، می دونید که داستان شنل قرمزی یه جورایی جزو باید بخوانیدهای دوران کودکیه. این کتاب برای رده سنی ۷ تا ۱۲ سال پیشنهاد شده، اما راستشو بخواهید، اگه پدر و مادرها از سن ۴ سالگی هم بخوان بخش هایی از اون رو برای بچه هاشون تعریف کنن یا با هم بخونن، هیچ ایرادی نداره. حتی گاهی اوقات خوندن برای بچه های کوچیک تر، با توضیح و تفسیر والدین، می تونه تاثیرگذارتر هم باشه. اینطوری، بچه ها از همون سن پایین با مفاهیم مهمی مثل احتیاط و گوش دادن به حرف بزرگ ترها آشنا می شن.
نقش حوا میر محمدیان در بازآفرینی داستان شنل قرمزی
انتخاب یک ترجمه خوب برای کتاب کودک، مثل انتخاب یه معلم خوب برای بچه ها می مونه. اگه ترجمه روان و ساده نباشه، ممکنه بچه ها از داستان زده بشن و ارتباط خوبی باهاش برقرار نکنن. خانم حوا میر محمدیان، با درک خوبی که از دنیای کودکان دارن، تونستن یه ترجمه شیرین و دلنشین از این داستان ارائه بدن که خوندنش برای بچه ها راحت و جذاب باشه. ایشون با انتخاب کلمات مناسب و ساختارهای جمله ای ساده، کمک کردن تا این داستان کلاسیک، بدون اینکه پیچیدگی خاصی داشته باشه، کاملاً قابل درک و ملموس باشه.
فکر کنید یه داستان رو بخونید که همون اولش، کلمات قلمبه سلمبه داره و مجبور بشید هر چند جمله یک بار مکث کنید و معنی کلمات رو برای بچه ها توضیح بدید. خب اینطوری هم شما خسته می شید و هم بچه از داستان زده می شه. ولی ترجمه خانم میر محمدیان اینجوری نیست. متن اونقدر روانه که بچه ها می تونن خودشون هم اگه به سن خوندن رسیدن، با لذت تمام، خط به خطش رو دنبال کنن و توی دنیای قصه غرق بشن. این یعنی یه امتیاز بزرگ برای این نسخه از شنل قرمزی.
خلاصه کامل و گام به گام داستان شنل قرمزی: از خانه تا جنگل پرخطر
حالا که با کتاب و مترجمش آشنا شدیم، وقتشه که بریم سراغ اصل مطلب: خود داستان شنل قرمزی! این قسمت رو با دقت بخونید تا با تمام جزئیات این ماجرای هیجان انگیز آشنا بشید.
شنل قرمزی: دختری با شنلی به رنگ آتش دل
قهرمان داستان ما، یه دختر کوچولو و مهربون بود که همه اون رو به خاطر شنل قرمزی که همیشه می پوشید، «شنل قرمزی» صدا می کردن. این شنل قرمز، نه تنها اسمش رو بهش داده بود، بلکه یه جورایی نماد معصومیت و شادابی اون هم بود. شنل قرمزی، قلبی پاک و مهربون داشت، اما مثل بیشتر بچه ها، یه کم هم ساده دل و کنجکاو بود. همین کنجکاوی و سادگی، باعث شروع ماجراهای هیجان انگیز داستان می شه.
ماموریت پر از نیت خوب برای مادربزرگ بیمار
یه روز، مادربزرگ مهربون شنل قرمزی مریض شد. مادر که دلش برای مادربزرگ می سوخت، سبدی از خوراکی های خوشمزه مثل کیک و آبمیوه آماده کرد و از شنل قرمزی خواست تا اون ها رو برای مادربزرگ ببره. خانه مادربزرگ کمی دور بود و برای رسیدن به اونجا، شنل قرمزی باید از یه جنگل پر از درخت و بوته های بلند رد می شد. خب، برای یه دختر کوچولو، عبور از جنگل خودش یه جور ماجراجویی بود، نه؟
هشدار مادر: کلیدی که شنل قرمزی گم کرد
قبل از اینکه شنل قرمزی راه بیفته، مادرش یه نصیحت خیلی مهم بهش کرد. بهش گفت: دخترم، مواظب باش. مستقیم برو خونه مادربزرگ، از راه اصلی خارج نشو و یادت باشه، به هیچ وجه با غریبه ها حرف نزن و به حرفاشون گوش نده. این نصیحت مادر، کلید اصلی امنیت شنل قرمزی بود. ولی حیف که هیجان مسیر و شیطنت های بچگانه، باعث شد شنل قرمزی این حرف مهم رو فراموش کنه.
مواجهه با گرگ مکار و شروع وسوسه
شنل قرمزی با سبد پر از خوراکی، شاد و خندان راه افتاد تو جنگل. هوا خوب بود و پرنده ها آواز می خوندن. یهو، یه صدای مهربون اما مرموز به گوشش رسید: صبح به این زودی کجا می ری شنل قرمزی؟ این صدای گرگ ناقلا بود. گرگ با یه لبخند شیطنت آمیز که شنل قرمزی متوجهش نشد، شروع به حرف زدن با دخترک کرد. شنل قرمزی که نصیحت مادرش رو فراموش کرده بود، شروع به صحبت با گرگ کرد و همه چیز رو براش تعریف کرد: اینکه داره برای مادربزرگ بیمارش غذا می بره و مادربزرگش کجا زندگی می کنه.
گرگ مکار که نقشه ای شیطانی تو سرش داشت، برای اینکه شنل قرمزی رو از مسیر اصلی منحرف کنه و خودش زودتر به خانه مادربزرگ برسه، بهش گفت: ببین چقدر گل های قشنگ اینجا هست! چرا یه دسته گل برای مادربزرگت نمی چینی؟ حتماً خوشحال می شه. شنل قرمزی که عاشق گل بود و می خواست مادربزرگش رو خوشحال کنه، حرف گرگ رو باور کرد و از مسیر اصلی خارج شد تا گل بچینه. این اولین قدم خطرناکی بود که شنل قرمزی بدون اینکه بدونه، برداشته بود.
یادمون باشه، گاهی وقت ها حرف های قشنگ غریبه ها، می تونه نقشه ای برای به دام انداختن ما باشه. احتیاط هیچ وقت ضرر نداره.
نقشه ای کثیف در خانه مادربزرگ
در حالی که شنل قرمزی مشغول گل چیدن بود و هیچ خبری از خطر نداشت، گرگ بدجنس با تمام سرعت به سمت خانه مادربزرگ رفت. وقتی به در خونه رسید، صدای در زدن شنید. مادربزرگ که فکر می کرد شنل قرمزیه، از پشت در پرسید: کیه؟ گرگ با صدایی تقلیدی و نازک، گفت: منم، شنل قرمزی. برات غذا آوردم. مادربزرگ بدون اینکه شک کنه، در رو باز کرد. گرگ بی درنگ مادربزرگ رو بلعید! بعدش، لباس های مادربزرگ رو پوشید، رفت زیر پتو دراز کشید و منتظر شنل قرمزی شد.
ورود شنل قرمزی و بازی خطرناک گرگ
بالاخره شنل قرمزی با دسته های گل و سبد خوراکی، به خانه مادربزرگ رسید. اما یه حس عجیبی داشت. خونه ساکت بود و فضای غریبی داشت. وقتی وارد اتاق مادربزرگ شد، دید که مادربزرگ زیر پتو دراز کشیده و کلاهش رو تا ابرو کشیده پایین. شنل قرمزی جلو رفت و با تعجب پرسید: مادربزرگ، چرا گوش های به این بزرگی داری؟ گرگ با صدای بم و خشنی که سعی می کرد نازک کنه، جواب داد: برای اینکه حرفات رو بهتر بشنوم، عزیزم.
بعد شنل قرمزی پرسید: مادربزرگ، چرا چشم های به این بزرگی داری؟ گرگ گفت: برای اینکه تو رو بهتر ببینم. شنل قرمزی باز هم با تعجب پرسید: مادربزرگ، چرا دست های به این بزرگی داری؟ گرگ جواب داد: برای اینکه تو رو محکم تر بغل کنم. و در آخر، شنل قرمزی با وحشت پرسید: مادربزرگ، چرا دهان به این بزرگی داری؟ و گرگ فریاد زد: برای اینکه تو رو بخورم!
اوج وحشت: بلعیده شدن شنل قرمزی
در یک لحظه، گرگ بدجنس از زیر پتو بیرون پرید و شنل قرمزی بیچاره رو هم بلعید! دنیای شنل قرمزی تاریک و ترسناک شد. اون حالا تو شکم گرگ بود، دقیقاً جایی که مادربزرگش هم قرار داشت. یه حس ناامیدی بزرگ بهش دست داد. داستان به اوج خودش رسیده بود و دیگه هیچ امیدی به نجات به نظر نمی رسید.
نجات در آخرین لحظه: قهرمانی از دل جنگل
اما درست تو همین لحظات ناامیدی، یه معجزه کوچیک رخ داد. یه شکارچی یا چوب بر که از اون حوالی رد می شد، صدای خر و پف عجیب و غریبی از خونه مادربزرگ شنید. صدا اونقدر بلند بود که شک کرد. با احتیاط وارد خونه شد و دید که گرگ بدجنس با شکمی ورم کرده، روی تخت مادربزرگ خوابیده. شکارچی که از مکر گرگ ها باخبر بود، فوراً فهمید چه اتفاقی افتاده.
با چاقو شکم گرگ رو شکافت و معجزه! شنل قرمزی و مادربزرگ هر دو زنده و سالم از شکم گرگ بیرون اومدن. چه لحظه هیجان انگیزی بود! برای اینکه گرگ دیگه نتونه به کسی آسیب برسونه، شکمش رو با سنگ های بزرگ پر کردن و اون رو توی چاه انداختن تا غرق بشه. اینطوری، خطر برای همیشه از سر شنل قرمزی و مادربزرگ برداشته شد.
پایان خوش و قولی برای همیشه
بعد از این ماجرای وحشتناک، شنل قرمزی و مادربزرگ با کمک شکارچی، سالم و سلامت به خونه برگشتن. شنل قرمزی، از این تجربه تلخ درس بزرگی گرفت. به خودش قول داد که هیچ وقت دیگه نصیحت مادرش رو فراموش نکنه و با غریبه ها حرف نزنه. این داستان با یه پایان خوش تموم شد، اما مهم ترین قسمت اون، درس هاییه که شنل قرمزی و در کنار اون، همه بچه ها و بزرگترها از این ماجرا یاد می گیرن.
تحلیل شخصیت های اصلی شنل قرمزی: درس هایی از هر کاراکتر
هر کدوم از شخصیت های داستان شنل قرمزی، یه نماد و یه پیامی برای ما دارن. بیاین با هم نگاهی عمیق تر بهشون بندازیم تا بفهمیم هر کدومشون چی می خوان بهمون بگن.
شنل قرمزی: معصومیت و کنجکاوی که به تجربه ختم شد
شنل قرمزی، نماد بچه های معصوم و پاکه که تو دنیای اطرافشون پر از کنجکاوی هستن. اون مهربون بود و دلش می خواست به مادربزرگش کمک کنه. اما همونطور که دیدیم، سادگی و کنجکاوی بیش از حدش، باعث شد نصیحت مادرش رو فراموش کنه و به حرف یه غریبه (گرگ) گوش بده. شنل قرمزی نشون می ده که چطور بی تجربگی می تونه آدم رو تو موقعیت های خطرناک قرار بده. اما نکته مثبت اینه که اون از اشتباهش درس گرفت و پخته تر شد.
گرگ بدجنس: نماد فریب و خطر پنهان
گرگ، نماد خطر پنهان و افراد فریبکاریه که با ظاهر مهربون و حرف های شیرین، قصد آسیب رسوندن دارن. گرگ بدجنس تو داستان ما، خیلی مکار و حیله گر بود. تونست با حرف های جذاب و وسوسه انگیز، شنل قرمزی رو گول بزنه و نقشه های شیطانیش رو عملی کنه. این شخصیت به بچه ها یاد می ده که هر کس که لبخند می زنه یا حرف قشنگ می زنه، دوست ما نیست و باید همیشه محتاط بود.
مادربزرگ: آسیب پذیری و عشق بی قید و شرط
مادربزرگ، نمادی از عشق و محبته که گاهی اوقات آسیب پذیر می شه. اون پیر و بیمار بود و به کمک نیاز داشت. بلعیده شدن مادربزرگ نشون می ده که حتی افراد مسن و با تجربه هم ممکنه تو دام فریب بیفتن، مخصوصاً وقتی انتظار خطر رو ندارن. شخصیت مادربزرگ، اهمیت مراقبت از عزیزان و توجه به افراد آسیب پذیر رو گوشزد می کنه.
مادر: ندای عقل و مراقبت دلسوزانه
مادر شنل قرمزی، نماد مراقبت، عشق و عقلانیته. اون بهترین ها رو برای دخترش می خواست و به همین خاطر هم مهم ترین نصیحت ها رو بهش کرد. نصیحت مادر برای گوش ندادن به غریبه ها و مستقیم رفتن به مسیر، راهنمایی های اساسی برای حفظ امنیت بچه هاست. شخصیت مادر، اهمیت گوش دادن به حرف بزرگترها و اعتماد به تجربه های اون ها رو نشون می ده.
شکارچی/چوب بر: شجاعت، هوشیاری و ناجی لحظات سخت
شکارچی (یا چوب بر)، نمادی از شجاعت، هوشیاری و کمک رسانی در لحظات سخته. اون با شنیدن صدای گرگ، مشکوک شد و وارد عمل شد. شکارچی نشون می ده که تو دنیا همیشه آدم های خوب و قهرمان هایی هم هستن که می تونن تو لحظات خطر به کمک آدم برسن. وجود شکارچی، یه نقطه امید تو داستانه و به بچه ها یاد می ده که حتی تو سخت ترین شرایط هم، نباید ناامید شد.
پیام ها و درس های جاودانه داستان شنل قرمزی برای زندگی امروز ما
داستان شنل قرمزی، فقط یه قصه ساده نیست؛ یه دایره المعارف کوچیک از درس های زندگیه که می تونه راهنمای خوبی برای بچه ها و حتی بزرگترها باشه. بیاین ببینیم چه پیام های مهمی رو می تونیم از این داستان بگیریم.
گوش شنوا داشتن به حرف بزرگترها: چرا باید مراقب باشیم؟
مهم ترین درسی که شنل قرمزی به ما می ده، اینه که به نصیحت پدر و مادر و بزرگترها گوش بدیم. مادر شنل قرمزی بهش هشدار داد که با غریبه ها حرف نزنه و از مسیر خارج نشه. اگه شنل قرمزی به این حرف گوش می داد، هرگز تو دردسر نمی افتاد. این درس برای بچه های امروز خیلی مهمه. دنیای امروز پر از خطراتیه که ممکنه بچه ها باهاشون روبرو بشن، و گوش دادن به تجربه بزرگترها، بهترین راه برای حفظ امنیتشونه.
خطر غریبه ها: مرزهای امنیت را بشناسیم
داستان شنل قرمزی، یه هشدار جدی درباره خطر غریبه هاست. گرگ با اینکه خودش رو مهربون نشون داد، اما در واقع دشمن بود. این قصه به بچه ها یاد می ده که هر کس که غریبه است، حتی اگه مهربون به نظر برسه، ممکنه قصد بدی داشته باشه. باید به بچه ها یاد بدیم که هیچ وقت با غریبه ها تنها نباشن، به حرفاشون گوش ندن و ازشون چیزی قبول نکنن.
عواقب نافرمانی و انتخاب های عجولانه: هر عملی، عکس العملی دارد
شنل قرمزی با تصمیم گرفتن برای گل چیدن و حرف زدن با گرگ، از نصیحت مادرش سرپیچی کرد. نتیجه این کار، افتادن تو دام گرگ بود. این بخش از داستان به بچه ها نشون می ده که هر انتخابی، یه عواقبی داره و گاهی اوقات، تصمیمات عجولانه و نافرمانی از قوانین، می تونه ما رو به دردسر بندازه. این درس بهشون کمک می کنه تا مسئولیت پذیری بیشتری تو تصمیم گیری هاشون داشته باشن.
پیروزی نیکی بر بدی: نوری در دل تاریکی
با اینکه داستان برای مدتی تاریک و ترسناک می شه (وقتی گرگ، شنل قرمزی و مادربزرگ رو می بلعه)، اما در نهایت با نجات اون ها توسط شکارچی، نیکی بر بدی پیروز می شه. این پیام خیلی امیدبخش و مهمه؛ به بچه ها یاد می ده که حتی تو تاریک ترین لحظات هم، همیشه امیدی هست و آدم های خوب می تونن به کمک برسن. این حس امیدواری، برای سلامت روان کودکان خیلی ضروریه.
پختگی از دل تجربه: هر اشتباه، یک پله به سمت رشد
شنل قرمزی بعد از این ماجرا، دیگه اون دختر ساده دل اول داستان نبود. اون از اشتباهش درس گرفت و پخته تر شد. این درس نشون می ده که اشتباه کردن بخشی از فرایند رشده و مهم اینه که از اشتباهاتمون یاد بگیریم و دیگه اون ها رو تکرار نکنیم. این داستان به بچه ها اجازه می ده که بدون اینکه خودشون تجربه خطرناکی داشته باشن، از تجربه شنل قرمزی درس بگیرن و هوشیارتر بشن.
چرا ترجمه حوا میر محمدیان از شنل قرمزی را انتخاب کنیم؟
شاید بپرسید خب شنل قرمزی که کلی ترجمه و نسخه مختلف داره، چرا باید این یکی رو بخونیم؟ راستش رو بخواهید، چند تا دلیل خوب برای این انتخاب هست که می تونه شما رو هم قانع کنه.
سادگی و روانی متن برای درک بهتر کودکان
یکی از بزرگترین نقاط قوت این ترجمه، سادگی و روانی اونه. خانم میر محمدیان تلاش کردن تا زبان داستان رو به قدری ساده و شیرین کنن که حتی بچه های کم سن و سال هم بتونن به راحتی باهاش ارتباط برقرار کنن و معنی کلمات رو بفهمن. این سادگی باعث می شه که تمرکز بچه روی داستان و پیام های اون باشه، نه روی کلمات سخت و نامفهوم.
تصویرسازی زبانی جذاب که به خیال پردازی کودکان کمک می کند
ترجمه خوب فقط کلمات رو تغییر نمی ده، بلکه فضاسازی و تصویرسازی ذهنی هم می کنه. تو این کتاب، ترجمه جوریه که بچه ها به راحتی می تونن جنگل، خانه مادربزرگ، شنل قرمزی و حتی گرگ رو تو ذهنشون تصور کنن. این تصویرسازی زبانی، قدرت خیال پردازی بچه ها رو تقویت می کنه و اون ها رو بیشتر درگیر داستان می کنه.
کیفیت چاپ و تصویرگری در انتشارات آبستا
انتشارات آبستا، همیشه سعی کرده کتاب های با کیفیتی رو روانه بازار کنه. اگه به نسخه های چاپی این مجموعه دسترسی داشته باشید، می بینید که تصویرگری های جذاب و رنگارنگ اون، به درک بهتر و لذت بخش تر شدن داستان کمک می کنه. البته، حتی نسخه الکترونیکی هم با همین کیفیت متنی، می تونه تجربه ای عالی رو رقم بزنه. کیفیت خوب کاغذ، جلد و تصاویر، همگی عواملی هستن که اشتیاق به مطالعه رو بیشتر می کنن.
مناسب بودن برای بلندخوانی توسط والدین و مربیان
این ترجمه، به خاطر ریتم مناسب و جملات کوتاهش، برای بلندخوانی توسط والدین و مربیان عالیه. وقتی داستانی رو با صدای بلند برای بچه ها می خونید، اونا بیشتر جذب داستان می شن و بهتر مطالب رو به خاطر می سپارن. این کتاب به شما اجازه می ده که با لحن و احساس مناسب، داستان رو برای بچه ها اجرا کنید و اون ها رو حسابی سرگرم کنید.
نتیجه گیری: شنل قرمزی، داستانی برای هر نسل
خلاصه که داستان شنل قرمزی، از اون قصه هاییه که هر چقدر هم قدیمی باشه، هیچ وقت جذابیت و تازگیش رو از دست نمی ده. این یه کلاس درس بزرگه که تو قالب یه ماجرای هیجان انگیز، مهم ترین درس های زندگی رو به بچه ها یاد می ده. از اهمیت گوش دادن به حرف بزرگترها و احتیاط در برابر غریبه ها گرفته تا مسئولیت پذیری در برابر انتخاب ها و امید به پیروزی نیکی. این ها چیزهایی نیستن که فقط برای یه دوره خاصی از زندگی کاربرد داشته باشن، بلکه تا همیشه و برای هر نسلی مهم و حیاتی ان.
با ترجمه روان و جذاب حوا میر محمدیان و انتشار توسط انتشارات آبستا، این نسخه از «قصه های شیرین جهان: شنل قرمزی» یه انتخاب عالیه برای هر پدر و مادری که دوست داره فرزندش با ادبیات کلاسیک آشنا بشه و در کنارش، درس های ارزشمندی رو برای زندگی یاد بگیره. پس اگه تا حالا این کتاب رو نخوندید یا برای بچه هاتون تهیه نکردید، پیشنهاد می کنم حتماً یه سر بهش بزنید. مطمئن باشید که هم شما و هم فرزندتون از خوندنش لذت می برید و کلی حرف برای گفتن پیدا می کنید.
شما هم اگه این کتاب رو خوندید یا خاطره ای از داستان شنل قرمزی دارید، حتماً نظرات و تجربه هایتان را با ما به اشتراک بگذارید. دوست داریم بدونیم کدوم قسمت داستان برای شما یا فرزندانتون جذاب تر بوده و چه درس هایی ازش گرفتید!