سریال وانداویژن؛ آغاز موفقیتآمیز فاز چهارم مجموعه آثار جهان مارول
[ad_1]
پس از “انتقام جویان: پایان بازی” و موفقیت شگفت انگیز آن ، بسیاری منتظر قسمت چهارم از مجموعه دنیای سینمایی مارول بودند. “Vandavision” شروع رسمی مارول برای ورود به مرحله چهارم حرفه خود است. با وجود موفقیت شگفت انگیز مراحل قبلی و فروش کلی معمولی ، قابل پیش بینی است که مارول به زودی قهرمانان خود را ترک نخواهد کرد. اما آیا می توان انتظار بازگشت به موفقیت قبلی را داشت؟ “Vandavision” ممکن است بتواند پاسخی را برای ما ارائه دهد.
بیم آن می رود که این داستان در انتقاد از سریال ونداویژن منتشر شود.
داستان “Vandavision” مدت کوتاهی پس از رویداد “پایان بازی” آغاز می شود. واندا ماکسیموف ، که در این حوادث عزیز خود را از دست داد ، به شهر کوچک وستوویو سفر کرد و دنیایی خیالی را ایجاد کرد که در آن وی و ویژن و فرزندانشان برای همیشه در آن زندگی می کردند. اما همه مردم Vestivio در حال حاضر برده های روانی هستند. به همین دلیل سازمان شمشیر برای مقابله با او وارد می شود.
قسمت اول این سریال فوق العاده است. در هر قسمت ، ما یک دهه از تاریخ آمریکا را پشت سر می گذاریم و مجموعه ای از کمیک ها شبیه به مجموعه کتاب های کمیک آن زمان را با واندا و ویژن می بینیم. کمدی های قوی و خنده دار در آن. اما سرنخ ها و سرنخ های زیادی در هر قسمت وجود دارد که نشان می دهد داستان پیچیده تر از آن است و ما فقط داستانهای خنده دار زندگی از واندا و ویژن را پیدا نخواهیم کرد. این رمز و راز ، و درک اینکه اسرار پیچیده طرح این مجموعه کمدی جذاب به ویژه در چند قسمت اول این مجموعه صدق می کند. می توان بدون اغراق گفت نویسندگان داستان در این زمینه به شکلی ظریف عمل کردند.
اما ونداویژن به آرامی ساختار زیبای خود را رها می کند ، اسرار خود را فاش می کند و وارد داستانی هولناک و جدی می شود. در اینجا مجموعه ای از داستانهای مربوط به تاریخ را می بینیم. و در واقع ، هر عنصر کلیدی که در این مجموعه می بینیم منطق قوی در پشت آنها وجود دارد. مجموعه کمدی واندا و خانواده اش واقعاً درباره دوران کودکی او و سریال های کمدی است که در طول آن تماشا کرده است. وست ویو برای او به محیطی امن و کوچک تبدیل شده است تا بتواند رویای دست نیافتنی خود را برای تشکیل خانواده با چشم انداز تحقق بخشد. متأسفانه ویژن و فرزندانش در این دنیای محدود در وست ویو گرفتار شده اند و در خارج از خانه کشته خواهند شد. دنیایی که به بهای گروگان گیری ساکنان بی گناه این شهر اسیر شد.
یکی از نقاط قوت Vandavision ترکیب فرم و فضای داخلی به شیوه ای سرگرم کننده است. در حقیقت ، این دو عنصر اصلی آنقدر در هم تنیده شده اند که تفکیک آنها غیرممکن است. ساختار قسمت و استفاده از یک سریال طنز ، آن فضای شاد و رنگ های شاد با لایه ای تیره در پایین ، همه ارتباط قوی با موضوع سریال دارند. در این راستا ، Vandavision به موقعیتی دست نیافتنی رسیده است.
یکی دیگر از ویژگی های مثبت این سریال ظهور بازیگران زن ، به ویژه الیزابت اولسن است. هر بار که یک نمایش در حضور او است ، ما یک اسباب بازی شگفت انگیز از او می بینیم. “ونداویژن” فقط یک تجارت تجاری است و قبلاً دیده ایم که برخی از بازیگران این چنینی شخصیت های خود را چندان جدی نمی گیرند. اما اولسن تمام وقت خود را سرمایه گذاری می کرد. کلی متأسف است که چنین بازیگر با استعداد و برجسته ای بخش بزرگی از حرفه قهرمان تجاری خود را متمرکز کرده است.
اگر “Vandavision” در هر قسمت با این قدرت ظاهر می شد ، شاهد وجود یکی از بهترین سریال های تاریخ بودیم. متأسفانه ، در چند فصل اخیر ، به ویژه بخشهای 8 و 9 ، این ساختار منسجم و شمارش شده درسهای آن را نشان می دهد. حداقل برخی اتفاقات غیرمنتظره و غیرمنتظره در سریال رخ می دهد و داستان به سرعت پیش می رود. سازمان شمشیر به وست ویو آمد ، ناگهان معرفی شد و وایت ویژن از راه رسید ، و ما کل صحنه شگفت انگیز را دیدیم. اما شاید بدترین چیز در مورد این سریال حضور آگاتا هارکنز بود.
در واقع آگاتا شخصیت بدی نیست ، زیرا به نظر می رسد کاترین هان نیز جذاب است. اما وجود آن باعث می شود بسیاری از ساختارهایی که در قسمت قبل دیدیم به یکباره فرو ریزد. در چند قسمت اول ، داستان طوری پیش می رود که انگار واندا ماکسیموف را یک مرد خاکستری می دانند. قهرمانی که تبدیل به شر می شود. او مردم را گروگان گرفت ، با سازمان Surd مقابله کرد ، زیرا می خواست خانواده داشته باشد. چنین تفکر خودخواهانه ای در تضاد کامل با آرمان های اخلاقی یک قهرمان است. از سوی دیگر ، ما شاهد هستیم که سعی می کنیم معمای این مجموعه را حل کنیم. وینا وقتی حقیقت را می بیند چگونه واکنش نشان می دهد؟ آیا با واندا روبرو می شود؟ آیا به او رفاه و عشق می بخشد؟ یا ممکن است ترجیح دهد نزدیک مردم بایستد؟ همانطور که ما در ذهن خود به این س questionsالات فکر می کنیم و منتظر قسمت بعدی هستیم ، آگاتا ناگهان از راه می رسد و تمام تقصیرها بر دوش او برای داستان می افتد. ما هنوز شاهد این مدل مکرر و نتایج ارائه شده توسط سینمای مارول هستیم. قهرمان سفید ، دشمن سیاه. و پیروزی قهرمان در پایان.
شما نمی توانید قطعات مارول بگیرید. این فرمول همیشه برای آنها کار کرده است. بنابراین چه چیزی باید تغییر کند؟ اما باید پذیرفت که کمی بعد ، وقتی شرکتی مانند دیسی داریم ، که بی رحمانه از بازیگران به عنوان پایه تجربه در روایت های مختلف استفاده می کند (حتی جوکر یکی از شخصیت ها شناخته می شود -معروف ترین شرور در تاریخ سینما. تبدیل به یک شخصیت دلسوز) ، این شکل ساده مارول آنها کمی تلاش می کنند. مارول همیشه محتاط و ترسناک بود. زیاد خطرناک نیست اما در مرحله چهارم جهان سینمایی مارول ، که اکنون بزرگتر و محبوب تر از همیشه شده است ، به نظر می رسد این مسیر دیگر کار نمی کند.
نکته مهم دیگر در مورد Vandavision این است که ظاهر فصل های بعدی خواهد بود. با این موفقیت ، مطمئناً فصل دوم و سوم وجود خواهد داشت. بعید است که مارول این تکه چربی غذا را ارائه دهد. اما دیگر خبری از این فرم خاص و وابستگی آن به مجموعه های کمدی کلاسیک نخواهد بود. ما در کنار یک سری قهرمانان کلاسیک با روایتی کلاسیک هستیم. باید دید آیا جک شفر ، سازنده سریال ، می تواند ایده هوشمندانه دیگری برای فصل دوم ارائه دهد.
نقد ونداویژن دیدگاه خود نویسنده است و لزوماً نظر ای بی سی مگمگ نیست.
[ad_2]